Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ برابر با  ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴  برابر با ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵

 

ارزیابی هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

 

جمهوری اسلامی

 در چنبره انقلاب مردمی و جنگ خارجی

 

الف : وحشت از حضور خیابانی مردم، نقطه مشترک مخالفان با کنسرت خیابانی

 

لغو کنسرت همایون شجریان که برای جمعه ۱۴ شهریور ۱۴۰۴ برنامه ریزی شده بود، همچون بمبی در فضای رسانه ای ایران ترکید. همایون شجریان در روز دوشنبه ۱۰ شهریور، در یک نشست خبری اعلام کرد که پس از سال‌ها پیگیری، قرار است در میدان آزادی تهران به اجرای یک کنسرت خیابانی بپردازد، ‌که با دیار عاشقان آغاز و با قطعه محبوب مرغ سحر به پایان برساند. در خبرها آمده است که شورای امنیت کشور در تاریخ ۲۵ تیر با برگزاری این کنسرت موافقت کرده بود. اما دو روز مانده به برگزاری این کنسرت، شهرداری تهران بر لغو آن تاکید کرد. ظهر روز چهارشنبه  ۱2شهریور، همایون شجریان متنی نوشت که آرزوی محال، محال ماند و کنسرت لغو شد‌، بعد از آن هم جواب تلفن هیچ مسئولی را نداد. سپس اعلام شد که همایون شجریان 22 شهریور در دوبی یک کنسرت خیابانی برگزار خواهد کرد.  در پی لغو کنسرت میدان آزادی و پس لرزه های آن در میان حکومتیان، در روز دوشنبه ۱۷ شهریور سید عباس صالحی وزیر ارشاد، زیر فشار جریان پایداری در مجلس،  نادره رضایی، معاون امور هنری ورزات را به علت اعطای مجوز کنسرت خیابانی از کار برکنار کرد.

برگزاری یک کنسرت خیابانی رایگان در میدان آزادی برای مردم کشوری که ۸۳ درصد شان، بر اساس یافته‌های موج سوم پیمایش مصرف تولیدات فرهنگی (۱۳۹۸) تاکنون کنسرت نرفته‌اند و تنها ۹ درصد آنها سالی یک‌بار کنسرت می‌روند، می توانست یک امکان عالی برای گردهمآیی و لذت بردن از فضای موسیقی در کنار دیگر هموطنان باشد. در فضای کنونی کشور، در متن پیشروی های آرام، عمیق، مستمر و زیبای جنبش «زن، زندگی، آزادی»، چنین گردهم آیی های مردمی به همبستگی میان مردمان کمک شایان خواهد کرد. نمونه این گردهم آیی ها را در برگزاری جشن های چهارشنبه سوری، تحویل سال نو و مراسم سیزده بدر دیده ایم. اما همین نکته اساسی، نگرانی دو طیف از نیروهای سیاسی که با حضور مستقل مردم دشمنی دارند و مردم را تنها به دیده سیاهی لشگر و گوشت دم توپ قبول دارند، برانگیخت. جبهه پایداری و مصباحیون و نیروهای مسئول شان در نهادهای گوناگون دست به کار شدند تا مانع از برگزاری این کنسرت شوند. شهرداری تهران، جریان وابسته به این طیف که مراسم مذهبی همچون «مهمونی ۱۰ کیلومتری غدیر» و «اجتماع بزرگ امام‌رضایی‌ها» را در ظرف چند روز برگزار کرده بود، عدم زمان کافی برای تدارک را بهانه کرد و مانع از برگزاری کنسرت شد. در طیف مقابل؛ سلطنت طلبان، رژیم چنجی های آویزان به قدرت های خارجی و  همه دشمنان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، تیر های مسموم خود را شلیک کردند. آن ها در شبکه های اجتماعی علیه برگزاری این کنسرت مطلب نوشتند و فضا سازی کردند. آنها عقب نشینی بخشی از حاکمیت در برابر جنبش مردم را توطئه ای حکومتی دانستند. همانگونه که عقب نشینی حاکمیت در برابر جنبش مبارزه علیه حجاب اجباری یا اجازه برگزاری جشن های نوروزی  را به حساب "هوشیاری" و "توطئه" حکومتیان نوشتند نه عقب نشینی اجباری حاکمیت زیر فشار قدرتمند جنبش مردمی.

