Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴ برابر با  ۲۱ دسامبر ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴  برابر با ۲۱ دسامبر ۲۰۲۵

 

حمزه سواری؛ الماس درخشان زندان

 

 

تو نمی دانی غریو یک عظمت

وقتی که در شکنجه یک شکست نمی نالد

چه کوهی ست!

تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان

وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شود

چه دریایی ست!

احمد شاملو

 

اختران پرفروغی که با مقاومت درخشانشان در دل شب‌های تیره و تار ظلمتکدۀ ایران می درخشند پرشمارند. سعید ماسوری، ناظم بریهی، محمدعلی عموری‌نژاد ، افشین بایمانی، غلامحسین کلبی، مطلب احمدیان، زینب جلالیان، مریم اکبری منفرد، سعید شاه قلعه، کمال شریفی، عبدالامام زائری، حسن ودایی پور* و...از آن جمله اند که مقاومت را زندگی می کنند. چنانکه وضعیت دهشتناک سلول‌های سرد و تاریک سیاه چال های حکومت اسلامی نتوانسته است خللی درعزم و اراده پولادین شان وارد کند. از شمار این عاشقان شرزه در زنجیر، حمزه سواری یکی از نمادهای درخشان مقاومت و شرافت است که بیست سال در مقابل حکومت سفلگان سیه رو ایستادگی کرده است. مقاومت ستودنی در برابر سیستمی که شقاوت و قساوتش حد و مرزی نمی شناسد. تا جائی که حتی حق آخرین وداع با پیکر پدر و مادرش** را هم که در حسرت دیدار دوباره  حمزه درگذشتند از او دریغ کردند. با این ظلم نابخشودنی به این زندانی سیاسی مبارز لکه ننگ نازدودنی دیگر بر کارنامه سیاه نظام سفاک ولائی نقش بست. حمزه بیش از نیمی از عمر خود را بدون حتی یک روز مرخصی در جهنم زندان های مخوف حکومت اسلامی گذرانده است. روایت او تنها داستان زندگی یک زندانی سیاسی نیست؛ آینه‌ای است از رنج و بی‌عدالتی بی حد و حصری که بر یک خانواده سایه افکنده است. حدیث پر آب چشم تبعیض سیستماتیک علیه زندانیان سیاسی اقلیت‌های قومی در حکومت ولائی است.

حمزه سواری زمانی که تنها ۱۸سال داشت همراه با دو برادرش، محمدعلی و جعفر، در ۱۱ شهریور ۱۳۸۴ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. آن‌ها بعد از ماه ها شکنجه های وحشیانه، از سوى «دادگاه انقلاب» اهواز به ریاست قاضی «شعبانی» به اتهام «افساد فی الارض، محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم شدند. در ۲۰ شهریور ۱۳۸۶محمدعلی و جعفر را به دار آویختند. روایت حمزه از آخرین دیدار با برادرانش روایت دردناکی است. حمزه در این رابطه گفته است: «در لحظات خداحافظی با برادرانم انگار قلبم داشت از سینه بیرون می‌افتاد. تمام خاطرات کودکیم با محمدعلی و جعفر که با فقر در محله کوت عبدالله گذشته بود، جلوی چشمانم آمد». خود حمزه نیز دو سال زیر حکم اعدام بود تا اینکه این حکم شنیع به حبس ابد کاهش یافت.

حمزه از زمان بازداشت ۹ماه را در انفرادی بازداشتگاه اطلاعات اهواز شکنجه شد. سپس چشم‌بسته و دست‌بسته به بازداشتگاه اطلاعات شیراز منتقل شد و سه ماه دیگر حبس گردید. پس از بازگشت به اهواز در بیدادگاهی چند دقیقه‌ای به اعدام محکوم شد و دو سال زیر حکم ماند. حمزه بیش از ۲۰ سال (تا دسامبر ۲۰۲۵) بدون حتی یک روز مرخصی در زندان‌های زیر محبوس بوده:

زندان کارون اهواز (۸ سال، ۱۳۸۴-۱۳۹۲)

زندان شیبان اهواز (دوره‌های کوتاه)

زندان رجایی‌شهر کرج (۱۰ سال، از ۱۳۹۲)

زندان اوین تهران (دوره کوتاه)

زندان قزل‌حصار کرج (از شهریور ۱۴۰۲/۲۰۲۳)

حمزه در مورد دوران حبس اش در زندان کارون اهواز نوشته است: «هشت سال (زندان کارون اهواز) تلخ ترین دوران حبسم بوده است، دورانی که برای رهایی از آن، تبعید خودخواسته به رجایی‌شهر و دور افتادن از شهر و خانواده را به جان خریدم. در زندان کارون به وحشیانه‌ترین شکل ممکن مورد شکنجه فیزیکی قرار گرفتم، تحقیر شدم، توهین و ناسزا شنیدم وبه سلول‌های قرون وسطایی منتقل شدم. افراد بسیاری را دیدم که دراین سرنوشت با من سهیم بودند و افراد دیگری را دیدم که سرنوشتی بسیار تلخ‌تر نصیبشان شد و از زیر شکنجه‌ها جان سالم بِدر نبردند. افرادی که پروندۀ پایان حیاتشان با توجیه خشک و کلیشه‌ایِ مرگِ ناشی از زیاده‌روی در مصرف مواد مخدر، پیش از آن‌که باز شود، بسته می‌شد و به بایگانی فراموشی عمدی سپرده می‌شد».

