Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱ برابر با  ۰۷ فوريه ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱  برابر با ۰۷ فوريه ۲۰۱۳
چرا باندهای مافیائی حکومت اسلامی به جان هم افتاده اند؟

چرا باندهای مافیائی حکومت اسلامی به جان هم افتاده اند؟

نبرد باندهای مافیائی قدرت به روایت رسانه های گروهی

سایت خبری راه کارگر ـ حوادث چند روز اخیر در تحولات سیاسی کشور نشان می دهد که سکان هدایت سیاست کشور به گونه ای بی مهار در جریان است. دیگر کسی به رهنمودهای رهبر رژیم توجه نمی کند، بسیاری از سایت ها و وبلاگ های نزدیک به رهبر رژیم از بی اعتنائی سران سه قوه به توصیه های او شاکی شده اند. طرفداران باند احمدی نژاد از بی اعتنائی به مواد قانونی سخن می گویند و طرفداران باندهای رقیب از تلاش از دورخیر این باند برای ادامه تسلط بر قوه مجریه سخن به میان می آوردند. خاندان لاریجانی برای قبضه قوه مجریه تدارک دیده بودند که با افشاگری های احمدی نژاد شانس شان به حداقل رسیده است و از این زاویه یک همسوئی میان خواست خامنه ای و احمدی نژاد دیده می شود، همسوئی ای که در بیرون آوردن سعید مرتضوی دیده شده است. قطب های گوناگون قدرت اکنون برای انتخابات آتی برنامه ریزی کرده و می کنند و خاندان رفسنجانی و اصلاح طلبان درون و بیرون از قدرت نیز به فکر وارد شده به این عرصه هستند. ماه های آینده سیاست کشور، ماه های پر تنشی خواهد بود. شاید به جان هم افتادن باندهای قدرت، بر متن بحران رشد یابنده ی اقتصادی، زمینه ای است که می تواند مورد توجه نیروهای معترض قرار گیرد. اما دعوای باندهای مافیائی قدرت برای مردم هیچ نتیجه ای ندارد. مردم باید صفوف خود را سازمان دهند و بصورت قدرتی تاثیر گذار در تحولات کشور وارد عمل شوند، راهی جز این نیست. بدون حضور قدرتمند و مستقل مردم، خطر شکل گیری قدرت های سیاه تری در میان خواهد بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رهبرانقلاب در دیدار مسئولان نیروی هوایی:

پیشنهاد مذاکره آمریکایی‌ها حیله‌‌گرانه ‌است/ ملت ایران روز 22 بهمن متحد به میدان می‌آید

فارس 19 بهمن 1391

خبرگزاری فارس:رهبر معظم انقلاب با اشاره به سخنان آمریکایی ها مبنی بر اینکه توپ در زمین ایران است خاطرنشان کردند: توپ در زمین شماست. چرا که شما باید پاسخگو باشید که آیا سخن گفتن از مذاکره همزمان با ادامه فشار و تهدید، ‌اصولاً معنایی دارد؟

 

 به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(پنجشنبه) در دیدار فرماندهان، مسئولان و دیگر پرسنل نیروی هوایی ارتش، استمرار فشارهای گوناگون و تهدیدات 34 ساله امریکا را همزمان با سخنان مسئولان این کشور درباره آمادگی برای مذاکره با ایران را نشان دهنده فقدان حسن نیت امریکایی‌ها دانستند و با اشاره به هوشیاری و مرعوب نشدن ملت ایران در مقابل حرکتهای حیله گرانه تأکید کردند: ملت عزیز، بصیر و پر استقامت ایران روز 22 بهمن متحد و کوبنده به میدان می آید و در حرکتی ملی و انقلابی، بار دیگر توطئه دشمن را برای جدا کردن مردم از نظام و انقلاب، ناکام می سازد.

 

رهبر انقلاب با اشاره به فاصله عظیم جایگاه کنونی ملت ایران با 34 سال قبل خاطرنشان کردند: مردم ایران در این 3 دهه، به ملتهای دیگر آموختند که می توان و باید در مقابل سلطه بیگانگان ایستاد و با توکل به خدا، حرکت مستقل، پیشتاز و سرافرازانه را ادامه داد.

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای روزهای دهه فجر را فرصت مناسبی برای ارزیابی حرکت 34 ساله نظام و ملت در عرصه های مختلف برشمردند و افزودند: این نگاه نشان خواهد داد که راه آینده را چگونه انتخاب کنیم و چگونه بپیماییم.

 

رهبر انقلاب توطئه های مختلف دشمنان از جمله کودتا، تحریک نظامی،‌حمایت همه جانبه از دشمن مهاجم، معارضه سخت، معارضه نرم، فشارهای مضاعف امپراطوری خبیث رسانه ای و تحریم های شدید و روزافزون را یادآوری کردند و افزودند: آنها در سه دهه اخیر هرچه در چنته داشته‌اند بکار گرفته‌اند تا ملت را ناامید و به اسلام و جمهوری اسلامی بدبین کنند و از صحنه خارج سازند اما به فضل الهی، مردم شادابتر، فعالتر و وفادارتر شده اند.

 

ایشان با اشاره به سخنان بعضی از مسئولین امریکایی مبنی بر تشدید تحریم‌ها برای رو در رو قرار دادن مردم با نظام اسلامی تأکید کردند: ملت، همیشه و بخصوص در راهپیمایی 22 بهمن هر سال،‌ جواب این حرفها را داده است و امسال نیز خواهد داد.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بصیرت و بیداری را رمز موفقیت در مقابل بیگانگان برشمردند و افزودند: مردم با هوشیاری و بصیرت عمومی، دست امریکایی ها و صهیونیستها را در هر حرکتی، بخوبی می خوانند و در رفتار و مواضع خود دچار خطا نمی شوند و این واقعیت، حُسن عظیم ملی است.

رهبر انقلاب با اشاره به طرح مجدد و مکرر آمادگی برای مذاکره با ایران در سخنان اخیر مقامات امریکا افزودند: این حرف البته تازگی ندارد و آنها در مقاطع مختلف، آن را تکرار کرده اند و ملت ایران در هر بار با توجه به اقدامات عملی امریکایی‌ها، درباره سخنان آنها قضاوت کرده است.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به سخنان امریکایی ها مبنی بر اینکه توپ در زمین ایران است خاطرنشان کردند: توپ در زمین شماست. چرا که شما باید پاسخگو باشید که آیا سخن گفتن از مذاکره همزمان با ادامه فشار و تهدید، ‌اصولاً معنایی دارد؟

 

ایشان افزودند: مذاکره برای اثبات حسن نیت است، شما از سر سوءنیت دهها کار انجام می دهید و بعد به زبان می گویید مذاکره! آیا ملت ایران می تواند باور کند که شما حسن نیت دارید؟

 

رهبر انقلاب در ریشه یابی علت طرح پیشنهاد مذاکره از جانب امریکایی ها گفتند: ما البته نیاز آنها به مذاکره را درک می کنیم چون سیاست خاورمیانه ای امریکاییها دچار شکست شده و آنها برای ترمیم این شکست نیاز دارند برگ برنده ای رو کنند.

 

ایشان کشاندن جمهوری اسلامیِ انقلابیِ مردمی به پای میز مذاکره را برگ برنده مورد نیاز امریکایی ها خواندند و افزودند: آنها می خواهند به دنیا بگویند حسن نیت دارند اما کسی حسن نیتی نمی بیند.

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به پیشنهاد 4 سال قبل امریکا برای مذاکره خاطرنشان کردند: همان موقع تأکید شد که ما پیش داوری و قضاوت نمی کنیم و منتظریم عمل آنها را ببینیم اما در این چهار سال جز ادامه توطئه ها، کمک به فتنه گران و حمایت از تروریستهایی که دانشمندان ملت ایران را ترور کردند چیزی مشاهده نشد.

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: شما به قول خودتان تحریم های فلج کننده می گذارید تا ملت را فلج کنید آیا این نشان دهنده حسن نیت است یا سوء نیت؟

 

رهبر انقلاب افزودند: مذاکره هنگامی معنا پیدا می کند که دو طرف با حسن نیت، با شرایط برابر و بدون قصد فریب گفتگو کنند به همین علت «مذاکره برای مذاکره»، «مذاکره به صورت تاکتیکی» و پیشنهاد مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی به دنیا، حرکتی حیله گرانه است.

 

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: من دیپلمات نیستم، انقلابیم به همین علت صریح، صادقانه و قاطعانه حرف می زنم: پیشنهاد مذاکره وقتی معنا دارد که طرف حسن نیت خود را نشان دهد.

 

ایشان به امریکایی ها خاطرنشان کردند: اسلحه را مقابل ملت ایران می گیرید و می گویید یا مذاکره یا شلیک می کنیم! اما بدانید فشار و مذاکره با هم سازگار نیست و ملت مرعوب این چیزها نخواهد شد.

 

رهبر انقلاب با انتقاد از عده ای ساده لوح یا دارای غرض که از پیشنهاد امریکا ابراز خوشحالی می کنند افزودند: مذاکره با امریکا مشکلی را حل نمی کند چرا که آنها در 60 سال اخیر به هیچیک از وعده های خود عمل نکرده اند.

 

سازماندهی کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق آن هم در حالیکه او به امریکاییها اعتماد کرده بود و حمایت مستمر از حکومت ظالمانه و مستبد پهلوی، دو نمونه ای بود که حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین رفتار امریکایی ها در قبال ایرانیان، مورد اشاره قرار دادند.

 

ایشان افزودند: بعد از انقلاب هم در برهه‌ای، مسئولان از روی خوش بینی به امریکاییها اعتماد کردند اما آنها ایران را محور شرارت خواندند و به ملت ایران اهانتی بزرگ کردند.

 

رهبر انقلاب در جمع بندی این بخش از سخنانشان افزودند: با توجه به این سوابق و با توجه به واقعیات، تأکید می کنیم مذاکره و فشار دو راه جداگانه هستند و ملت ایران قبول نمی کند که زیر فشار و تهدید با تهدید کننده مذاکره کند.

 

ایشان افزودند: هرکسی بخواهد سلطه امریکا را مجدداً برقرار کند و برای جلب رضایت امریکایی ها از منافع ملی، پیشرفت کشور و استقلال ملی صرفنظر کند ملت گریبان او را می‌گیرد و بنده هم اگر خلاف این خواست عمومی حرکت کنم مورد اعتراض مردم واقع می شوم.

