حقارت  و شکست قهرمانانه!

هوشنگ نورائی ( ایوب حسین بر)

فروش تاریخ رسم همیشگی قدرت های حاکم بویژه جائی  که استبداد حکم می راند  بوده و هست.  در ماشین فساد فراکنی تبدیل راست به دروغ و دروغ به راست چیزی نیست که تنها در حد فهم عقلا باشد بلکه تنها با اندکی هوشیاری  و تردید قابل درک است.  رژیم جمهوری اسلامی  و در راس آن سید علی خامنه ای  شکست و خواری خود را  در عملیات جنگی اخیر با نیروهای مخرب  نتانیاهوـ ترمپ  هم  با همان رسم  تقلب و دروغ  با قیمتی گزاف می خواهد به خلق بفروشد.  سخنان و لحن به شدت آشفته و وحشت زده خامنه ای در مورد شکست دادن  اسرائیل  و در همان حال با مقداری احتیاط در مورد شکست آمریکا بیانگر ترس و  شکست فاحشی است که رژیم متحمل شده است.  چطور می توان  بر اساس مدیای کشور،  کشته شدن  حدود ۳۵ ژنرال ارشد  و دهها دانشمند هسته ای و این بعد از تخریب گسترده و کشتارهای مردم  بی پناه و نیز پرواز بلامانع نیروهای هوائی اسرائیل و آمریکا بر فراز آسمان ایران را پیروزی "ملی"  تلقی کرد؟ اگر برچیدن و یا تضعیف قلمروهای نیابتی این امپراطوری را هم در نظر بگیریم متوجه می شویم که این رژیم چگونه دارائی  ملت را بباد داده است ولی هنوز دست از ادعاهای کاذب بر نمی دارد.

با آنکه رژیم  سعی کرده  است که  همه راهها را ببندد ( مثلا بستن انترنت) و مطابق رسم   تلاش کند با دامن زدن به  احساسات ناسیونالیستی- مذهبی  خلق را تحمیق  و از یک کوچه باریک "پاسدار"ی شده به آن بقالی بنجل فروش  خود  برساند ولی با توجه به  بی اعتمادی گسترده مردم نسبت به این رژیم این نوع خدعه ها کمتر موثر واقع شده است.

  البته دروغ و شارلاتانیزم و تحمیل خفت و خواری و سیاست سلطه گری وتجاوز گری با اشکال دیگری در ادعاها و عملکردهای  ترمپ  و نتانیاهو،  یعنی دو فردی که براساس قوانین خود آن کشورها فاسد و متقلب شناخته  شده اند،  قابل چشم پوشی نیست. نمی توان از  تناقضات گسترده  و اختلاط راست و دروغ  در سخنان ترمپ و نتانیاهو، به عنوان یک جنایتکار بین المللی،    دچار گیج سری  نشد. اما مدیای  آزادتر در آمریکا و اسرائیل  تا حدودی امکان راست آزمائی ادعاهای آنها را دارند.  از این جهت هم نمی توان انکار کرد  که گنبد آهنین  اسرائیل هم مانع کاملی برای حفاظت نبوده و در نتیجه حملات موشکی ایران تخریب و کشتار در اسرائیل هم   قابل ملاحظه بوده است ، هرچند بمراتب محدودتر  از آنچه در ایران رخ داد .

از هر دو سو این یک جنگ نا عادلانه  است.  از جانب ایران هم "جنگی"  ( با تعریفی بازتر) که شروع شد، جدید نبود بلکه  سالها در اشکال نا متقارن  و در پهنه  سیاست تداوم داشت   و ربطی به حقوق مردم و عدالت و رفاه و دموکراسی در ایران  نداشته است. استراتژی  نابودی اسرائیل،   هسته ای شدن هدفمند سیاسی  و  ساختن  "محور مقاومت"، بخشی از  بهای  گزاف   همین جنگ نا عادلانه   بوده اند.  بهای  آنها را در ایران، مردم در زندگی هر روزه خود  در اشکال گوناگون پرداخته و می پردازند . مردم سرکوب شده و می شوند، چون صدای اشان بلند می شود، از  امکانات اولیه خدماتی و رفاهی محروم می مانند. چون تحریم می آید و بخش مهمی از  ثروت  هم به  جیب آقاها و آقا زاده ها و معامله گران حرفه بزرگ دور زدن تحریم  ها و نیز نیروهای محور مقاومت سرازیر می شود.

