Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴ برابر با  ۰۷ نوامبر ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴  برابر با ۰۷ نوامبر ۲۰۲۵

 

وجدان در زنجیر تحلیلی بر موج بازداشت پژوهشگران چپ‌گرا در ایران

بخش اول

مقدمه

در هفته‌های اخیر، بازداشت شماری از پژوهشگران و استادان چپ‌گرا — از جمله پرویز صداقت، محمد مالجو، مهسا اسدالله‌نژاد، شیرین کریمی، رسول قنبری و هیمن رحیمی — به نمادی از مرحله‌ای تازه در سیاست حذف اندیشه در جمهوری اسلامی بدل شده است. این بازداشت‌ها تنها سرنوشت چند اندیشمند را تهدید نمی‌کند؛ بلکه نشانه‌ی ترس عمیق‌تری است: ترس از دانشی که به زبان مردم سخن می‌گوید و از بیلت واقعیت نمی‌گریزد!

رژیمی که پایه‌های اقتصادی‌اش در فساد اولیگارشیک فرو رفته و از درون دچار پوسیدگی مشروعیت در تمام زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، بیش از هر زمان دیگری از صدای آگاهی می‌هراسد. به‌قول ناپلئون: "با سرنیزه می‌توان دهان‌های بسیاری را بست، اما نمی‌توان بر سرنیزه حکومت کرد." (Napoleon Bonaparte, Maxims of War, 1798)   این سرکوب، واکنشی است به هراس از جنبش‌های توده‌ای که در زیر پوست جامعه در حال جوشیدن‌اند؛ جنبش‌هایی که اگر به آگاهی طبقاتی و سازماندهی انقلابی پیوند بخورند، می‌توانند نظم پوسیده‌ی موجود را از بنیاد بلرزانند.

آنچه امروز در ایران می‌گذرد، صرفاً یک اقدام امنیتی نیست؛ بلکه تلاشی است برای خاموش‌کردن آخرین شعله‌های وجدان انتقادی، آخرین صداهایی که هنوز در برابر قدرت زانو نزده‌اند.

ده نکته مهم: 

۱. حمله به وجدان نقاد جامعه

در جامعه‌ای که رسانه‌ها در زنجیر تبلیغات رسمی گرفتارند، پژوهشگران و نویسندگان مستقل آخرین پناه حقیقت‌اند. بازداشت آنان، در واقع حمله‌ای به وجدان جمعی جامعه است — به آن بخش از دانشگاه و فرهنگ که هنوز میان «دانش» و «قدرت» مرزی اخلاقی قائل است. هر استاد و محقق مستقلی که به جای تکرار شعارهای دولتی، از ریشه‌های فقر، تبعیض و نابرابری سخن بگوید، برای حکومت خطری وجودی محسوب می‌شود.

۲. ترس ساختار قدرت از اندیشهٔ مستقل

قدرت سیاسی از تفنگ نمی‌ترسد، از تفکر می‌ترسد. زیرا اندیشه می‌تواند آنچه را که سلطه پنهان می‌کند، برهنه سازد. در شرایطی که بحران اقتصادی و سیاسی مشروعیت را از درون تهی کرده است، هر صدایی که مردم را به پرسش و آگاهی فرامی‌خواند، به دشمن بدل می‌شود. اندیشه مستقل، آیینه‌ای است در برابر دروغ‌های رسمی، و همین است که دستگاه قدرت از آن گریزان است. همان‌طور که هگل می‌گوید: «اندیشه حقیقت است، و هرگاه اندیشه از حقیقت فاصله گیرد، قدرت بر آن غلبه می‌کند."  (Hegel, Philosophy of Right, 1821)

۳. جرم‌انگاریِ نقد نظری

در دهه‌های نخست پس از انقلاب، خیابان و سیاستِ سازمان‌یافته سرکوب می‌شد؛ امروز نوبت دانشگاه و نقد نظری است. ترجمه‌ی یک کتاب جامعه‌شناسی، تحلیل اقتصادی نابرابری، یا حتی گفت‌وگو درباره‌ی تجربه‌ی زیسته‌ی طبقات فرودست می‌تواند «اقدام علیه امنیت ملی» قلمداد شود. حکومت با این سیاست، مرز میان نقد علمی و جرم سیاسی را آگاهانه در هم می‌ریزد تا اندیشیدن را به امری خطرناک بدل سازد.