 

حضرت آیت الله خامنه ای ملت ایران را اهل حلم و مسالمت خواندند و افزودند: ما با هر کشوری که علیه ایران توطئه نداشته است مذاکره و ارتباط داشته ایم و این مسئله را در خدمت منافع ملی می دانیم.

 

رهبر انقلاب، حرکت عظیم مردم ایران را حرکتی در جهت تأمین منافع «ایران، امت اسلامی و جامعه بشری» خواندند و افزودند: این ملت به یاری حق، امت اسلامی را به اوج افتخار می رساند.

 

ایشان حفظ بصیرت و اتحاد را زمینه ساز ادامه عزت و پیشرفت ملی دانستند و با انتقاد از برخی بداخلاقی های اخیر افزودند: مسئولان باید مصالح کشور را حفظ کنند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اینکه در آینده با مردم درباره این بد اخلاقی‌ها سخن خواهند گفت افزودند: مسئولان، این بداخلاقی ها را که در برخی عرصه ها و صحنه ها دیده شد کنار بگذارند و همچون ملت یکدل و مصمم و همزبان باشند.

 

فرمانده کل قوا در بخش دیگری از سخنانشان، ساخت جنگنده، انواع هواپیما و تجهیزات پیشرفته در نیروی هوایی ارتش را نشان دهنده شکوفایی جریان عظیم استعداد، عشق و ابتکار در سراسر کشور از جمله در نیروهای مسلح دانستند و افزودند: شما تبلیغات سلطه گران را درباره ناتوانی ملتها برای ایستادن روی پای خود، در هم شکستید.

 

در ابتدای این دیدار امیرسرتیپ خلبان شاه صفی فرمانده نیروی هوایی ارتش ضمن گرامیداشت نوزدهم بهمن، سالروز بیعت تاریخی همافران با امام خمینی (ره)، گزارشی از توانمندیهای داخلی و پیشرفت های نیروی هوایی بیان کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارثيه كسي نيست ! (يادداشت روز)

کیهان 19 بهمن

1- بامداد ديروز سعيد مرتضوي كه دوشنبه شب هفته جاري بازداشت شده بود از زندان آزاد شد. دادستاني تهران با انتشار بيانيه اي درباره علت و چرايي اين اقدام خود آورده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران عليه سعيد مرتضوي به اتهام قيد شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و پس از تحقيق و تفهيم اتهام توسط بازپرس پرونده به زندان معرفي گرديد. متعاقبا پس از تكميل تحقيقات بازپرس، نامبرده با صدور قرار تامين مناسب آزاد شد. همچنين از فاضل لاريجاني با توجه به مطالب منعكس در نوار منتشره تحقيقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسيدگي به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد

در بيانيه دادستاني تهران ابهامات درخور توجهي ديده مي شود از جمله آن كه؛

الف- در بيانيه دادستان محترم تهران به اتهام سعيد مرتضوي اشاره نشده و در اين باره تنها به جمله مبهم «اتهام قيد شده در اعلام جرم»! بسنده شده است و سؤال اين است كه «كدام اتهام»؟ پاسخ اين سؤال را مي توان از بخش پاياني اين بيانيه كوتاه به دست آورد. آنجا كه آمده است «همچنين از فاضل لاريجاني با توجه به مطالب منعكس در نوار منتشره، تحقيقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسيدگي به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد» اين جمله از بيانيه دادستان محترم تهران نشان مي دهد كه سعيد مرتضوي و فاضل لاريجاني پرونده مشتركي دارند و از آنجا كه درباره سعيد مرتضوي از لفظ «اتهام» به صورت مفرد استفاده شده، مي توان نتيجه گرفت كه برخي از اتهامات ديگر مرتضوي در اين بازداشت دخالت نداشته است.

اكنون جاي اين سؤال است كه چرا مرتضوي براي تفهيم اتهام بازداشت مي شود- آنهم بازداشت شبانه- ولي فاضل لاريجاني براي تفهيم اتهام بازداشت نمي شود؟!

ب- در بيانيه دادستاني آمده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران عليه سعيد مرتضوي به اتهام قيد شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و...» پرسش بعدي آن است كه چرا دادستان محترم عليه سعيد مرتضوي اعلام جرم كرده ولي عليه فاضل لاريجاني اعلام جرم نكرده است؟! مگر به استناد بيانيه دادستاني تهران، هر دو نفر متهم يك پرونده نبوده اند؟! اگر يكي از آنها شاكي و ديگري متهم بود، برخورد دوگانه دادستاني قابل توجيه بود ولي بيانيه دادستاني بر متهم بودن فاضل لاريجاني نيز تاكيد و تصريح دارد. بنابراين بازداشت شبانه يكي از دو متهم و خودداري از بازداشت متهم ديگر چگونه قابل توجيه است و اين تبعيض از كجا ناشي شده و به چه علت صورت پذيرفته است؟!

ج- بيانيه دادستاني نشان مي دهد كه اتهام هر دو متهم «به مطالب منعكس در نوار منتشره» مربوط است، كه بايد گفت اگر انتشار نوار ياد شده جرم باشد كه هست و اقدام ضد اخلاقي، مجرمانه و غيرقابل توجيهي نيز هست، اين جرم را آقاي رئيس جمهور مرتكب شده است. بنابراين جرم مرتضوي مي تواند اقدام غيراخلاقي و صد البته مجرمانه وي در تهيه نوار باشد. و جرم فاضل لاريجاني درخواست غيرقانوني او - صرفنظر از صحت و سقم آن - است. با اين حساب وقتي قرار و تصميم به دستگيري باشد اتهام فاضل لاريجاني اگر بيشتر از مورد اتهامي مرتضوي نباشد، كمتر از آن نيز به نظر نمي رسد و بار ديگر اين سوال مطرح مي شود كه چرا با فاضل لاريجاني برخوردي مشابه سعيد مرتضوي صورت نپذيرفته است؟!

از آنجا كه فاضل لاريجاني، برادر رياست محترم قوه قضائيه است برخورد دوگانه و غير قابل توجيهي كه به آن اشاره شد مي تواند توهم تبعيض از سوي دستگاه تحت مديريت ايشان را در پي داشته و برخلاف تاكيد چندباره رهبرمعظم انقلاب و گواهي عقل و منطق؛ مصداق «به كارگيري احساسات مردم در جهت ايجاد اختلاف» باشد. اگر چنين باشد كه متأسفانه هست، چه كسي پاسخگوست؟!

2- و اما، نوار مطرح و منتشر شده در جلسه علني روز يكشنبه مجلس كمترين ارتباطي با موضوع و دستور كار جلسه يعني استيضاح وزيركار نداشت. اگر برادر رئيس مجلس - بر فرض صحت آنچه در نوار آمده است- مرتكب جرمي شده باشد، اين موضوع چه ربطي به استيضاح وزير كار دارد؟! و يا اين جرم احتمالي! چه ارتباطي مي تواند با رئيس مجلس داشته باشد؟! در كدام سيستم حقوقي و قضايي، گناه برادر- بر فرض صحت- را به حساب برادر ديگر مي نويسند؟! و سوال اين است كه آيا جناب رئيس جمهور از اين نكته بديهي بي خبر بوده اند؟! پاسخ نمي تواند مثبت باشد، بنابراين بايد پرسيد با چه انگيزه و براي رسيدن به كدام مقصود و منظور اقدام به انتشار نوار ياد شده كرده اند؟! به يقين منظور ايشان برخورد با يك فساد اقتصادي نبوده است، چرا كه اگر چنين بود اولا؛ بايستي نوار را در اختيار مراجع قضايي و مراكز مربوطه قرار مي دادند كه ندادند! ثانيا؛ چنانچه نگران فساد اقتصادي بودند چرا نوار مورد اشاره را مدتها نزد خود نگاهداشته و تا روز يكشنبه كذايي منتشر نكرده بودند؟ ثالثا؛ چرا در موارد مشابه كه به اطرافيان ايشان مربوط مي شود، نظير ملاقات آقاي «م» با يكي از متهمان رديف اول فساد كلان اقتصادي در هتل لاله تهران، ماجراي «فيوضي» در كيش و نمونه هاي ديگري كه موضوع اين يادداشت نيست، سكوت كرده اند؟! بنابراين با جرأت مي توان گفت؛ كه منظور آقاي رئيس جمهور مقابله با مفاسد اقتصادي نبوده است مخصوصا آن كه از نوار ياد شده براي وادار كردن مجلس به پس گرفتن طرح استيضاح وزير كار استفاده كرده اند و قبل از جلسه استيضاح نيز به انتشار اين نوار در صورت استيضاح وزير كار اشاره كرده بودند!

اكنون جاي اين سؤال است كه آقاي رئيس جمهور از انتشار نوار ياد شده در صحن علني مجلس- صرفنظر از غيرقانوني و غيراخلاقي بودن آن- چه منظوري داشته اند؟! در اين باره سخني به ميان نمي آوريم چرا كه ذوق زدگي دشمنان تابلودار بيروني از اقدام رئيس جمهور و تعجب توأم با تاسف مردم از اين اقدام غيراخلاقي و غيرقانوني، پاسخ روشن و خالي از ابهامي به سؤال ياد شده است؟! و فقط اشاره مي كنيم كه ماجرا بسيار فراتر از يك به اصطلاح افشاگري- آنهم با مشخصات فوق الذكر- بوده است!

گفتني است كه براساس يك خبر موثق، برخي از اعضاي دولت و نزديكان رئيس جمهور با توجه به سخيف و غيراخلاقي بودن اقدام ياد شده و نيز پيامدهاي منفي آن براي شخصيت رئيس جمهور، با انتشار نوار مخالف بوده اند ولي آقاي «م» اصرار به انتشار آن داشته اند! چرا و با كدام انگيزه؟! بماند!

3- استيضاح وزير كار اگرچه اقدامي قانوني بود ولي بسيار بعيد به نظر مي رسد كه استيضاح كنندگان از پيامدهاي سوء اين اقدام خود باخبر نبوده باشند. مجلس و نمايندگان نيز با توجه به شرايط حساس كنوني از هرگونه اقدام تنش آفرين به شدت نهي شده و مشمول اين هشدار رهبر معظم انقلاب بودند كه «از امروز تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار گيرد، قطعا به كشور خيانت كرده است» بنابراين چرا بر استيضاح اصرار ورزيدند؟! از برخي نمايندگان استيضاح كننده كه اندك و كم شمارند، انتظار چنداني نبوده و نيست ولي بسياري ديگر به شدت درخور ملامت هستند كه چرا شرايط حساس كنوني را ناديده گرفته اند؟!