اکنون  هزینه  این زبونی و  حقارت قهرمانانه این رژیم  برای مردم ممکن است بسیار  سنگین باشد.   همانطور که دستگیری  و سرکوب های گسترده و اعدام ها به جرم جاسوسی و همکاری با دشمن  بُعد تازه ای گرفته است در حالی که منابع مهم خبرگیری اسرائیل و دیگر دستگاههای امنیتی عمدتا مقامات عالیرتبه  رژیم بویژه در دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی، نظامی ، و سیاسی هستند  که در این سیستم بشدت فاسد و رانت خوار   بطور سیری ناپذیری بدنبال پول، زن، خانه و تعطیلات گران قیمت  نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج هم هستند.

این موج از فشار ها و سرکوب ها نوعی انتقام جوئی از مردم بویژه  اقلیت های مذهبی،  اقوام و معترضان سیاسی  بوسیله  نیروهائی است   که همچون رهبر در زمان جنگ به درون  سوراخ های امن خزیده بودند.  این سرکوبها و ادعا های گوش خراش و سپس  قانونگذاری ها  و فتواهای  ارتجاعی   ابزارهائی برای  لاپوشانی این شکست  ها و تحقیر هاست.  و این فراموش نشود که  این حس حقارت ممکن است به اقدامات  بمراتب نسنجیده تر دیگری هم بکشد   تعلیق همکاری با   آژانس  جهانی انرژی اتمی ، جلوگیری از ورود بازرسان بین المللی و اصرار به غنی سازی بیشتر و یا ادامه بعضی از حملات موضعی از جانب نیروهای ضعیف شده نیابتی با احتمال زیاد  جنگ را با ابعاد گسترده تری   شعله ور  می کند.   نتانیاهو هم که در داخل کشور بشدت تحت فشار است  با حمایت  ترمپ با بهانه های متفاوتی ممکن است وارد جنگ دیگری  بشود. شواهد متعددی  هست که نشان دهنده بی ثباتی در آتش بس و امکان ادامه درگیری ها  و کشیدن به جنگ است.  ولی برای نجات این سیستم پوسیده  امکان نوعی سازش و تسلیم  "قهرمانانه"  جامع تری  در  پروسه تشدید سرکوبها را هم نمی توان کاملا از نظر دور داشت. 

در همان حال بخشی مهمی از جمعیت بیش از پیش متوجه دروغ ها و پوشالی بودن قدرت رژیم  هم شدند و این وضع رژیم را در پهنه دیگری، بشدت آسیب پذیر  کرده است، بطوری که  در صورت بر آمد اعتراضات توده ای  امکان  جارو کردن آن   آسانتر می شود .

رژیم  با جنگ خارجی هم قادر به ترمیم مشروعیت خود نبوده است . بدون سقوط این رژیم فاسد، افقی برای رفاه و آزادی و دموکراسی باز نمی شود.  اما این وظیفه اساسی   مردم ایران است که با  مقاومت و گسترش نهاد های سیاسی، دموکراتیک و مدنی از درون کشور به این سیستم  جبار پایان بدهند. جستن راه  رهائی از   بیرون، منجمله به وسیله  اسرائیل و آمریکا می تواند به فاجعه ای تبدیل شود که در عراق و لیبی دیدیم.  بعضی از چهره ها و گروه های سیاسی فرصت طلب  و فاسد  در خارج از کشور، بویژه  رضا پهلوی و طرفداران سلطنتی او که با کلاههای "مگا" و عظمت خواهی ترمپ تجمع می کنند،  به مردم اعتقاد ندارند و حتی سازماندهی و حرکات مستقل  آنها را خطرناک می بینند. آنها  با  توطئه و زد و بند  و استفاده ار رسانه های زرد تنها به اسرائیل و آمریکا و یا کلا بیرون چشم دوخته اند.  از این جهت آنها دست و پای مردم را در داخل کشور می بندند تا مانع حرکت سازنده آنها رو به جلو  باشند. راه رهائی را لازم است با اتکا به  سازماندهی های  مستقل توده ای، اتحاد گسترده حول عدالت و دموکراسی ونفی تبعیض و نابرابری  در داخل  و البته  استفاده معقول  از کمک های خارج،  باید جست و باید در نظر داشت که  توهم نسبت به مقاصد  نتانیاهو و ترمپ می تواند نتایج بشدت زیانباری بهمراه بیاورد.

هوشنگ نورائی ( ایوب حسین بر) - لندن  ۳۰ جون ۲۰۲۵