حمزه سواری به گواه هم‌بندیانش جوانی بسیار باهوش و خیراندیش است که حتی یک روز دست از آموختن و آموزش دادن نکشیده است. او با امکانات بسیار محدود زندان به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ترکی استانبولی تسلط پیدا کرده است. به قول سعید اقبالی از هم بندیان سابق حمزه «اگر (حمزه) در یک کشور سالم و دموکراتیک زندگی میکرد بی شک از برجسته‌ترین و موثرترین انسان‌ها میبود حمزه در مهرماه۱۴۰۰ در نامه‌ای روشنگر از زندان رجایی‌شهر (گوهردشت) تحت عنوان «مسیر غلط اعدام و تبعات آننوشته است: «اعدام همواره یک مسئله پرابهام و سوال برانگیز بوده است، سوالاتی مانند اینکه چه کسی حق گرفتن جان انسان را به حکومت می‌دهد؟ اما اعدام سیاسی در کشوری مثل ایران داستانی به مراتب تلخ‌تر و غم انگیزتر دارد و در بسیاری از مواقع بسان پروسه انتقام بی‌پایان می‌ماند. پروسه‌ای که اعدام فرد نقطه آغازین آن است. لحظه اعدام سیاسی ممکن است برای فرد معدوم نقظه اوج و پایان عذاب و شکنجه روحی و جسمی باشد، اما برای بازماندگان او نقطه آغاز غم و غصه بی‌پایان و پرسش‌های بی‌پاسخ خواهد بود. محروم کردن بسیاری از خانواده‌ها از دیدن و یا تشییع جنازه جگرگوشه‌شان و همچنین دفن عزیزشان در شهری به دور از محل سکونت خانواده و یا حتی امتناع از نشان دادن قبر عزیزشان به آن‌ها هیچ توجیه اخلاقی، انسانی و حتی قانونی ندارد و تنها نشانگر عمق کینه و نفرت حذف کنندگان است؛ نفرتی که حتی فرصت سوگواری به شکل متعارفش را از بازماندگان می‌گیرد و نشانگر این واقعیت تلخ است که حکومت سلطه خود بر سرنوشت ما را حتی به دوران بعد از مرگمان امتداد می‌دهد. در نهایت باید بگویم، که من در طول دوران حبس شاهد فراخواندن تعداد زیادی از دوستان و نزدیکانم جهت اجرای حکم اعدام بوده‌ام. تجربه‌ای که هرگز به آن عادت نکردم و با اضافه شدن هر فرد به این جمع نه تنها تحمل آن برایم ساده‌تر نشده بلکه بسیار سخت‌تر و جانکاه‌تر هم شده است. همچنین از دور یا نزدیک شاهد رنج پدران و مادرانی بودم که داغ از دست دادن فرزند، هرگز برای آن ها کهنه نشده است. تجربه‌ای بسیار تلخ که آرزوی آن را حتی برای بدترین دشمنانم نمی‌کنم.

اعدام بی شک مصداق بارز خشونت است و باید بی‌درنگ در هر نقطه دنیا متوقف شود. ضرورت نه بزرگ به اعدام هر روز برای ما آشکارتر می شود و یکی از مهمترین راهکار ساخت آینده‌ای بهتر نهادینه کردن نه به اعدام در تمامی اقشار جامعه است. یادمان نرود که با وجود اعدام ما افق روشنی نخواهیم داشت. به امید آنکه برای نسل‌های بعدی آرامش و طمانینه را به میراث بگذاریم

حمزه اکنون محبوس قتلگاه قزلحصار کرج است. همان زندانی که بیشترین آمار اعدام زندانیان متعلق به آنجاست. و در عین حال زندانی است که کارزار شکوهمند « سه‌شنبه‌های نه به اعدام» را شروع کرده و نود و نه هفته آن را تداوم بخشیده و به۵۵ زندان مختلف ایران گسترش داده است. حمزه در مورد زندان قزلحصار نوشته است:« تجربه طولانی حبس در زندانها و بازداشتگاههای مختلف و چشیدن سرد و باز هم سرد روزگار گاهی این توهم را در من بوجود می آورد که در این بندگاه چیزی یافت نمیشود که مرا غافلگیر کند! و دیدن “بدتر” یک احتمال دور از انتظار میباشد.

اما مثل همیشه سازمان زندانها با عاملیت فردی بنام حیات الغیب ثابت کرد که این تصور خیالی بیش نیست و وضعیت غم انگیزتر، وحشتناک تر، دردناک تر و شرایط غیر انسانی تر همیشه یک گزینه محتمل است.