4- و بالاخره با عرض پوزش از مسئولان محترم بايستي خطاب به برخي از آنان اين سخن حضرت امام راحل(ره) را گوشزد كرد كه انقلاب و نظام ارثيه شما نيست كه به ميل خود در آن دخل و تصرف كنيد و بعد از نشستن بر كرسي هاي مسئوليت كه برآمده از خون صدها هزار شهيد و خون دل خوردن توده هاي عظيم پاكباز و فداكار اين مرز و بوم اسلامي است، اندازه نگه نداريد و توهم «اين منم طاووس عليين شده»! در ذهن خود بپرورانيد.

 

حسين شريعتمداري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

دعوت معاون اول رییس جمهور به میثاق ملی

 

رحیمی:در درون آن‌قدر مصائب زیاد است که آدم باید به تنهایی خودش گریه کند

» سرویس: سياسي - دولت

ایسنا ـ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۴

معاون اول رییس‌جمهور گفت: در درون آن‌قدر مصائب زیاد است که آدم باید به تنهایی خودش گریه کند و گریه‌های حضرت علی (ع) را در درون و باطن خود به یاد بیاورد.

 

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محمدرضا رحیمی صبح امروز(پنج‌شنبه) در مراسم اختتامیه نخستین نمایشگاه دستاوردهای نظام اسلامی در پرتو قانون اساسی، با تبریک و تهنیت سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و مورد توجه قرار دادن قانون اساسی اظهار کرد: قانون اساسی، پیوند و پیمان ملت است که البته برخی بر آن متجاوز هستند و باید جلوی آن را بگیریم و این وظیفه‌ی ماست.

 

وی افزود: پیشنهاد من این است که خودمان مامور شویم و برای هر اصل از اصول قانون اساسی کتابچه‌ای بنویسیم و این کتابچه را در یک جیب و قرآن را هم در جیب دیگرمان بگذاریم و بدانیم اگر این‌ها را از ما بگیرند، تهی خواهیم شد.

 

رحیمی در ادامه گفت: این کشور به تنهایی در مقابل همه‌ی زیاده‌خواهی‌های دشمن ایستاده است و بر این مطلب دوست و دشمن نظر دارند و شاهد بودیم که وقتی رییس‌جمهور در سازمان ملل و یا دیگر مجالس بین‌المللی حضور پیدا کرده و می‌کند، افتخار می‌آفریند. هم‌چنین وزرا، معاونان وزرا و دیگران هم هرجا که می‌روند، حرف‌ها و گفتمانشان ویژه است. به خاطر این‌که از یک پشتوانه عظیم ملی همچون قانون اساسی، اتکا به قرآن و شرعیات اسلامی برخوردارند و همه‌ی اینها از وحی الهی است.

 

معاون اول رییس‌جمهور با بیان این پرسش که کدام ملت به این اندازه از چنین پشتوانه‌ی عظیمی برخوردار است؟ افزود: باید مراقب باشیم؛ چرا که از درون، موریانه‌ها به پای آن می‌نشینند و هم‌اکنون هم نشسته‌اند. من علاقه ندارم که بگویم در درون چه خبر است؛ چرا که از گفتن آن دشمن شادمان می‌شود. بنابراین صرف‌نظر می‌کنم.

 

وی در ادامه اظهار کرد: اگرچه از اصل 113 تا اصل 143 قانون اساسی از رییس‌جمهور و اختیاراتش، دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها صحبت شده است اما برخی مواقع رییس‌جمهور در عوض کردن و جابه‌جا کردن یک فرد عاجز می‌شود و این در حالی است که ملت به رییس‌جمهور چنین اجازه‌ای داده‌اند.

 

رحیمی گفت: در درون آن‌قدر مصائب زیاد است که آدم باید به تنهایی خودش گریه کند و گریه‌های حضرت علی (ع) را در درون و باطن خود به یاد بیاورد. برخی مواقع آدمی که هیچ مسوولیتی ندارد هر اصلی از اصول قانون اساسی را زیر پا می‌گذارد و ابایی از انجام این کار هم ندارد.

 

معاون اول رییس‌جمهور با بیان این‌که در کنار قانون اساسی، مصالح ملی وجود دارد که برای آن می‌شود جان فدا کرد، گفت: این مصالح ملی باعث می‌شود انسان سکوت کند و سر درون چاه بگذارد و شاید معنای چاه، بطن انسانی یک انسان باشد.

 

وی تاکید کرد: من فکر می‌کنم امروز یک میثاق با هم ببندیم که البته معنای میثاق با پیمان متفاوت است. ما باید گره‌های ناگشودنی را خودمان بگشاییم و یکی دو حقوقدان را وادار کنیم که به زبان بیایند، اما متاسفانه ترس بر آنها غلبه کرده و هیچ دردی از ترس و ناامنی بدتر نیست.

 

رحیمی ادامه داد: تقاضای من این است که هرکدام از حقوقدانان را وارد کنیم تا آنان در دفاع از قانون اساسی مقاله بنویسند و هرکدام از ما نیز مامور باشیم که درباره‌ی یکی از اصول قانون اساسی بنویسیم و اگر به من هم تکلیف شود این کار را انجام می‌دهم تا ما در نهایت بتوانیم به تعداد اصول قانون اساسی کتاب داشته باشیم.

 

معاون اول رییس‌جمهور افزود: باید حقوقدان‌ها را به عرصه‌ی کارزار بیاوریم و بگوییم از زد و بندها و دفاتری که درست کردید دست بردارید و به قانون اساسی برسید.

 

وی هم‌چنین با مورد توجه قرار دادن برگزاری نمایشگاه دستاوردهای نظام اسلامی در پرتو قانون اساسی، ضمن این‌که این نمایشگاه را در بین نمایشگاه‌هایی که در جمهوری اسلامی برتر شده ارجمندتر دانست، گفت: این نمایشگاه در غربت برپا شد.

 

رحیمی هم‌چنین از حجت‌الاسلام میرتاج‌الدینی به خاطر برگزاری چنین نمایشگاهی تشکر و اظهار کرد: دل صاف و اندیشه‌ی پاک ایشان موجب روشن شدن چراغ‌های خاموش اصول قانون اساسی خواهد شد.

 

معاون اول رییس‌جمهور ضمن تشکر از حجازی و بداقی نیز گفت: باید دست همه‌ی کسانی که برای قانون اساسی قلم می‌زنند را بوسید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عماریون 19 بهمن 1391

غفلت از فرمان رهبري؛

دولت و مجلس درس وفاداري و ولايت مداري را از ملت ايران بياموزند

آيا روساي قواي مققننه و مجريه كشورمان به عنوان بازوان اصلي نظام، در ۱۵ بهمن 1391 پاسخ مناسبي به رهبري عزيز و اين همه وفاداري و بزرگواري مردم پا به ركاب دادند؟ آيا نمايش مفتضحانه مجلس و دولت، تنها بيان كننده يك بازي كودكانه و لج و لج بازيهاي ساده لوحانه نبوده است؟ آيا اين انتقام گيريهاي شخصي دردي از مردم غيرتمند ما را درمان مي نمايد و يا نه، برعكس بهانه اي مي شود براي فشار بيشتر غرب بر امنيت وآسايش ملت ايران؟

"عماریون"- مجتبي شريعتي*/ ديروز، شنبه هفتم شوال سال سوم هجري برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی‌، 4 کیلومتری شمال مدينه و دامنه كوه احد. مسلمانان سرمست ازپيروزي خود در بدر، دچار اختلاف شده اند واز دستورات رهبري نافرماني مي كنند، عبدالله بن ابی و همراهانش سپاه را ترك مي كنند، انگيزهاي مادي بر انگيزهاي معنوي غلبه مي يابد و بالاخره، خالد بن وليد كه در كمين اين فرصت بود با سواران خود از تنگه احد به مسلمانان حمله کرده و از پشت، بر قلب سپاه اسلام خنجر مي زند و پیروزی مسلمین را به شکست تبدیل مي كند. دندان رسول خدا مي شکند، 74 تن از مسلمانان، از جمله حمزه سید الشهدا، به شهادت مي رسند و بسیاری نیز مجروح شدند. و اين خاطره تلخ براي هميشه در خاطر مسلمانان مي ماند.

 

و اما امروز، يکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۱برابر با 3 فوريه 2013، مجلس شوراي اسلامي ايران. انگار تاريخ دگر بارتكرار مي شود. درسومین روز از دهه مبارک فجر بار ديگر كام مسلمانان ام القراي اسلامي و همه آزادگاني كه چشم اميدشان به اين ميهن اسلامي بود تلخ مي گردد. غزوه اي ديگري شكل گرفته، اما اين بار نه ميان جبهه اسلام و كفر، كه ميان جبهه خوديها، و اگر بخواهيم صادقانه بگوييم، ميان منيت ها و تفاخرها. ميان جهل در شناخت دشمن وعدم توجه به موقعيت زماني.

 

در واقع علت وقوع اين دو حادثه از يك سنخ مي باشد و آن هم غفلت از فرمان رهبري است. بله تعجب نكنيم. مي توان سخنها و مطلب ها در نقد طلحه و زبيرگفته باشيم و به هنگام امتحان خود نيز نادانسته در آن مسيرگام برداريم. فاصله فقط يك من است. من بودن در مقابل فرمان ولايت. شايد بر پيشاني و زبانمان هم مهر خاكساري خورده باشد، اما آنچه مهم است قلبم وعمل مان است.

 

براي بررسي موضوع به سه ماه قبل بر مي گرديم. رهبر انقلاب در ديدار دانش‌آموزان‌ و دانشجویان (بار ديگر توجه فرماييد، در ديدار دانش‌آموزان‌ و دانشجویان) در 10 آبان1391 به مسئولين سه قوه مي فرمايند: "به رؤساي محترم هشدار مي دهم...اختلافات را نبايد علني كرد؛ اختلافات را نبايد به مردم كشاند؛ ... از امروز تا روز انتخابات، هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده."

 

اما پاسخ اخيرمسئولين قوا در رابطه با اجراي اين فرمان رهبري بسيار قابل تامل و تاسف بود. يك موضوع غير اولويت دار در ميان مشكلات و تهديدات اصلي كشور ( تلاش براي عزل مرتضوي از سوي مجلس و خصوصا طيف آقاي لاريجاني و تلاش براي ابقاء ايشان از سوي دولت و آقاي احمدي نژاد) به مساله مهم ميان سه قوه تبديل مي شود.