در شرایط پیشروی آرام و مداوم جنبش انقلابی مردم که از دی ماه ۹۶ آغاز شده و در جنبش ژینا از استحکام ستایش برانگیزی برخوردار گشته و چهره جامعه را دگرگون ساخته، هر اقدامی که باعث گردهم آمدن مردم گردد و هر تلاشی که حاکمیت تاریک اندیش را در عرصه هایی از سیاست های ارتجاعی و واپس گرایانه اش به عقب براند، می تواند در خدمت جنبش انقلابی مردم قرار گیرد. در شرایط بحران انقلابی، بویژه در استبداد دینی و تاریک اندیش اسلامی که همه عرصه های زندگی  مردم را به عرصه مبارزه تبدیل کرده ، سازماندهی نافرمانی مدنی همه جانبه یکی از اساسی ترین راه های در هم شکستن قدرت استبداد است. این نافرمانی مدنی می تواند تمامی بایدها و نبایدهای رژیم را به اشکال گوناگون به چالش بکشاند. در چنین شرایطی کنار کشیدن و عرصه های مبارزه و نافرمانی را رها کردن و به حاکمیت سپردن نمی تواند به نفع جنبش انقلابی مردم باشد.

 

ب ـ  سازمان همکاری شانگهای، ظرفیت ها و جایگاه ایران

 

اجلاس سالانه کشورهای عضو همکاری شانگهای، امسال از ۳۱ اوت تا اول سپتامبر، در تیانچین چین برگزار شد. در پی این کنفرانس، اعضای شرکت کنننده به رژه ارتش چین در سوم سپتامبر به مناسبت هشتادمین سال پیروزی چین بر ژاپن دعوت شدند تا شاهد جدیدترین تجهیزات نظامی چین باشند. این رژه گسترده با نمایش قدرت از سوی چین، پیامی آشکار به آمریکا و کشورهای غربی تلقی شده است. به نظر می رسد که چین از حالت خویشتن داری استراتژیک خارج شده و در برابر سیاست تهاجمی و فاشیستی دونالد ترامپ در آمریکا، تلاش می کند تا دندان نشان دهد و به آمریکا بفهماند که برای رویارویی های آینده آماده است. قدرت نمایی چین از یک سو و نقش و جایگاه سازمان همکاری شانگهای از سوی دیگر، نمایش شکل دهی قدرت جدیدی در شرق در برابر قدرت آمریکا و شرکایش در غرب تلقی می شود. روشن است با کرنش رهبران اروپا در برابر ترامپ فاشیست، این قدرت نمایی معنای خاصی خواهد داشت. روسیه، چین، هند، پاکستان، ایران، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان اعضای دائم سازمان همکاری شانگهای هستند. افغانستان، مغولستان و بلاروس به‌ عنوان ناظر و کشورهایی مانند ترکیه، آذربایجان و ارمنستان به‌ عنوان شرکای گفت‌وگو در تعامل با آن قرار دارند. توسعه همکاری‌های سیاسی و اقتصادی،  تقویت اعتماد منطقه‌ای، حفظ ثبات و امنیت، مبارزه با تروریسم، قاچاق انسان و مواد مخدر، از اهداف اهداف اصلی این سازمان تعریف شده است. سازمان همکاری شانگهای با در اختیار داشتن حدود ۴۰ درصد جمعیت جهان، چهار قدرت هسته‌ای، دو عضو دائم شورای امنیت و بیش از یک‌پنجم تولید ناخالص جهانی، می تواند به یکی از بازیگران کلیدی در نظم نوین جهانی تبدیل شود. در این رابطه به چند نکته مهم باید توجه داشت:

۱ـ این کنفرانس و گردهم آیی مراسم رژه سالگرد پیروزی چین بر ژاپن، نقطه عطفی در تبدیل جهان یک قطبی پس از سقوط اتحاد شوروی به جهان چند قطبی است. روشن است که رقابت قطب ها و بلوک های امپریالیستی نه خصلت مترقی و مردمی دارند نه بیانگر ارجحیت آنها برای منافع مردمان کشورهای جهان هستند. با این حال، سازمان همکاری شانگهای و بریکس، جهان را به سوی رقابت های قطب های چند گانه سوق داده و فشار انضباط بلوک های سابق بر کشورهای وابسته به هر بلوک و کشورهائی که می خواهند مستقل از بلوک ها باشند را کاهش داده است.

۲ ـ مرکز رقابت بلوک های قدرت های جهانی، در دوره پس از جنگ جهانی یا دوره دو قطبی و تا سال 2017 ، اروپا بود و اکنون به آسیا منتقل شده است. به دیگر سخن اروپا در جهان چند قطبی کنونی نقش و جایگاه گذشته خود را به تدریج از دست می دهد. سیاست اتحاد آتلانتیک بر مبنای هژمونی آمریکا بر اروپا بنا شده بود که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی از اروپای غربی به اروپای شرقی نیز گسترش یافت. اما این سیاست، اکنون به زیر علامت سوال رفته و اتحادیه اروپا به خاطر وِیژگی هایش از وزن و جایگاه گذشته در سیاست های جهانی آمریکا برخوردار نیست. تلاش کنونی دولت آمریکا بر بازدارندگی در برابر چین متمرکز شده و حاضر نیست هزینه های سابق برای دفاع از اروپا را بر عهده بگیرد. نحوه برخورد ترامپ با کشورهای این قاره و اتحادیه اروپا و نحوه برخورد با جنگ اوکراین می تواند وزن و جایگاه جدید این اتحادیه را به روشنی نشان دهد.