۴. تداوم تاریخی حذف چپ

تاریخ جمهوری اسلامی ادامه‌ی زنجیره‌ای طولانی از حذف چپ در ایران است — زنجیره‌ای که از شکست مشروطیت آغاز شد، در سرکوب کاردها و هواداران احزاب چپ در زمان شاه و شیخ به خون نشست، و در گورهای بی‌نام و نشان خاوران به اوج فاجعه رسید. هزاران انسان عدالت‌خواه در دهه‌ی شصت به جرم «تفکر» اعدام شدند، بی‌آنکه نامی بر سنگی داشته باشند. امروز همان سیاست با چهره‌ای نرم‌تر اما با هدفی همان‌قدر خشن ادامه یافته است: حذف هر صدای برابری‌طلب از سپهر عمومی.

5 . اندیشه را نمی‌توان زندانی کرد

قدرت حاکم می‌تواند جسم را به زنجیر بکشد، اما اندیشه را نه. اندیشه‌ها بزرگ‌ترین جنگنده‌های تاریخ‌اند؛ بی‌صدا، اما شکست‌ناپذیر. کلمات راه خود را پیدا می‌کنند — در ذهن شاگردان، در نسخه‌های پنهان کتاب‌ها، در گفت‌وگوهای روزمره‌ی مردم، در زمزمه‌های پشت پنجره ها.

تاریخ بارها نشان داده که استادان و پژوهشگران برجسته‌ای حاضر شده‌اند برای تعهد انسانی و عدالت اجتماعی خود، زندان را بپذیرند.

یک خاطره شخصی:

زمانیکه برای کنفرانسی چند روزه به دوبلین رفته بودم از زندان معروف کیلمانهایم که رهبران انقلابی ایرلند را آنجا اعدام کرده بودند چندبار بازدید کردم. زندانی که دولت می خواست آنرا به شرکتهای چندملیتی بفروشد ولی توسط مردم بازسازی و به موزه تبدیل شد. فکر می کنم بیش از 20 هزارنفر داوطلب در بازسازی و تبدیل آن به موزه شرکت داشتند! قابل توجه ایرانیان و خانواده های زندانیان سیاسی...

 کتابی از این موزه مقاومت خریدم که درباره زندانیان کیلمانهایم روایت شده بود روزی استاد دانشگاهی شریف و نامدار را بازداشت کردند. دوستی قدیمی‌اش برای دیدار او به زندان آمد. با ناباوری پرسید:

«دوست من، تو چرا اینجایی؟ زندان جای تو نیست!»

استاد لبخندی زد و آرام پاسخ داد:

«رفیق عزیز، من از تو می‌پرسم—چرا تو اینجا نیستی؟»

این دیالوگ کوتاه، از دیوارهای سرد زندان گذشت و به اسطوره‌ای بدل شد؛ زیرا در تاریخ، همواره لحظاتی هست که زندان، نه ننگ، بلکه نشانه‌ی وفاداری به حقیقت، به خلقهای ستمدیده و به عدالت اجتماعی است.

هیچ دیواری هرگز نتوانسته است حماسه‌ی مقاومت را در خود حبس کند. این داستان‌ها از دل سلول‌ها بیرون می‌خزند، در کتاب‌ها و نمایشنامه‌ها و شعرها جان می‌گیرند، و قرن‌ها بعد، الهام‌بخش نسل‌هایی می‌شوند که هنوز در برابر ظلم ایستاده‌اند. زندان‌ها در گذر زمان فرسوده می‌شوند، اما نام آنان که در درون زندان بر وجدان انقلابی خود و ایمان به مردم پای فشردند، در تاریخ و حافظه‌ی آزادی زنده می‌ماند.

داستان‌های زندان کیلمانهایم و اعدام رهبران انقلاب، که زمانی مظهر شکست بودند، به مرور به سرود آزادی بدل شدند. همان خاطرات، چند سال بعد، الهام‌بخش نسلی شدند که دوبلین را از یوغ امپراتوری بریتانیا رهانید!

همانطوریه اسپیونوزا می گوید: " آزادی تفکر نه امتیازی، که حقِ طبیعی انسان است!"

ادامه دارد...

با احترام،

ا.پوری(هلند)07-11-2025

در صفحه فیسبوک 7 عکس از زندان کیلمانهایم را ملاحظه می فرمائید.

https://www.facebook.com/ahmed.pourinl/posts/pfbid0ztEXcB9LJoP8PhSPW9caaDUSc6DaP2kM3f3s84MhbkckcVsRACDWw4iMoSfya1aal

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©