اين در حالي است كه گفتمان اصلي دلسوزان نظام و مردم فهيم ايران اسلامي با اين موضوع و موضوعات مشابه فرسنگها فاصله دارد. در واقع در مقابل فشار بي امان اقتصادي ناشي از تحريم هاي اقتصادي، تبليغات وسيع رسانه هاي بيگانه در جهت بي اعتمادسازي مردم و بزرگنمايي برخي ضعفها و انحرافهاي موجود، يك سد غير قابل نفوذ باقي مانده است و آن هم اعتماد مردم به رهبري هوشمندانه و الهي سكاندار انقلاب مي باشد.

 

اما آيا روساي قواي مققننه و مجريه كشورمان به عنوان بازوان اصلي نظام، در ۱۵ بهمن 1391 پاسخ مناسبي به رهبري عزيز و اين همه وفاداري و بزرگواري مردم پا به ركاب دادند؟ آيا نمايش مفتضحانه مجلس و دولت، تنها بيان كننده يك بازي كودكانه و لج و لج بازيهاي ساده لوحانه نبوده است؟ آيا اين انتقام گيريهاي شخصي دردي از مردم غيرتمند ما را درمان مي نمايد و يا نه، برعكس بهانه اي مي شود براي فشار بيشتر غرب بر امنيت وآسايش ملت ايران؟ آيا بهتر نبود به جاي آنكه در دهه مبارك فجر كام ملت ايران را تلخ نمايند، همگام با ملت ايران به جشن شكوفايي علمي ايران اسلامي مي نشستند؟ نمي دانم آقايان، در پاسخ به امام ( ره)، شهدا و ايثارگران چه جوابي داريد، اما بياييد تا دير نشده ازامام زمان(عج)، رهبري و ملت ايران صميمانه پوزش بخواهيد.

بدانيد و آگاه باشيد كه اين مملكت ميراث خانوادگي هيچ فرد و گروهي نبوده و نيست . اين انقلاب ثمره مجاهدت ملت قهرمان ايران است و انشالله پرتوان به مسير خود ادامه خواهد داد؟ اگر چه يك شنبه سياه مجلس در حافظه انقلابي ملت ايران خواهد ماند، اما با وجود رهبري بصيرو ملت بيدارو پيشرو ايران اسلامي هيچگاه تنگه احد نظام اسلامي رها نخواهد گرديد و مردم غيرتمند ما با افتخار ثابت خواهند كرد كه مانند هميشه از مسئولان جلوترند. كافي است چند روز ديگر صبر كنيم. 22 بهمن امسال برگ ديگري از تاريخ پرافتخارايران اسلامي رقم خواهد خورد و وفاداري ولايتمداري ايران اسلامي عبرت آموز مسئولين خواهد بود.

 

*دانشجوي دكتري علوم سياسي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه كساني درپي انتقام بودند ؟!

                                                                                                                                

  بصيرت ـ  سياسي                      

توصيه رهبر معظم انقلاب علاوه بر آن كه به لحاظ جايگاه قانوني و از آن مهمتر، مقام و جايگاه ولايت امري ايشان لازم الاتباع است، به لحاظ عقلي و منطقي نيز به وضوح و بدون كمترين ابهامي قابل فهم است و آنان كه اين واقعيت عريان و معادله بي مجهول را درك نمي كنند، چه بخواهند و چه نخواهند به مردم و كشور خيانت كرده اند

          

«... از امروز تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار گيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده است».نكته فوق، فرازي از بيانات رهبر معظم انقلاب خطاب به رؤساي دولت و مجلس است كه نزديك به دو هفته قبل و با اشاره به شرايط حساس كنوني ايراد شده بود. رهبر انقلاب در همين ديدار تأكيد كرده بودند كه دولت و مجلس به جاي پرداختن به بحث هاي بي حاصل، تمامي امكانات و توان خود را براي رسيدگي به مسائل مهم و حياتي كشور و مخصوصاً مقابله جدي با پديده گراني و رفع اين مشكل از چرخه معيشتي اقشار كم درآمد و محروم به كار گيرند. توصيه رهبر معظم انقلاب علاوه بر آن كه به لحاظ جايگاه قانوني و از آن مهمتر، مقام و جايگاه ولايت امري ايشان لازم الاتباع است، به لحاظ عقلي و منطقي نيز به وضوح و بدون كمترين ابهامي قابل فهم است و آنان كه اين واقعيت عريان و معادله بي مجهول را درك نمي كنند، چه بخواهند و چه نخواهند به مردم و كشور خيانت كرده اند و تنها تخفيفي كه مي توان براي آنها قائل شد اين است كه بدون قصد خيانت، مرتكب خيانت شده اند! يعني از سه عنصر تشكيل دهند جرم- عنصر معنوي (نيت)، عنصر مادي (انجام عمل مجرمانه) و عنصر قانوني (تأكيد قانون بر مجرمانه بودن عمل)- فقط عنصر اول يعني «نيت سوء» كساني كه مرتكب جرم بزرگ ديروز شده اند قابل پذيرش نيست و نمي توان گفت كه انگيزه خيانت داشته اند!اما شواهدي در دست است كه نشان مي دهد واقعه تلخ و ناگوار و خيانت آميز ديروز توطئه مشترك «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافي» بوده است. دو جرياني كه برخلاف آنچه به ظاهر ادعا مي كنند، در پس معركه دست در دست يكديگر دارند و براي عملياتي كردن توطئه هاي مشترك از برخي مسئولان ساده انديش و يا -خداي نخواسته- خودباور بهره مي گيرند. بخوانيد...!

 

1- كدام جريانات از تقابل دولت و مجلس سود مي برند؟ كدام محافل، تعامل مثبت و سازنده اين دو قوه در راستاي اطاعت از رهنمود رهبر معظم انقلاب براي كاهش اختلافات و گره گشايي از رنج هاي اقتصادي مردم را برنمي تابند و آرامش و گره گشايي را به زيان خود ارزيابي مي كنند؟ چرا ناگهان بايد فضاي همدلي و همفكري دو قوه براي اتخاذ تدابير مشترك اقتصادي و رسيدگي به دغدغه هاي آزاردهنده طبقات مستضعف و كم درآمد جامعه به هم ريخته شود؟ چه كساني آرامش جامعه و اميدواري توده هاي شريف مردم به همت مسئولان براي حل معضلات را با اهداف بعضاً اعلام شده خود در تعارض مي بينند و به جاي آن اصرار دارند فضاي مسموم التهاب و تشويش و بدگماني و يأس را زير پوست افكار عمومي تزريق كنند؟ فقط نيم نگاهي به اظهارات و مواضع و عملكرد دو جريان فتنه و حلقه انحرافي طي چند ماه اخير بيندازيد و سپس اتفاقات ديروز مجلس را كه در متن و حاشيه استيضاح وزير كار رخ داد را به ارزيابي بنشينيد.

 

2- دو هفته پيش رهبر معظم انقلاب رؤساي دو قوه، شماري از رؤساي كميسيون هاي مجلس و برخي مقامات دولتي را احضار كرده و ضمن گلايه از فضاي مجادله و تعارض ميان مسئولان، از آنها خواسته بودند به اقتضاي حساسيت شرايط، اهتمام به امور خطير كشور را در اولويت قرار داده و حتي مسائل مهم -به زعم خود- را فداي «اهم» كه همان مسائل كلان كشور و از جمله دغدغه هاي معيشتي مردم و معضل تورم است، كنند. ايشان همچنين خواستار تنازل طرفين براي پيشبرد اصلاحات و تدابير اقتصادي شده بودند. اظهارات رهبر معظم انقلاب در اين جلسه آميخته اي از انذار و تبشير، و عتاب و عطوفت بود. در پي اين رهنمود راهبردي، جلسات ارزشمندي براي هم انديشي دولت و مجلس برقرار شد و به تصميم هاي مثبتي هم براي حمايت از اقشار ضعيف جامعه نزديك گرديد. اين جلسات در حال نهايي شدن بود كه ماجراي ديروز به وقوع پيوست. ماجرايي كه پي آمد خسارت آفرين آن، از پيش قابل پيش بيني بود .

 

3- موضوع عزل و نصب آقاي سعيد مرتضوي به رياست «صندوق/ سازمان تأمين اجتماعي» از چند ماه قبل به مسئله اي كشدار -و البته كم مايه- تبديل شده بود. وي به هنگام انتصاب، قاضي معلق قوه قضائيه بود. بنابراين دولت در اين انتصاب وارد موضع اتهام شد و سپس با اتخاذ شيوه «قانون داني و قانون شكني» به دور زدن قانون مبادرت ورزيده بود. خارج كردن حوزه مديريتي ياد شده از نظارت وزارت كار و سپردن حكم مديريت آن به معاون اول رئيس جمهور، دور از شأن دولت و رياست جمهوري بود، چرا كه تمكين و اجراي يك قانون- حتي اگر ضعيف و ناقص تلقي شود- به لحاظ عقلي، منطقي و حقوقي، به مراتب خردمندانه تر از مواجهه با قانون و يا دور زدن آن است. به تعبير سوم، يك مدير دولتي -و هيچ مدير ديگري- مجاز نيست و حق ندارد با اين توجيه كه فلان حكم قضايي يا قانون را نمي پسندد ضوابط قضايي يا تقنيني را دور بزند.در عين حال بايد از نمايندگان محترم- و بعضاً رنجيده خاطر- مجلس پرسيد؛ اولاً با استيضاح وزير كار و بركناري يا ابقاي وي قرار بود به كدام مقصود عقلاني برسند. جز اينكه با عزل وي، بي ثباتي تازه اي در نظام اداري پديد آورند و يا پس از ابقاي وزير فقط يك تنش غير ضروري آفريده باشند؟! و در هر دو صورت، مسئله مورد اختلاف اصلي سر جاي خود باقي بماند؟ ثانياً آيا با توجه به مسائل و موضوعات مهم تر كشور، آيا اين مسئله اولويت داشت يا باعث شد اولويت مهم و در دستور كار دو قوه مجدداً به حاشيه برود؟ (مجدداً تأكيد مي شود اقدام دولت در تقابل با حكم ديوان عدالت اداري و نظر مجلس، ناپسند و غير قابل دفاع است).