 ۳ ـ شرکت هند در کنفراس شانگهای  پس از ترمیم روابط چین و هند و گسترش تعداد کشورهائی که به عضویت بریکس در آمده اند، وزن پیمان همکاری شانگهای و بریکس را به عنوان قطبی که هژمونی و حاکمیت آمریکا بر جهان سرمایه داری را به چالش کشیده و تضعیف می کند،  بیش از پیش برجسته ساخته است. شرکت مجدد هند در اجلاس شانگهای که در چند سال گذشته به علت درگیری های مرزی و اختلافات میان دو کشور، معلق شده بود، وزن این سازمان همکاری را بشدت بالا برده است. هند تا کنون با شرکت در ائتلاف کواد ( چهارکشور هند، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا) نقش مهمی در استراتژی بازدارندگی آمریکا علیه چین ایفاء می کرد. اما سیاست ترامپ در فشار به هند برای عدم خرید نفت از روسیه وامتناع هند و افزایش تعرفه ها برصنایع نساجی هند توسط ترامپ ، این کشور را به سوی تشنج زدائی با چین و شرکت فعال در کنفراس شانگهای سوق داد. به این ترتیب گرم شدن مجدد روابط هند و چین و نمایش همگرایی شان، پیام روشنی به دولت دونالد ترامپ در تضعیف بازدارندگی چین و تقویت کنفراس شانگهای در بر داشته و با توجه به رشد اقتصادی شتابان هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان به نقطه عطفی در تکوین قدرت کنفراس شانگهای مبدل گشت.

۴ ـ  جمهوری اسلامی علیرغم حضو در شانگهای و بریکس نمی تواند از این اتحادها به نفع خود بهره برداردی کند. سیاست های ماجراجویانه رژیم اسلامی در منطقه و به ویژه  با شعار ضدبشری  «نابودی اسرائیل» و  استکبار ستیزی "امت" گرایانه اش در قبال غرب،  آمریکا و متحدانش،  که با  توان سیاسی، اقتصادی و نظامی اش هم خوانی نداشته، خود را در موقعیت ویژه ای در جهان قرار داده است. این وضعیت پس از تحولات هفتم اکتبر و فروپاشی «محور مقاومت» ابعاد جدیدی به خود گرفته است. قمارهسته ای رژیم اسلامی نیز همه جهان را علیه جمهوری اسلامی متحد کرده و تحریم های بسیار سنگینی را بر ایران تحمیل نموده است. قرار داشتن در چنبره تحریم های فلج کننده جهانی و بویژه در صورت بازگشت تحریم های سازمان ملل، در نتیجه فعال شدن مکانیسم ماشه، عاملی است که نه چین و نه دیگر کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای و بریکس، نمی توانند با جمهوری اسلامی به تبادلات پایدار و تاثیرگذار دست یابند. این سیاست های ویرانگر حاکمیت اسلامی، ایران را به کارت بازی روسیه و چین مبدل ساخته بدون آنکه شرکت در بریکس و یا  شانگهای هیچ تغییر کیفی در وضعیت ژئوپلیتیک ایران به وجود آورده باشد. رسانه های هسته سفت قدرت، شرکت مسعود پزشکیان رئیس جمهور رژیم اسلامی در اجلاس شانگهای و رژه پیروزی چین را تلاشی برای نشان دادن عدم انزوای رژیم اسلامی و پشتوانه بین المللی در برابر فشار روز افزون آمریکا و غرب تلقی کرده اند. اما درشرایطی که سیاست های ماجراجویانه جمهوری اسلامی و اشتباهات فاحش ژئوپلتیک رهبر رژیم اسلامی کشور را تحت تحریم های سنگین جهانی قرار داده و در نهایت کشور را به پرتگاه جنگ  و تجاوز اسرائیل و آمریکا سوق داده، چگونه می توان انتظار داشت که کشورهائی مانند چین و روسیه منافع خود را، به جز حمایت های لفظی و بی اثر، به خاطر حمایت از رژیم جمهوری اسلامی هزینه کنند. روابط اقتصادی تاکنونی ایران و چین در حد فروش نفت تحریمی با زیر قیمت به چین و خرید کالا از چین از طریق دوبی در امارات متحد عربی با واسطه "دِرهَم" اماراتی بوده است. بزرگنمایی کنونی سفر مسعود پزشکیان به چین و شرکت در اجلاس شانگهای و رژه پیروزی در پکن و تمجید علی خامنه ای از او به خاطر این سفر، بیش از آنکه نتایج واقعی و عینی به همراه داشته باشد، بیشتر یک نمایش تبلیغاتی برای داخل و حداکثر رساندن یک پیام به طرف غربی است.