خلاصه اینکه این سیاهچاله نه محلی برای نگهداری زندانیان بلکه قتلگاهی وحشتناک است. به سادگی باید گفت که جان تمام زندانیان این زندان به معنی دقیق کلمه در خطر دائم است.»

روایت سه تن از همبندان سابق حمزه از ایشان

آرش صادقی که حدود پنج سال با حمزه در زندان رجائی شهر (گوهردشت) هم بندی بوده نوشته است:

«من در زندان با شخصی آشنا شده بودم که بدون اغراق بسیار باهوش و جز شریفترین و شجاعترین انسانهایی بود که به عمرم دیده ام. با هم یک دوره مطالعاتی فلسفه داشتیم (البته با کتاب های اندک زندان). بحث فوتبال میکردیم،هر دو عاشق تیم بارسلون و لیورپول بودیم‌.

حمزه سالهاست که آرزو دارد ازدواج کند و یک فرزند دختر داشته باشد. آرزویی که تا به امروز محقق نشده است.

در طول سالهای زندان بسیار از او آموختم و امروز یکی از بزرگترین آرزوهایم این است که روزی او را آزاد ببینم.»

 

فرهاد میثمی از زندانیان سیاسی و هم بندی سابق حمزه نیز نوشته است:

 

«با حمزه سواری در زندان رجایی‌شهر آشنا شدم.... الان که این سطور را می‌نویسم، تعداد سال‌هایی که او در زندان بوده یعنی ۲۰ سال بیش‌تر شده از تعداد سال‌هایی که بیرون از زندان بوده با احتساب ایام شیرخوارگی و کودکی.

اگر می‌خواستم از شرایط دهشتناکی که در زندان‌های مختلف در طی این سال‌ها بر او گذشته بگویم باید برچسبی هشدارگونه روی مطلب می‌زدم که این نوشتار حاوی مطالبی است که ممکن است برای برخی خوانندگان آزاردهنده باشد.

اما… من با جوانی آشنا شدم بدون اغراق بسیار خیراندیش و نیک‌خصال که در سال‌های آزگار در زندان سعی کرده بود از هر امکان کوچکی برای رشد بهره بگیرد.

من در او جوانی را می‌دیدم که در عین از دست رفتن سال‌های زندگی و جوانی‌اش بسیار متعهد، به لحاظ مالی بسیار معتمد و امانت‌دار و به لحاظ اجتماعی بسیار مسئول بود.

حمزه در حق خود من در ایام زندان لطف‌ها و کمک‌های بسیار کرده است که هرگز فراموشم نمی‌شود. حالا… او را نیز همچون تعدادی دیگر از زندانیان قزل‌حصار به بخش انفرادی برده‌اند و در شرایطی بسیار غیرانسانی نگه‌شان داشته‌اند؛ به جرم مداومت بر کنش انسانی سه‌شنبه‌های نه به اعدام و به جرم همبستگی برای جلوگیری از تبعید یکی از هم‌بندانشان

سهیل عربی از زندانیان سیاسی و همبندی سابق حمزه نیز نوشته است:

«زندانیان سه گروهند :

گروه اول انسانهایی که خیلی زود در زندان می شکنند، معتاد به قرص خواب یا مواد مخدر و ... یا افسرده می شوند، خودکشی می کنند...

گروه دوم تلاش می کنند که به اوضاع عادت کنند، بعضی ها با پول خرج کردن زندان را برای خود شبیه به هتل می کنند، دلخوش به پستهای درون زندانی مثل وکیل بندی و انتظامات، دلخوش به امتیازها مثل مرخصی و ملاقات شرعی...

گروه سوم آنانند که نه می شکنند و نه عادت می کنند، بلکه زندان را شکست می دهند.

حمزه از گروه سوم است، با مقاومتش، شکنجه گر را از شکنجه گری خسته می کند و به انسانهای تحت شکنجه امید می بخشد

کلام آخر را نیز از سهیل عربی که خود آزاده مردی گردن فراز در جهنم جمهوری اسلامی است به عاریه می‌گیرم تا بار دیگر یادآور شوم که چه قهرمان هایی داریم که نمادهای درخشان مقاومت هستند. سهیل با بیان اینکه «حمزه سواری نماد ایستادگی و درست زیستن است. اهل مطالعه و ورزش، فداکار و مهربان»، می گوید: «اما تو هنوز لبخند بر چهره ات داری، اما هنوز ایستاده ای و برای ساختن جهانی عاری از نابرابری و بیدادگری تلاش می کنی. شاید خودت ندانی اما الگوی ما هستی، یک قهرمان واقعی که همچون تمام قهرمانان در زمانه خویش غریب مانده. اما تو همچنان لبخند می زنی

 

 

یاشار جاوید

جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴  /  ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

 

پانویس

….........................................

* در مورد حسن ودایی پور به لینک زیر مراجعه شود

سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)

 

** دو سال پیش، مادر حمزه، حسنا غانم، در حسرت دیدار فرزندانش از دنیا رفت. آوایل آذرماه امسال نیز پدرش با همان حسرت چشم از جهان فروبست.

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©