 

4- اقدام رئيس جمهور در ايراد اتهام به برادر رئيس مجلس- فارغ از صحت و سقم آن، آن هم براي ايجاد انفعال و به هم ريختن جلسه- اقدامي غير اخلاقي، غير عقلاني و نوعي تحريف صورت مسئله است. صرف نظر از شيوه مذموم به كار رفته در اين اتهام پراكني، نفس اين كار نوعي دفاع بد از وزير كار بود كه نتيجه آن در رأي معني دار نمايندگان نشان داده شد. هيچ ناظر بي طرفي اين روش را تأييد نمي كند كه با متهم كردن برادر رئيس مجلس- صرف نظر از درست و يا غلط بودن اتهام- خود او به جاي متهم بنشيند و آنگاه از اين برچسب، براي پاسخ به اعتراضات حقوقي و قانوني نمايندگان استيضاح كننده استفاده شود... گنه كرد در بلخ آهنگري، به شوشتر زدند گردن مسگري!... متأسفانه اين جديت در پي جويي اتهامات اقتصادي، درباره مثلاً ملاقات آقاي «م» با متهم اول يك پرونده فساد كلان اقتصادي در هتل لاله و... ديده نمي شود! چرا؟!

 

5- چه كساني اصرار داشتند شماري از نمايندگان استيضاح كننده را -و نه همه آنها- را تشجيع كنند كه در فضاي همدلي پيش آمده بين دولت و مجلس، يك موضوع چالشي نظير استيضاح را پيش بكشند؟ در ميان اين گروه كسي است كه دو هفته پيش مدعي شد خوب است يكي از ساكتين فتنه رئيس جمهور شود! و شبكه دولتي انگليس از او به عنوان اصلاح طلب جديد ياد كرد. از آن سو چه كسي تله گذاري كذايي را براي تهيه يك ويدئوي 25 دقيقه اي از يك ملاقات 24 ساعته طراحي كرد و مطالبي تقطيع شده، مبهم و بودار را تحويل رئيس جمهور داد تا خرج ماجراسازي در مجلس شود؟ آيا رئيس جمهور در اين اقدام تبليغاتي به طرف مقابل شليك كرده است يا به سمت خود و دولت تير انداخته است؟ كدام مركز مشترك از اين تقابل دولت و مجلس سود مي برد و ذوق زده است؟ كافي است همين ديشب و امروز تيتر برجسته روزنامه هاي زنجيره اي و سايت هاي داخلي و بيگانه را مرور كنيد تا پاسخ سؤال را دريابيد!

 

بدخواهان با دو بازوي- فتنه و حلقه انحراف- مجلس و دولت را به سوي درگيري تازه سوق داده اند تا از مردم متديني انتقام بگيرند كه حماسه نهم دي را -فارغ از بازي نامزدها- آفريدند، پاي انقلاب ايستادند و در همين انتخابات مجلس سال گذشته با مشاركت معنادار خود به دهان دشمن زدند.بلافاصله بعد از واقعه تلخي كه ديروز در جلسه علني مجلس اتفاق افتاد، رسانه هاي دشمن با ذوق زدگي از درگيري و اختلاف شديد مسئولان در دولت و مجلس خبر دادند و حال آن كه به گواهي آنچه گذشت، رخداد ديروز ناشي از كم توجهي- البته غيرقابل توجيه- مسئولان محترم بوده است. اگرچه تلخ و ناگوار بود ولي با هوشياري دولت و مجلس كه نشانه هاي آن بعد از وقوع ماجرا ديده مي شود، نمي تواند تكرار شدني باشد و با جرأت مي توان گفت كه دشمنان بيروني و دنباله هاي حقير داخلي آنها در فاصله اي كوتاه پس از آن ماجرا شاهد ادامه همدلي اخير پيش آمده ميان دولت و مجلس خواهند بود و همين جا بايستي بار ديگر هشدار چند ماه پيش رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان را گوشزد كرده و اميدوار بود كه غفلت پيشين به تكرار ننشيند؛ «يكي از راه ها، ايجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بين مسئولين مضر است؛ هم بدتر از آن، كشاندن اختلاف ميان مردم مضر است. اين را من به مسئولين، به رؤساي محترم هشدار مي دهم. من از رؤساي قوا حمايت كردم، باز هم حمايت مي كنم- مسئولند، بايد كمكشان كرد- اما به آنها هشدار مي دهم... البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هيچ اشكالي هم ندارد- دو نفر مسئولند، رفيقند، اختلاف نظر هم دارند؛ هميشه هم بوده است- اما اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاي گوناگون، به اختلاف علني، به گريبانگيري، به مچ گيري منتهي شود... اختلافات را نبايد علني كرد؛ اختلافات را نبايد به مردم كشاند؛ احساسات مردم را نبايد در جهت ايجاد اختلاف تحريك كرد. از امروز تا روز انتخابات، هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده.»کیهان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

راديكاليزه كردن فضاي انتخابات /مهدى سعيدى

                                                                                                                                

  بصيرت ـ  سياسي                      

دوقطبي شدن جامعه دستاوردي جز ميدان دار شدن افراطيون نخواهد داشت. حلقه انحرافي نيز كه بنيان فعاليت هاي انتخاباتي خود را بر تخريب و افراطي گري گذاشته، با پايان كار دولت دهم چيزي براي از دست دادن ندارد، لذا بايد براي جلوگيري از ايجاد چنين فضايي انديشيد و هوشيار بود كه بازي افراطيون - انحرافيون، به بازي اول صحنه انتخابات 92 بدل نگردد

          

 

اختصاصی بصیرت:با نزديك شدن زمان برگزاري انتخابات، شاهد شكل گيري تدريجي چينش فضاي رقابتي انتخاباتي بين احزاب و گروه هاي سياسي هستيم. در اين بين، شكل گيري قطب بندي هاي رقابتي كه مي توان در حالات مختلف دوقطبي، سه قطبي و چندقطبي آن را تصور كرد، طبيعت و ذات هر انتخاباتي است.

 

بدون شك، هيچ انتخاباتي بدون رقابت به معناي واقعي كلمه انتخاب نيست؛ چراكه تا وقتي تنوع و تكثر نباشد، رقابت به وجود نخواهد آمد. با شكل گيري رقابت، طبيعي است كه قطب بندي در انتخابات حاصل خواهد شد. اين فضاي قطبي شده بر شور و نشاط انتخاباتي خواهد افزود و زمينه حضور گسترده و حداكثري ملت را فراهم خواهد آورد.

 

در اين ميان، پرسش هاي اساسي وجود دارد كه بايد براي فهم قطب بندي هاي انتخاباتي به آن توجه كرد و پاسخي درخور ارائه داد. پرسش هايي از قبيل: آيا قطب بندي هاي شكل گرفته در انتخابات مبتني بر واقعيت هاي اجتماعي جامعه است؟ آيا قطب بندي ها مي تواند مشكلي از مشكلات كشور را حل كرده و كشور را يك گام به پيش برد؟ چه آفاتي براي قطبي شدن فضاي انتخابات متصور است و براي رفع آفات آن چه بايد كرد؟ براي آنكه دشمنان از فضاي قطبي شده انتخابات سوءاستفاده نكنند (مانند آنچه در فتنه 88 به وقوع پيوست) چه بايد كرد؟ و...

 

در ماه هاي گذشته از زمان آماده سازي گروه هاي سياسي براي ورود به عرصه انتخابات، حلقه انحرافي پيشگام قطبي سازي فضاي سياسي كشور بوده و تلاش كرده تا با قطب بندي كاذب و توهمي، از اين ابزار براي تخريب رقبا و فريب افكار عمومي بهره برداري كند. اين اقدام از آنجايي حاصل شده است كه تجربيات انتخابات 84 و 88 نشان داد افكار عمومي به برخي جريان هاي تماميت خواهي كه از منظري پدرسالارانه و بالا به پايين به ملت مي نگرند، واكنش منفي نشان خواهد داد. برخي از انتخابات گذشته كشور در چنين فضايي برگزار شد و گروه هايي كه براي دوقطبي كردن انتخابات برنامه ريزي كرده بودند پيروز شدند.

 

با وجود چنين تجربه موفقي، حلقه انحرافي كه امروز ديگر گفتمان اصولگرايي را خطرناك ترين رقيب خود مي داند، درصدد است با استفاده از نزديكي به دولت با ايجاد دوقطبي ساختگي «خود - مخالفين خود» اصولگرايان را در كنار اصلاح طلبان و فتنه گران و ضدانقلاب قرار دهد. محوريت و پرچمدار جبهه مخالفان را نيز آقاي هاشمي رفسنجاني قرار داده تا نوستالژي سال 84 بار ديگر تداعي گردد

 

اين در حالي است كه گفتمان اصولگرايي، مرزهاي مشخص خود را با جريان اصلاح طلبي، فتنه گر، ضدانقلاب و حلقه انحرافي و افرادي چون هاشمي رفسنجاني، سيدمحمد خاتمي، موسوي و كروبي، مشائي و... به طور شفاف تعريف كرده است و اتفاقاً اخبار و نشانه ها، از نزديكي حلقه انحراف به اردوگاه اصلاح طلبان و فتنه گران حكايت دارد، اردوگاهي كه هيچ گاه سران آن، افرادي چون مشائي و بقايي، موضع گيري آشكاري عليه مواضع فتنه گران در طول چهار سال اخير نداشته اند رسانه هاي حلقه انحرافي در حالي اصولگرايان را به همگرايي با فتنه گران و اصلاح طلبان متهم مي كنند كه هنوز افكار عمومي اظهارات ناشيانه «اميري فر» امام جماعت حلقه انحرافي را خطاب به روزنامه نگار شرق(10/2/90) فراموش نكرده كه در آن، از احتمال ائتلاف با اصلاح طلبان و عدم امكان ائتلاف با اصولگرايان سخن گفته بود

 

جالب آن است كه علاوه بر حلقه انحراف، جريان هاشمي نيز بي ميل به ادامه اين بازي نيست، چرا كه معتقد است از يكسو پايگاه اجتماعي احمدي نژاد آنقدر دچار ريزش شده كه وي اين بار خواهد توانست بر وي غلبه كند و از ديگر سو با طرح اين دوگانه، مديريت اردوگاه اصولگرايي را نيز در اختيار خواهد گرفت. همچنين هاشمي كه بعد از فتنه 88، اعتبار و وزن سياسي خود را به شدت از دست داده، در تلاش است تا با توجه به شرايط دشوار اقتصادي، بار ديگر در آستانه انتخابات رياست جمهوري يازدهم ميدان دار سياست گردد طرح تشكيل «دولت وحدت ملي» به واقع الگوي بازگشت وي به صحنه سياست كشور است.