۵ ـ آمریکا علیرغم افول قدرتش به عنوان نیروی هژمونیک سرمایه داری جهانی کماکان هنوز بزرگترین قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی جهان است. تصور ساده لوحانه، خیال بافانه و اغراق آمیز از تغییر تعادل قوا به نفع قطب هائی که پیرامون چین و روسیه درحال شکل گیری هستند به همان بیراهه ای  منجر می شود که با تصور بالا بودن وزن قدرت روسیه در برابر اروپا و آمریکا، عامل  همکاری جمهوری اسلامی در جنگ اوکراین به نفع روسیه شد و اتحادیه اروپا را علیه ایران بسیج کرد. جمهوری اسلامی با درک توهم آمیز از توازن قوای بین المللی عملاً خود را به گروگان  "شرق" در برابر "غرب" مبدل کرده و بدین ترتیب به کارت بازی چین و روسیه در رقابت میان قطب های جهانی مبدل شده است. اگر چه  دوران نظم تک قطبی جهان به رهبری آمریکا با سرعت در حال به پایان رسیدن است و قدرت هایی همچون چین، روسیه، هند و برزیل با سرعتی چشم گیر در حال تبدیل شدن به قدرت های جدید در جهان هستند، اما کشورهائی می توانند از فرجه باز شده میان رقابت این قطب ها به نفع مردم کشورشان بهره برداری کنند که با حفظ توازن درارتباط با بلوک های رقیب به کارت بازی هیچ کدام از بلوک ها علیه دیگری مبدل نشوند.

۶ ـ به یاد داشته باشیم که نطفه اولیه جمهوری اسلامی با تأکید ویژه بر شعار "استقلال" از طرف هوادران خمینی در دوره انقلاب ۵۷ شکل گرفت و این رژیم در  چهل و هفت سال گذشته نیز به هیچ یک از قدرت های بزرگ خارجی وابسته نبوده است. اما اکنون به تجربه می دانیم که هزینه ویرانی های هولناکی که این رژیم غیر وابسته به قدرت های خارجی در طول نزدیک به پنج دهه گذشته در کشور ما به بار آورده (تحریم ها، فروپاشی اقتصادی فاجعه بار، جنگ دوازده روزه ...)  اگر از هزینه اشغال خارجی بیشتر نبوده باشد ، کمتر نیست. چرا؟ برای این که جمهوری اسلامی بیش از چهل وهفت سال است که حق حاکمیت مردم ایران برای تعیین سرنوشت شان را سرکوب می کند ؛ کاری که شاید هیچ قدرت اشغالگر خارجی نمی توانست این همه سال آن را ادامه بدهد. استقلال هر کشوری قبل از همه با حاکمیت مردم آن کشور برای تعیین سرنوشت شان معنا پیدا می کند ، بنابراین استقلال در ایرانِ زیر سلطه "ولایت مطلقه فقیه" معنای عملی درخور توجهی ندارد ، زیرا مردمی که نمی توانند در باره سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند ، مسلماً از حق تصمیم گیری در باره رابطه کشورشان با قدرت های خارجی نیز محروم هستند و تنها، فرمانروای مطلق العنان حاکم بر کشور است که در باره همه مسائل تصمیم می گیرد و اگر به مصلحت خودش (یا به قول خمینی "مصلحت نظام") بداند حتی می تواند به زیر بال یک قدرت خارجی (هرچند "نامسلمان" و "اسلام ستیز") نیز پناه ببرد.

مردم ایران اگر بتوانند با رهایی از چنگال جمهوری اسلامی و اصل رسوای "نه شرقی ، نه غربیِ" و به حق تعیین سرنوشت خودشان دست یابند ، خواهند توانست در باره همه مسائل ، از جمله سیاست خارجی کشورشان تصمیم بگیرند. در آن روز به احتمال خیلی زیاد ، آنها در خواهند یافت که برای شکوفایی کشورشان هم به رابطه با "شرق" و "غرب" نیاز دارند ، هم به رابطه با "شمال" و "جنوب". پا گرفتن حاکمیت مردم ایران برای تعیین سرنوشت شان بی تردید می تواند ظرفیت های ما را برای محکم تر کردن پیوند ها و همبستگی های  با همسایگان مان (که اکثرشان خویشاوندان قومی و فرهنگی ما هستند) آزاد سازد. به یاد داشته باشیم که کشور ما و منطقۀ ما یکی از حساس ترین گرهگاه های ژئوپولیتیک جهان هستند ؛ چنان حساس که اگر مردمان آنها به حق تعیین سرنوشت شان دست یابند ، می توانند به یکی از شکوفاترین کانون های تمدن انسانی تبدیل شوند و اگر نه ، به وادی  ویرانی و ماتمی در خواهند غلتید که اکنون می بینیم.

