«وداع»
آخرین اثر زیبای
هنرمند
زهرا
عبدی
در
مراسم تدفین
ناصر تقوایی
چنان که وصیت
کرده بود،
بدرقهکنندگان
لباس سفید بر
تن داشتند.
خبری از روحانی
دینی و واژگان
رسمی مرگ
نبود. به جایش
موسیقی جنوبی
نواخته شد. ریتم
زیبای خاک و
دریا؛ یعنی زیباترین
روی زندگی.
این
آخرین اثر زیبای
هنرمندی بود
که وداعش را
با شکوه
و خرد
کارگردانی
کرد. اگرچه
عنوان اثر «وداع»
بود اما
هنرمند
برجسته آن را
به سلامی به
زندگی بدل
کرد. با لباس
سفید و موسیقی
خاک و دریا و
شاهنامه و دست
زدن و بندر و
شرجی و عرقِ
کار.
او
چنان زیبا
وداعش را
کارگردانی
کرد که مرگ بهجای
«آیینِ
اطاعت»، به «آیینِ
زیستن» بدل شد.
این
مراسم نشانهی
کوچکی از یک
تحول بزرگ
است: جامعهای
که دارد جرأت
میکند مرگ را
هم از چنگ ایدئولوژی
پس بگیرد.
تمام
فیلمها را
نگاه کردم.
همه چیز از وصیت
دفن با تابوت
گرفته تا موسیقی
و ... نشانهای
بود از دگرگونی
بنیادین در ضمیر
جمعی جامعه ایران.
گذار از دینِ
نهادمند به سوی
معنویتِ
انتخابی و
انسانی.
«ایدهی
ناظر» در آخرین
کارگردانی
هنرمند با
هنرمندی تحسینبرانگیز
همسرش و نزدیکانش،
«آزادی» بود.
پیامی
آشکار که دیگر
نمیتوانید
نحوهی مردن
ما را به ابژهی
ایدئولوژیک
بدل کنید.
انتخاب
رنگ سفید که
لباس بدرقهی
ایرانیان پیش
از اسلام بود
و خواندن
شاهنامه و
سرود «ای ایران»
بدل به «کنش
نمادین آزادی»
شد؛ حرکتی
آرام اما ژرف،
که به قدرت
حاکم نشان داد
که قدرت واقعی
دست کیست.
این،
اتفاق کوچکی نیست
که مردم،
آهسته ولی پیوسته،
دین را از
انحصار روحانیت
و نهادش
بیرون میکشند
و به قلمرو
«معنوییت در
تجربهی شخصی»
برمیگردانند.
این
همان تغییریست
که سالهاست
در لایههای زیرین
جامعه جریان
دارد: مردم دیگر
برای معنویت،
به نسخههای
رسمی تکیه نمیکنند.
آنها در موسیقی،
در طبیعت، در
دوستی و حتی
در سکوت، نوعی
ایمانِ تازه میجویند؛
ایمانی که در
آن ترس، دستور
و دوزخ و
بهشتِ وعدهدادهشده،
راه ندارد.
هنرمند
در آخرین اثرش
نشان داد که
چگونه جامعه
دارد آیینهای
خودش را بازمیسازد؛
آیینهایی که
نه از آسمان میآیند،
بلکه از زمین،
از تجربهی زیسته،
از بدن و
حافظهی جمعیِ
زخمی.
نشان
داد ایمان از
«آنچه باید
باور کرد»،
بدل شده «به
آنچه میتوان
زیست.»
این
مراسم لبخند
به جهان نوینی
بود که قدرت
از آن بیرون
رفته و معنا
به آن بازگشته
است. درست در
همان لحظه که
موسیقی جنوب
در خاک پیچید،
میشد شنید که
جامعه ایران،
آرام و چون همیشه
صبور، دارد میگوید:
ما
زبان شما را دیگر
نمیخواهیم؛
ما حتی مرگمان
را به زبانِ
خودمان، زندگی
میکنیم.
برگرفته
از شبکه های
اجتماعی