 

بايد به اين نكته توجه كرد كه دوقطبي شدن جامعه دستاوردي جز ميدان دار شدن افراطيون نخواهد داشت. حلقه انحرافي نيز كه بنيان فعاليت هاي انتخاباتي خود را بر تخريب و افراطي گري گذاشته، با پايان كار دولت دهم چيزي براي از دست دادن ندارد، لذا بايد براي جلوگيري از ايجاد چنين فضايي انديشيد و هوشيار بود كه بازي افراطيون - انحرافيون، به بازي اول صحنه انتخابات 92 بدل نگردد چراكه اين بازي ساختگي همچون دو تيغه قيچي براي ذبح گفتمان اصولگرايي و راديكاليزه كردن فضاي انتخابات طراحي شده است و حاصلي جز ناامن سازي انتخابات و سوءاستفاده از عواطف و احساسات تود هاي ملت و به قدرت رسيدن افراطيون به همراه نخواهد داشت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تهران امروز 19 بهمن 1391

 

دعواي «بدلي» و «اصلي» در جبهه اصلاحات

 

آسيب‌شناسي رقابت درون گروهي اصلاح‌طلبان در انتخابات

 

يازدهمين دور از انتخابات رياست‌جمهوري ايران در حالي پيش روي گروه‌ها و جريان‌هاي سياسي است كه افراد زيادي براي حضور در اين رقابت در حال گرم كردن خودشان هستند. هر چند اين تكثر نامزدها ويژگي مشترك اين دور از رقابت در دو جناح سياسي «اصلاح‌طلب» و «اصولگرا» است اما آنچه اين روزها براي «طيف‌هاي چهارگانه» اصلاح‌طلبان به يك چالش جدي تبديل شده، ايده «اصلاح‌طلبان بدلي» است.

 

از ‌آنجا كه انگ زدن در عرصه سياسي حربه‌اي براي ازميان به در كردن و منفعل كردن حريف است، تندروهاي اصلاح‌طلب تلاش مي كنند گروه‌ها و چهره‌هاي معقول اين جريان را از شركت در انتخابات باز دارند.در يكسوي ميدان اين چالش دسته‌اي از اصلاح‌طلبان افراطي قرار دارند كه خود را «اصلي» دانسته و ديگران را متهم به «بدلي بودن» مي‌كنند. در عين حال سوي ديگر ميدان، دسته‌اي قرار دارند كه سعي دارند خود را از «بدلي بودن» مبري كنند.با اين وجود هر چند برخي اصلاح‌طلبان طرح موضوعاتي از اين قبيل را بازي در پازل رقيب يعني اصولگرايان مي‌دانند، اما همچنان بسياري از چهره‌ها در واكنش به اقدامات انتخاباتي طيف «منفردين» آنان را متهم مي‌كنند چون با ساير گروه‌هاي اين جريان همراه و هماهنگ نيستند،‌پس بدلي هستند.

 

نقشه حاميان فتنه براي اصلاح‌طلبان

 

طرح واژه «بدلي» هر چند بين اصلاح‌طلبان سابقه‌اي طولاني دارد اما در دوره جديد پس از آن مطرح شد كه يكي از احزاب منحله اصلاح‌طلب به آن دامن زد. در بيانيه‌اي كه سيزدهم آذر امسال صادر شد، برخي اعضاي حزب منحله مشاركت، اصلاح‌طلبان را به دو دسته «بدلي» و «اصلي» تقسيم كرده و مدعي شدند كه «مي خواهند با علم كردن اصلاح‌طلبان بدلي، اميد مردم به اصلاح‌طلبان را كم رنگ كنند». اين بيانيه پس از آن منتشر شد كه برخي چهره‌هاي اصلاح‌طلب همچون محمدرضا عارف، مصطفي كواكبيان، حسين كمالي و محمد شريعتمداري براي ورود بي‌قيد و شرط به عرصه انتخابات اعلام آمادگي كردند. به‌دنبال انتشار اين بيانيه كه از خارج مرزها و از سوي «حاميان فتنه» صادر شد، اصلاح‌طلبان به انحاي مختلف همديگر را متهم كردند كه «بدلي» هستند. البته اين دعوا ابتدا بين طيف «حاميان فتنه» و طيف «منفردين» اصلاح‌طلب آغاز و سپس بين تمام طيف‌هاي اصلاح‌طلب گسترش پيدا كرد تا آنجا كه امروز افراد تلاش دارند مقابل اتهام «بدلي» بودن از خود دفاع كنند.

 

شركت‌كنندگان در انتخابات «بدلي» هستند؟!

 

پس از انتشار بيانيه اصلاح‌طلبان تحريمي، تهيه كنندگان آن تلاش كردند واژه «بدلي» را تشريح كرده و آن را بين ساير اصلاح‌طلبان نيز رايج كنند. از جمله اين چهره‌ها رجبعلي مزروعي نماينده اصلاح‌طلب مجلس ششم بود كه در گفت‌وگو با رسانه‌هاي ضد انقلاب در تعريف اصلاح‌طلبان بدلي گفت: «اصلاح‌طلبان بدلي كساني هستند كه ادعاي اصلاح‌طلبي دارند ولي كاملا در چارچوب مواضع حاكميت عمل مي‌كنند.» از نظر اين حامي فتنه كه قائل به تحريم انتخابات است،«اصلاح‌طلبان بدلي بدون قيد و شرط در انتخابات شركت مي‌كنند.»

 

البته اين ايده در داخل كشور نيز طرفداراني دارد؛ علي تاجرنيا نماينده ديگر مجلس ششم و از اعضاي حزب منحل شده مشاركت در گفت‌وگو با يكي از رسانه‌هاي داخلي ضمن تاييد تقسيم‌بندي اصلاح‌طلبان به «بدلي» و «اصلي»، با طعنه به طيف «منفردين» اصلاح‌طلب و چهره شاخص آنان يعني مصطفي كواكبيان، در تعريف اصلاح‌طلبان بدلي مي‌گويد: «افرادي كه در شهر خودشان هم نتوانستند راي بياورند اكنون خود را كانديداي رياست‌جمهوري مي‌دانند.»

 

هر چند مزروعي و تاجرنيا هر دو از «تندروهاي» اصلاح‌طلب هستند اما به نظر مي‌رسد در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم، تندروها نيز به دو دسته تقسيم شده اند؛ بخشي از آنان در داخل و خارج طيف «تحريمي‌ها» يا «حاميان فتنه» را تشكيل مي‌دهند و بخش ديگر همچون تاجرنيا طيفي را تشكيل مي‌دهند كه معتقد به شركت مشروط در انتخابات بوده و به اصطلاح منتظر فرش قرمز نظام هستند.به همين خاطر مزروعي تلاش دارد واژه «بدلي» را به آن دسته از اصلاح‌طلبان منتسب كند كه خواستار حضور بي‌قيد و شرط در انتخابات(يعني طيف‌هاي«منفردين» و «حاميان مشاركت انتخاباتي با هدف بازسازي») هستند. اما تاجرنيا با يك درجه تخفيف افرادي همچون عارف، كواكبيان،‌كمالي و شريعتمداري كه اعضاي ‌طيف «منفردين» اصلاح‌طلب هستند ‌را نشانه رفته و آنان را «بدلي» مي‌داند. هر چند تندروها نامي از نامزدهاي احتمالي اصلاح طلب نمي برند اما كاملا مبرهن است كه هدف شان تخريب چهره هايي است كه قصد شركت در انتخابات را دارند. با اين همه رفته رفته دعواي «بدلي» و «اصلي» از طيف «تحريمي و حاميان فتنه» به طيف‌هاي ديگر اصلاح‌طلبان نيز سرايت كرده و آنان نيز تلاش دارند سايرين را به اين عنوان منتسب كنند كه در ادامه بررسي مي‌شود.

 

«منفردين» بدلي هستند؟!

 

محمد علي نجفي عضو حزب كارگزاران سازندگي و از جمله نامزدهاي احتمالي اصلاح‌طلبان در يازدهمين انتخابات رياست‌جمهوري اخيرا طي اظهاراتي اصلاح‌طلبان را تقسيم‌بندي كرد. هر چند وي اشاره‌اي به «بدلي» يا «اصلي» بودن اصلاح‌طلبان نداشت اما با تاكيد بر «ورود منسجم و تشكيلاتي اصلاح‌طلبان به انتخابات رياست‌جمهوري» اعلام كرد: «آنهايي كه بر خلاف ساز و كار اصلاح‌طلبان و با عنوان اصلاح‌طلب وارد عرصه انتخابات شوند قطعا اصلاح‌طلب نخواهند بود.»اين در حالي است كه پيش‌تر غلامحسين كرباسچي دبيركل حزب كارگزاران نيز به «اصلاح‌طلبان بدلي» اشاره داشت. كرباسچي اخيرا در اين رابطه گفته است «كارگزاران با ساير مجموعه اصلاحات هماهنگ است اما ممكن است با كساني‌كه اخيرا ادعاي اصلاح‌طلبي كرده‌اند و جزو اصلاح‌طلبان بدلي هستند هماهنگ نباشد.»

 

مخاطب اظهارات كرباسچي و سپس نجفي درباره «بدلي»‌ها قطعا طيف «منفردين» اصلاح‌طلب و چهره‌هايي همچون عارف، كواكبيان،‌كمالي و شريعتمداري است. البته ظاهرا تعريف آنان از «بدلي» بودن با تعريف طيف «تحريمي» متفاوت است. چرا كه همانطور كه اشاره شد از نظر «تحريمي»‌ها طيفي كه كرباسچي و نجفي عضو آن هستند نيز «بدلي» است؛ چرا كه هم «منفردين» و هم «كارگزاران» قائل به ورود بي‌قيد و شرط به انتخابات هستند. از سوي ديگر طيفي كه كرباسچي و نجفي عضو آن هستند ‌طيف «منفردين» را به اين خاطر به «بدلي بودن» منتسب مي‌كنند كه با مجموعه اصلاح‌طلبان هماهنگ نبوده و به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات شده‌اند.