 

ج ـ مکانیسم ماشه، حلقه ای در زنجیره جنگ ناتمام علیه ایران

 

سه کشور اروپایی مکانیسم ماشه را کلید زده اند. شروط تروئیکای اروپایی برای جلوگیری از فعال سازی مکانیسم ماشه بسیار حسابگرانه انتخاب شده  و عدم تحقق آن قطعی خواهد بود. از این رو فعال سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم های بین المللی و رفتن ایران زیر بند هفتم منشور سازمان ملل قطعی به نظر می رسد. هر چند توافق جمهوری اسلامی و آژانس جهانی انرژی هسته ای ، تلاشی برای جلوگیری از آن به حساب می آید. در واقع می توان گفت که همکاری تمام و کمال کشورهای اروپایی با آمریکا در این راستا نشان دهنده افول استقلال نسبی اروپایی است. اگر زمانی اروپا و بویژه صدراعظم آلمان "گرهارد شرودر" در برابر جورج بوش در حمله به عراق مقاومت کردند، امروز صدر اعظم آلمان "فریدریش مرتس" حملات تجاوزکارانه رژیم تروریستی و اشغالگر اسرائیل به ایران را "کار کثیفی که  اسرائیل برای ما انجام می دهد " می نامد. این موضع گیری رذیلانه نشانۀ تسلیم اروپای راستگرا در برابر سیاست تهاجمی فاشیسم آمریکایی است. یکی دیگر از علت های این موضع گیری اروپا علیه جمهوری اسلامی، انتقامی است که این اتحادیه از همکاری و همراهی رژیم اسلامی با روسیه در جنگ اوکراین می گیرد. واقعیت این است که رژیم اسلامی با ارزیابی اشتباه از توازن قوای جهانی و سمت و سوی قطب بندی های جدید، وزن بیش از حدی به قطب های قدرت شرق و بویژه روسیه داد و از این رو در کنار این کشور در جنگ علیه اوکراین قرار گرفت. این همسویی تا جایی پیش رفت که توافق آماده امضاء برا ی احیای برجام میان جمهوری اسلامی و آمریکا را نیز زیر فشار روسیه به کناری نهاد و یک فرصت تاریخی را از دست داد و امروز شاهد عواقب آن تصمیم ویرانگر هستیم.

با توجه به این وضعیت، وقتی سیاست آمریکا تسلیم کامل جمهوری اسلامی است و با توجه به کرنش اروپا در برابر آمریکا، به نظر می رسد که فعال سازی مکانیسم ماشه اساسآ در راستای آماده سازی بهانه و توجیه ادامه جنگ ناتمام دوازه روزه می باشد. زیرا هدف های آمریکا برای تجدید سازمان منطقه و پر رنگ کردن نقش اسرائیل برای مدیریت نظامی خاورمیانه به نیابت از آمریکا تا کنون به سرانجام نرسیده است. همه شواهد و قرائن نشان می دهد که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند محور مذاکرات باشد. سیاست عمومی آمریکا به تسلیم واداشتن جمهوری اسلامی است. تاکنون این سیاست با در هم شکستن محور مقاومت و گروه های همسو با جمهوری اسلامی در منطقه و هم چنین بمباران سایت های هسته ای جمهوری اسلامی رقم خورده است. تصور بر این بوده که می توان قدرت موشکی جمهوری اسلامی را با سامانه های دفاع ضد موشکی خنثی کرد. از این رو در کنار سه هدف نابودی برنامه های هسته ای، کاهش توان موشکی و قطع دستان جمهوری اسلامی در منطقه، هدف اصلی ایجاد یک جمهوری اسلامی بی خطر و ابتر از نظر نظامی است. آنها خواهان رژیمی در تهران هستند که همچون مصر و اردن و حالا لبنان و سوریه، توان نظامی قابل اتکایی نداشته باشد. از این رو رهبران جمهوری اسلامی بر سر دوراهی سختی قرار گرفته اند. آنها همانگونه که رهبر رژیم گفته نمی توانند مدت زیادی در شرایط "نه جنگ نه صلح" به سر برند. از این رو یا تسلیم و یا جنگ در پیش رو خواهد بود. برای عبور از این وضعیت بشدت خطرناک چه راه هایی می تواند در پیش گرفته شود. کدام یک از روش ها می تواند به نفع جنبش مردم ایران باشد؟

۱ـ   واقعیت این است که چهار قدرت منطقه ای؛ ایران، اسرائیل، عربستان و ترکیه در شرایط کنونی در منطقه در وضعیت ویژه ای قرار گرفته اند. دست بالا بودن قدرت منطقه ای ایران در دهه گذشته و در نتیجه تلاش برای در هم شکستن این قدرت هژمون، یک همسویی منطقه ای با حمایت آمریکا ایجاد کرد که در نتیجه آن بال های قدرت منطقه ای ایران در لبنان ، سوریه و عراق در هم شکسته شد. اما تلاش اسرائیل برای در هم شکستن قدرت ایران و ایجاد یک دولت متحد و مطیع آمریکا و اسرائیل در منطقه، و تضعیف بیش از حد آن که همراه با قدرت گیری جهشی اسرائیل خواهد بود، نمی تواند مطلوب عربستان و ترکیه باشد. تلاش اسرائیل آن بوده است که در راستای نظم منطقه ای مورد قبول آمریکا، برای کاهش بار حضور این کشور در منطقه و تمرکز بر چین، خود را قدرت اول منطقه تعریف کند. این نگاه از سوی عربستان و کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس و ترکیه با نگاه بشدت نگران کننده ای دنبال شده است. اقدام اسرائیل در بمباران محل حضور رهبران  حماس در قطر، کشور متحد آمریکا، نشان داد که اسرائیل برای ایجاد هژمونی منطقه ای، هیچ خط  قرمزی را به رسمیت نمی شناسد. این اقدام تروریستی دولت اسرائیل، حقانیت نگرانی عربستان و ترکیه و دیگر کشورهای عربی منطقه را اثبات کرد. ناتوانی اسرائیل در حل مسئله غزه و جنایات این کشور در حق مردم فلسطین، نشان داده که اسرائیل توان بر عهده گرفتن چنین نظمی را نخواهد داشت. عواقب سیاسی این جنایات نیز دیر یا زود دامن گیر اسرائیل و همچنین آمریکا خواهد شد. بنابراین با شکست تلاش های اسرائیل، ایران می تواند برای معامله ای جدید با آمریکا وارد گفتگو شود. از سوی دیگر سیاست بشدت تجاوزکارانه و تروریستی دولت اسرائیل در قبال فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و حالا قطر، نگرانی شدیدی در میان دولت های منطقه بوجود آورده است. این نگرانی عملآ فرصت تازه ای در اختیار جمهوری اسلامی قرارداده تا مناسبات خود با کشورهای منطقه را گسترش داده و خطر قدرت گیری اسرائیل را به آنها گوشزد نماید. خطری که می تواند شلیک مستقیم به "پیمان ابراهیم" نیز باشد.

۲ ـ حساسیت جهان غرب و بویژه آمریکا و اسرائیل روی برنامه ی هسته ای ایران، امر ناشناخته ای نیست. روشن است که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی  که هدف ساخت بمب اتمی را نیز داشته ، برنامه ای بیهوده، عبث  و هدر دادن پول فراوان برای هیچ  بوده و هست. این برنامه ویرانگر تاکنون؛ اقتصاد، سیاست و سیاست خارجی ایران را گروگان گرفته است. تداوم برنامه هسته ای که اقتصاد کشور را در هم شکسته، تحریم های گسترده بین المللی را به دنبال داشته و معیشت مردم را مچاله کرده ، نمی تواند به نفع مردم ایران باشد. در کشوری که بر دریای نفت و گاز و انرژی های تجدید پذیر بیکران قرار گرفته، تمرکز بر انرژی هسته ای، چیزی جز هدر دادن انرژی و امکانات کشور نیست. روشن است ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و در متن "تنهایی استراتژیک" نمی تواند توازن لازم را در میان قطب های جهانی برقرار نسازد. استکبار ستیزی و آمریکا ستیزی سلفی گری رهبری جمهوری اسلامی در چهاردهه گذشته، ضربات سنگینی بر منافع بلند مدت مردم ایران وارد آورده است. از این رو تلاش برای حل مسئله ِی هسته ای و ایجاد روابط جدیدی با دولت آمریکا می تواند شرایط جدیدی در سیاست خارجی کشور ایجاد کند. علیرغم آنکه سیاست امریکا در قبال ایران، به لحاظ تاریخی سیاستی امپریالیستی بوده  و هست، جمهوری اسلامی حتی برای بقای خودش ناگزیزاست  تا روابط  خود با دولت آمریکا را به شیوه جدیدی تنظیم نماید.