 

ما اصلاح‌طلب بدلي نيستيم

 

در مقابل اين دست اتهامات طيف «تحريمي‌ها» ي اصلاح‌طلب،‌ چهره‌هاي طيف منفردين تلاش دارند خود را از اين موضوعات تبري كرده و به نحوي اعلام كنند كه هر چند آنان خواستار ورود بي‌قيد و شرط در انتخابات هستند اما «بدلي» نيستند. از جمله اين چهره‌ها مي‌توان به عارف معاون اول دولت اصلاحات، كواكبيان دبيركل حزب مردم سالاري، كمالي دبيركل حزب اسلامي كار و محمد شريعتمداري وزير بازرگاني دولت اصلاحات اشاره كرد. هر چند شايد عارف نخستين اصلاح‌طلبي بود كه براي نامزدي در انتخابات رياست‌جمهوري پيشقدم شد و اتهام بدلي بودن در واكنش به كانديداتوري او بود، اما حضور چهارساله‌اش در كنار سيد محمد خاتمي و كابينه دولت اصلاحات باعث شده عارف توجه چنداني به اين اتهام نداشته باشد. به رغم اين موضوع، كواكبيان بارها طي گفت‌وگوهاي مختلف اعلام كرده كه اصلاح‌طلب «بدلي» نيست. وي همچنين در اظهاراتي تندروهاي اين جريان را متهم كرد و گفت «اصلاح‌طلبان بدلي همان انحصارطلباني هستند كه حاضرند با يك دستمال قيصريه را به آتش بكشانند.» حسين كمالي دبيركل حزب اسلامي كار نيز در گفت‌وگويي كه با ويژه‌نامه يكي از روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب درباره اصلاح‌طلبان« بدلي» داشت،‌ تاكيد كرد: اصلاح‌طلبي واژه‌اي نيست كه در انحصار يك فرد، گروه، طبقه يا حزب خاصي قرار گيرد. وي بدون اشاره به «بدلي» يا «اصلي» بودن اصلاح‌طلبان افزود: هر فرد و گروهي كه به فكر آينده بهتر از طريق تغيير و اصلاح برخي كاستي‌ها و كژي‌ها باشد، اصلاح‌طلب خواهد بود.

 

محمد شريعتمداري، وزير دولت اصلاحات يكي ديگر از چهره‌هاي عضو طيف «منفردين» اصلاح‌طلب است كه خارج از ساختار احزاب و گروه‌هاي اصلاح‌طلب خود را براي انتخابات رياست‌جمهوري آماده مي‌كند. وي نيز اخيرا تلاش كرده مقابل اتهام «بدلي» بودن از خود دفاع كند. شريعتمداري در گفت‌وگويي ضمن اينكه تاكيد كرد «اصلاح‌طلبان بدلي وجود دارند»، گفت كه خودش اصلاح‌طلب بدلي نيست. استدلال شريعتمداري نيز جالب توجه است. وي مي‌گويد چون «من هشت سال در كابينه آقاي خاتمي حضور داشتم،‌ احتمال اينكه اصلاح‌طلب بدلي باشم نيست.»

 

بازي اصلاح‌طلبان در پازل افراطي ها

 

در عين حال اطلاق واژه «بدلي» به دسته‌اي از اصلاح‌طلبان مخالفاني نيز در اين جريان دارد. عباس عبدي از جمله تحليلگران جريان اصلاحات است كه مي‌گويد: «اصلاح‌طلبي بدلي معنايي ندارد». اين عضو جدا شده از حزب مشاركت معتقد است: «هر كس آن (اصلاح‌طلب بدلي) را به‌كار ببرد جز اينكه فقدان اعتماد به ‌نفس خود را نشان مي‌دهد، كار ديگري نمي‌كند.» با اين حال هنوز رهبران اصلاح‌طلب درباره دعوايي كه بر سر «بدلي» و «اصلي» بودن بين اصلاح‌طلبان شكل گرفته اعلام موضع نكرده‌اند. كارشناسان معتقدند مطرح كردن مسائلي از قبيل «بدلي» و «اصلي» از سوي اصلاح‌طلبان تندرو و تلاش براي منفعل ساختن برخي چهره ها كه معتقد به فعاليت سياسي درون نظام هستند،‌ بيشتر از آنكه به واقعيت نزديك باشد ساخته ذهني اصلاح‌طلبان تندرو است. چرا كه جرياني كه با عنوان اصلاح‌طلب شناخته مي‌شود شامل چندين طيف همراه با مواضع سياسي متمايز است و به نظر مي‌رسد اينكه طيفي ديگري را به اتهام «شركت در انتخابات رياست‌جمهوري» يا «اتخاذ رويكرد مستقل» خارج از مجموعه اصلاح‌طلب بداند در اثر بازي در پازل تندروهاست.تندروهاي اصلاح‌طلب چون زمينه را براي حضور چهره هاي ساختار‌شكن خود در عرصه انتخابات مناسب نمي ‌بينند، مخالف حضور و فعاليت چهره‌هاي معتدل در انتخابات هستند به همين خاطر رويكرد تخريبي را پيش گرفته و با ابداع واژه‌‌هايي مانند اصلاح طلبان بدلي تلاش دارند آنان را از اين عرصه حذف كنند.

 

با تمام اين اوصاف همانطور كه در دور دهم انتخابات رياست‌جمهوري،طيف‌هاي مختلف اصلاح‌طلب به نسبت نزديكي و دوري شعارهاي مطرح شده از سوي دو نامزد اين جريان،‌اقدام به حمايت از آنان كردند در عرصه انتخابات آينده نيز بايد منتظر شكل گيري يك رقابت سالم درون جناحي بين اصلاح‌طلبان بود.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مهدی محمدی در گفت‌و‌گوی تفصیلی با فارس:

فتنه ۸۸ «تقاطع» برنامه ضدانقلاب و اصلاح‌طلبان/ قابلیت عارف برای تبدیل‌ شدن به موسویخبرگزاری فارس: مهدی محمدی در گفت‌و‌گو با فارس درباره برخی ناگفته‌های فتنه ۸۸، ‌ستاد قیطریه، تقاطع برنامه‌های ضدانقلاب و اصلاح‌طلبان، بازی احمدی‌نژاد در انتخابات ۹۲ و قابلیت تبدیل شدن عارف به یک موسوی دیگر سخن گفت.

خبرگزاری فارس: فتنه ۸۸ «تقاطع» برنامه ضدانقلاب و اصلاح‌طلبان/ قابلیت عارف برای تبدیل‌ شدن به موسوی

 

در این مصاحبه می ‌خوانید:

 

*وضعیت کنونی خاتمی مثل سال 88 است

 

*ریشه کینه‌‌های 88 به قبل از آغاز رهبری آقا بازمی‌گردد

 

*هیچگاه کار به اینجا نرسیده بود که خواص رویارویی علنی با نظام داشته باشند

 

*تصمیم خطرناک ستاد قیطریه در 23 خرداد

 

*اگر تقلب شده بود هرکدام از 20هزار ناظر موسوی می‌توانستند یک صفحه اعتراض بنویسند

 

*برخی عوامانه می‌گویند که فتنه 88 محصول مناظره بود!

 

*ایده تقلب در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد

 

*جریان اصلاح طلب در رادیکال کردن موسوی نقش اصلی را داشت

 

*خانه نشینی احمدی نژاد نشان داد او سرمایه آشوب ندارد

 

*فتنه 88 از لحاظ امنیتی پیش‌بینی شده بود اما قابل پیشگیری نبود

 

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در گفت‌و‌گوی تفصیلی با خبرگزاری فارس درباره جریان فتنه،‌بازگشت اصلاح‌طلبان به صحنه،‌فتنه 92 و آرایش سیاسی کشور سخن گفت که متن کامل این مصاحبه در ادامه می‌آید:

 

*فارس: با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست‌جمهوری آینده و لزوم پررنگ کردن حافظه تاریخی جامعه درباره مواضع فتنه‌گران در انتخابات88 لطفاً به مرور نقش این جریان بپردازید.

 

محمدی: پدیده 9 دی را باید برمبنای آن تحلیل کلانی ارزیابی کرد که از کلیت مسئله‌ای به نام فتنه 88 داریم یعنی 9 دی به یک معنا خروجی فتنه 88 و به معنای دیگر واکنش جامعه ایرانی به مجموعه حوادثی است که از 22 خرداد تا روز عاشورای 88 در فضای امنیتی و سیاسی کشور شکل گرفت. بنابراین قاعدتا نمی‌توان بدون ارزیابی آنچه در این فاصله رخ داد درک عمیق و شفافی از پدیده 9 دی داشت.

 

فتنه 88 دو ویژگی بسیار مهم داشت که در حال حاضر با گذشت 3 سال ما بر مبنای مجموعه‌ای از اطلاعات می‌توانیم این دو گزاره را ثابت کنیم.

 

گزاره اول این است که فتنه 88 در بیرون از ایران سازماندهی شده بود و حتی افرادی مثل میرحسین موسوی و مهدی کروبی راس فتنه به معنای واقعی کلمه نیستند و آنها نیز در پازلی قرار گرفتند که سال‌ها قبل از 88 و در جایی خارج از ایران طراحی شده بود. انتخابات سال 88 ظرفیتی برای اجرای پروژه‌ای که از مدت‌ها پیش طراحی شده بود، بوجود آورد.

 

به عقیده من برای سال 88 یک پروژه طراحی شده‌ای وجود داشت که برای اجرایی شدن آن شرایط و زمینه‌هایی لازم داشت که در سال‌های پیش از 88 آن طور که طراحان پروژه می‌خواستند به صورت موفق عملیاتی نشده بود اما در سال 88 این فرصت فراهم شد و در عین حال با مجموعه‌ حوادث دیگری ترکیب شد که شاید آنها پروژه‌ای از بیرون نبود لذا ماحصل این اتفاقات فتنه 88 شد.

 

ویژگی دوم فتنه 88 این بود که این قضایا از قبل سازمان یافته بود.

 

* فارس: این اتفاقات از چه زمانی طراحی شده بود؟

 

محمدی: یک دیدگاه درباره فتنه این است که اساسا واکنشی به نتیجه انتخابات بود و یک طرفی واقعی یا غیر واقعی معتقد بود که در انتخابات تقلب شده و به همین دلیل شروع به اعتراض کرد که نتیجه این اعتراضات به فتنه تبدیل شد. اما دیدگاه دیگری که بنده به آن باور دارم این است که فتنه اساسا این طور نبود که یک انتخاباتی برگزار شود و به دلیل اعتراض افراد به نتیجه انتخابات، فتنه‌ای شکل بگیرد لذا معتقدم فتنه 88 محصول یک سازماندهی پیشینی است که از شرایط انتخاباتی به عنوان یک شرایط کاتالیزور و سرعت دهنده استفاده کرد نه به عنوان شرایط واقعی و ایجاد کننده.