 

د ـ جمهوری اسلامی در چنبره انقلاب از درون  و جنگ تجاوزکارانه از بیرون

 

جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازده روزه و شکست خفت بار اطلاعاتی ـ امنیتی، در بحران عمیقی گرفتار آمده است. این بحران بر متن شرایط «نه جنگ، نه صلح»  حالت تعلیق نگران کننده ای برای حاکمیت ایجاد کرده است. حالت تعلیق سیاسی و فلج حکمرانی در حاکمیت جمهوری اسلامی  به حدی است که رهبر رژیم نیز در جمع اعضای دولت به آن اشاره کرد و خواست تا برای مهار آن چاره اندیشی شود. بر متن این وضعیت حاکمیت از یک سو با فعال سازی مکانیسم ماشه که می تواند توجیه و بهانه ای برای تجاوز نظامی به کشور باشد، روبروست و از سوی دیگر زیر فشار بحران اقتصادی فلج کننده و ورشکستگی فاجعه بار در همه زمینه های زندگی مردم قرار دارد که می تواند زمینه ساز رشد قدرتمندانه اعتراضات توده ای گردد. رهبر رژیم با نگرانی از این شرایط انفجارآمیز از دولت خواسته تا به وضعیت معیشیت مردم توجه بیشتری کرده و اجازه ندهد بحران اقتصادی بیش از این بر مردم فشار وارد آورد. او در سخنان خود خطاب به هیئت دولت خواست تا جلو "گرانفروشی" و یا "اسراف" در هزینه های دولتیان و "مسافرت" های با همراهان بیشمار گرفته شود. توجه داشته باشیم که این "نصیحت " در اقتصادی که ۶۰ درصد آن در اختیار نهادهای زیر نظر رهبر است، چیزی جز یک توصیه بی محتوا نیست. چهار نهاد "بنیاد مستضعفان"، "ستاد اجرایی فرمان امام"، "آستان قدس رضوی" و "قرارگاه خاتم الانبیا" با ده ها هزار شرکت، ۶۰ درصد اقتصاد کشور را در دست دارند و یک ریال نیز مالیات نمی دهند و هیچ کمکی به بودجه دولت نمی کنند. از این روست که با کاهش ارزش پول و رشد تورم، دست چپاولگر حاکمیت تا آستین در جیب های خالی مردم قرار دارد. همین امر جنبش های مطالباتی کارگران، زحمتکشان، مزد و حقوق بگیران را روز به روز گسترده تر می سازد که وحشت حاکمیت را برانگیخته است. بر متن چنین وضعیتی شاهد رشد روندهای گوناگون در عرصه سیاسی کشور هستیم:

۱ ـ رشد بحران فاجعه بار اقتصادی، فشار شدید خارجی ناشی از فعال سازی مکانیسم ماشه، حالت تعلیقی "نه جنگ، نه صلح" و گسترش اعتراضات مطالباتی، بحران در میان باندهای قدرت را بیش از پیش افزایش داده است. پس از پایان جنگ دوازده روزه و بازگشت کشور به شرایط نسبتآ عادی، شاهد جدال های شدید باندهای قدرت هستیم. جبهه پایداری، مصباحیون و انجمن حجتیه که در نهادهای گوناگون نظامی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و در مجلس و قوه قضائیه حضور پررنگی دارند، فشار بر دولت مسعود پزشکیان را بشدت افزایش داده اند. از سوی دیگر جناح اصلاح طلبان رادیکال تر و اعتدالیون معترض نیز فرصت را مغتنم شمرده و به طرح دیدگاه ها و نگاه های خود در عرصه های داخلی و خارجی پرداخته اند. آنها نیز فشار بر دولت مسعود پزشکیان و حاکمیت را بالا برده و تلاش دارند با اشاره به شکست سیاست های داخلی و خارجی "خالص سازان"، راه جدیدی در حکمرانی ارائه دهند. به نظر می رسد که دیدگاه های حسن روحانی شاخص ترین و منسجم ترین نظر در این عرصه باشد. این فشارها به گونه ای مطرح شده که رهبر رژیم مجبور گشته در دو سخنرانی اخیر خود به صراحت از تلاش های مسعود پزشکیان و کابینه او تجلیل کند و از او در برابر موج حملات جناح پایداری و اصلاح طلبان رادیکال حمایت نماید.  مسلمآ فشار از پائین جامعه از یک سو و فشارهای خارجی ، بحران در میان حاکمیت اسلامی را بشدت بالا برده و نگرانی بویژه از شعله ور شدن خیزش انقلابی مردم، حاکمیت را بشدت ترسانده است.

۲ـ بر متن شکست سیاست های ویرانگر حاکمیت در عرصه های داخلی و خارجی، شاهد رشد و شکوفایی انقلاب آرام و عمیق مردم هستیم. پیروزی مردم در برچیدن حجاب اجباری و تغییر چهره خیابان ها و شهرها و رشد و گسترش جنبش مطالباتی که حاکمیت را مجبور به واکنش کرده، نشان می دهد که این انقلاب با پیشروی آرام خود، زمینه ساز تغییرات اساسی در کشور خواهد بود. تشکل یابی آرام و مداوم ، همگرایی ها، همدلی ها و هم گامی ها در میان جنبش کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، دانشجویان و جوانان، مدافعان محیط زیست، دادخواهان، فعالان حقوق ملیت ها، گرایشات مذهبی متفاوت با روایت رسمی، دگر باوران و دگر باشان آنچنان رو به رشد است که جرقه های امید را روز به روز گسترده تر می سازد. روشن است حاکمیت در برابر این انقلاب آرام، تنها به حربه سرکوب خشن و موج اعدام ها روی آورده است. اما سیاست اعدام محور، نشانه استیصال حاکمیت و بیانگر شکست تمام عیار آن است. نکته مهم و محوری این جنبش مداوم و مستمر از پائین، تاکید بر استقلال آن و نگاه مردم محور آن است که باعث دلسردی شدید اپوزیسیون راست شده است.

۳ ـ نکته کلیدی در تحولات سیاسی ایران بویژه پس از جنگ دوازده روزه، رسوایی تام و تمام اپوزیسیون راست و رژیم چنجی های آویزان به قدرت های خارجی است. واقعیت این است که هیچگاه در تاریخ چند دهه اخیر ایران، این اپوزیسیون تا این حد رسوا نشده بود. گردهم آیی ها و نمایش های سلطنت طلبان و مجاهدین که هر کدام به جناحی از قدرت های سلطه جوی خارجی وابسته شده اند، بیش از آنکه نگاهی به تاثیرگذاری بر مردم ایران داشته باشند، تلاشی برای معرفی خود به اربابان بین المللی برای جلب حمایت آنان و قبول مزدوری شان تلقی می شود. سفر یک هیئت از سوی رضا پهلوی به اسرائیل و سر سائیدن بر دیوار ندبه و دعوت مایک پنس به گردهم آیی مجاهدین در بلژیک، دو تلاش هم زمان برای دلربایی از اربابابان خارجی است. روشن است که مردم این نوکرمنشی اپوزیسیون راست و رژیم چنجی را هر گز فراموش نخواهد کرد. تردیدی نیست که در برابر این تلاش های اپوزیسیون راست برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان غرب، وظیفه همه نیروهای آزادی خواه، برابری طلب، چپ، سوسیالیست، فمینیست در خارج از کشور است که تلاش برای حمایت از مبارزات مستقل مردم ایران و معرفی آن به جهانیان را در دستور کار خود قرار دهند.

۴ـ یک نکته اساسی که نباید از نظر دور داشت این است که تهاجم خارجی و جنگ، در شرایط رشد و بلوغ جنبش انقلابی، می تواند همچون سمّ مهلکی علیه این خیزش مردمی عمل کند. روشن است که قدرت های سلطه جو و بویژه امپریالیسم آمریکا ، دولت های مرتجع منطقه و دولت تروریستی اسرائیل از رشد و بلوغ انقلاب مردم ایران خشنود نخواهند شد و قطعآ برای درهم شکستن آن توطئه خواهند کرد. یک ایران دمکراتیک، مردمی و متکی به ارگان های قدرت توده ای نمی تواند مطلوب قدرت های سلطه جو باشد. تلاش آنها برای تقویت اپوزیسیون راست حتی از طریق بمباران کشور با هدف جلوگیری از این تحول صورت می گیرد. تردیدی نیست که یک جمهوری اسلامی ضعیف شده و محدود در خاک کشور که بتواند توازن قدرت های منطقه ای را حفظ کند، بر یک حاکمیت مردمی و دمکراتیک ترجیح دارد. این نکته ای است که باید مورد توجه همه نیروهای آزادیخواه و مترقی قرار گیرد. از این رو گسترش مبارزات علیه جنگ و تلاش های جنگ طلبانه می بایست یکی از محورهای اساسی همه شعارها و اعتراضات مردمی باشد. این تصور که جنگ می تواند مامای انقلاب در ایران باشد، تصور نادرست و ابلهانه ای است که خطرات جنگ و فروپاشی در ایران رنگین کمانی با دشمنان قسم خورده خارجی را دست کم می گیرد.

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی؛ دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ برابر با  ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©