 

نگاه آنها به مواجهه با جمهوری اسلامی است که حتی در حد جزئیات نیز از قبل برای آن فکر شده بود و خیلی از کسانی که در انتخابات 88 شرکت کردند، اساسا هدف‌شان پیروزی در انتخابات نبود. این پروژه از پیش طراحی شده در سال 88 اجرا شد.

 

*فارس: اینکه می‌فرمایید این موضوع از پیش طراحی شده بود یعنی از زمان دولت احمدی‌نژاد، این موضوع طراحی شده بود یا از زمان دولت خاتمی.

 

* محمدی: اگر بخواهیم خیلی عمیق به این پدیده نگاه کنیم، برنامه‌ریزی برای چنین فتنه‌ای به آغاز رهبری حضرت آقا برمی‌گردد. یعنی از روزی که ایشان سکان رهبری کشور را به دست گرفتند کینه‌هایی در دل‌ها انباشته شد و کسانی از 20 سال قبل از سال 88 به این فکر می‌کردند که باید در زمان مناسبی از آنچه در سال 68 رخ داد، انتقام بگیرند.

 

** ریشه کینه‌‌های 88 به قبل از آغاز رهبری آقا بازمی‌گردد

 

ریشه کینه‌هایی که در سال 88 بیرون ریخته شد، در مواردی به ماقبل از آغاز رهبری آقا بازمی‌گردد؛ برخی از کسانی که سال 88 آمدند و مرتکب جنایت 88 شدند حتی کینه حضرت امام را به دل داشتند. آقای موسوی خوئینی‌ها در جایی گفت همان روز اولی که امام از ولایت فقیه صحبت کردند ما نفهمیدیم اما تا وقتی که ایشان بود جرات نمی‌کردیم.

 

*فارس: اما این صحبتی که شما مطرح می‌کنید نشان می‌دهد ریشه‌های این فتنه در داخل بوده است.

 

* محمدی: این سوال کاملا بجاست؛ یک روندی در داخل ایران شکل گرفته بود که زمینه‌ها و ظرفیت‌ها را برای طرف خارجی فراهم می‌کرد. آنها نسبت به آنچه در ایران می‌گذشت آگاهی داشتند و می‌دانست چه کسانی چه باورها و کینه‌هایی دارند و حتی در داخل کشور آنها عواملی داشتند.

 

**سال 88 محصول تقاطع برنامه‌های ضدانقلاب و اصلاح‌طلبان بود

 

بنابراین آنها طبق اطلاعاتی که داشتند برنامه‌ریزی کردند. به عبارت دیگر آنچه در سال 88 رخ داد محصول تقاطع یک سری زمینه‌ها، برنامه‌ها و اراده‌‌ها با یک پروژه از پیش تعیین شده در خارج از کشور بود. لذا سهم طرف خارجی کاملا برجسته‌تر است و اگر بخواهیم دنبال رهبر و طراح این پروژه باشیم یعنی کسی اجزای فتنه را طراحی کرد به هیچ عنوان با نقشی که طرف داخلی داشت قابل مقایسه نیست.

 

درباره فتنه 88 باید سه مؤلفه اصلی را به خاطر سپرد و در واقع این سه مؤلفه ستون‌های تحلیل فتنه 88 است.

 

مؤلفه اول خیابانی شدن مبارزه سیاسی است به عبارتی دیگر کارناوالیزه شدن مقوله انتخابات است. یعنی یک جریان سیاسی در کشور به این نتیجه رسید که جز از طریق به خیابان کشیدن مردم و امنیتی کردن فضا و داشتن نگاه کارناولی به مقوله انتخابات قادر به محقق کردن اهداف خود صرفا با تکیه بر صندوق رای نخواهد بود.

 

نگاه آنها به مقوله انتخابات نه به عنوان مکانیزمی به عنوان تعریف جایگاهشان در محیط سیاسی بلکه به عنوان مکانیزمی برای شکل‌دهی به یک کودتا علیه مجموعه حاکمیت بود.

 

مؤلفه دومی که وجود دارد به از دست رفتن انسجام طبقه حاکم در نظام جمهوری اسلامی است و اگر از منظر جامعه شناسی نگاه کنیم، در کشور چیزی به اسم طبقه حاکم وجود دارد. مجموعه‌ای از سیاسیون وجود دارد که به یک طبقه‌ای که کم و بیش در 30 سال گذشته گردش قدرت بین آنها رخ داده است. یکی از اصلی‌ترین عوامل شکل‌گیری فتنه 88 از نظر جامعه شناسی سیاسی این بود که برای اولین بار جریانات ضد انقلاب و طرف خارجی حس کردند که طبقه حاکم بر نظام جمهوری اسلامی دچار گسست‌های بنیادین شده است و یک الیتی از خواص به رهبری هاشمی و جریان چپ قصد دارند برای اولین بار در مقابل موجودیت نظام بایستند.

 

**هیچگاه کار به اینجا نرسیده بود که خواص رویارویی علنی با نظام داشته باشند

 

پیش از این اختلافاتی وجود داشت اما کار به اینجا نرسیده بود که جمعی از به اصطلاح خواص به این نتیجه برسند که باید یک رویارویی علنی و سطح بالا و پرانرژی با ساختار نظام داشته باشند. چیزی که به قول مقام معظم رهبری «بی‌بصیرتی» بود.

 

مؤلفه سوم درباره فتنه 88 این بود که آنها با استفاده از یک مفهومی به اسم تقلب مجموعه نارضایتی‌های اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی تجمیع و امنیتی شد. لذا باید به کارکرد مفهوم تقلب در سال 88 توجه داشت. آیا تقلب فقط به عنوان یک دروغ بزرگی بود که مطرح شد؟ در حالی که به عقیده بنده این گونه نیست و فتنه خیلی عمیق‌تر از این حرف‌ها بود. اگر از منظر امنیتی و جامعه شناسی سیاسی نگاه کنیم، پدیده تقلب مهمترین ابزار شکل‌دهی به فضای امنیتی در کشور بود.

 

** بررسی علل عدم وقوع فتنه در سال 84

 

*فارس: چرا یک چنین استراتژی عمیقی برای اولین بار در سال 88 مطرح شد؟

 

محمدی: این سؤال بسیار مهمی است. اینکه چرا آنها در سال 84 ادعای تقلب نکردند. اینکه آن ظرفیت‌هایی که در سال 88 به وجود آمد که مجموعه این عوامل با هم ترکیب شد، بسیار مهم است. برای شکل‌دهی به اعتراض امنیتی لازم است که اعتراض‌ها سیاسی شود. در همه دنیا نسبت به این حکومت اعتراضات و انتقاداتی وجود دارد اما آیا همیشه این اعتراضات تبدیل به آشوب می‌شوند؟ این طور نیست چرا که این اعتراضات سیاسی نمی‌شود و در چارچوب‌های حقوقی و اقتصادی باقی می‌ماند و کسانی که اعتراض دارند حس می‌کنند که در قالب همین ساختار موجود قادر خواهند بود که مشکلات خود را حل و فصل کنند. در سال 88 اسم رمزی به اسم تقلب با یک برنامه‌ریزی بسیار خاص امنیتی تولید و این مفهوم توسط کاندیدای بازنده انتخابات به فضای جامعه تزریق شد. خاصیت این مفهوم این بود که اعتراضات را تبدیل به آشوب کرد.

 

این مکانیسم تبدیل اعتراض به آشوب این است که شما اعتراضات سیاسی کنید. بنده به صورت مصداقی‌تر و روشن‌تر وارد این موضوع می‌شوم؛ یکی از ارکان فتنه 88 قاطعیت برخی افراد بر بی‌اعتبار کردن صندوق رای و راه‌اندازی جنگ خیابانی بود. در بازده زمانی 84-76 جریان اصلاح طلب از لحاظ برخورداری از سرمایه اجتماعی احساس ضعف می‌کرد. البته آقای فاطمی در سال 84 و 76 رای خوبی آورد اما مشکل این جریان این بود که وقتی با نظام وارد منازعه می‌شدند هیچ سرمایه اجتماعی پای کاری در کف خیابان نداشتند که بتوانند استراتژی فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا محقق کنند. البته چانه زنی از بالا شکل می‌گرفت اما فشار از پایین ایجاد نمی‌شد. چرا که مردم هیچ گاه اعتقاد نداشتند که بابت شعارهای روشنفکرانه کف خیابان هزینه بدهند. لذا همه حرکت‌های خیابانی این زمان یعنی حوادث 18 تیر 78 ، آشوب‌های 80 و 82 در ماجرای آغاجری نتوانست به ناآرامی سراسری تبدیل شود. بلکه در حد ناآرامی‌های مقطعی و کور باقی ماند و عمده بازیگران آن نیز جریانات ضد انقلاب بودند که امروز تمام آنها خارج از ایران هستند. بنابر این تمام افرادی که مبانی نظری این قضایا را فراهم می‌کردند و کسانی که فعالیت میدانی در این زمینه داشتند از ایران خارج شدند. چرا که ارتباطات تعریف شده با ضد انقلاب داشتند.

 

** اصلاحات معتقد بود آنقدر رای نداریم که انتخابات را ببریم اما می‌توانیم کشور را به هم بریزیم

 

جریان اصلاح طلب در انتخابات 88 پس از اینکه نتوانست خاتمی را کاندیدا کند، فهمید که قادر به بردن انتخابات نخواهد بود. ما مجموعه اطلاعات مفصلی داریم که قبل از انتخابات سال 88 هم آنها در محافل خصوصی خود معتقد بودند نمی‌توانند انتخابات را ببرند. تعبیر یکی از این اصلاح طلبان در یک جلسه خصوصی این بود که ما آنقدر رای نداریم که انتخابات را ببریم. ولی آنقدر رای داریم که کشور را به هم بریزیم. یعنی جریان پیش از 22 خرداد 88 مطلع بود که رای کافی برای پیروز کردن میرحسین موسوی در انتخابات را ندارد. اما رای و سرمایه کافی برای به هم ریختن کشور و آوردن چند ده هزار نفر به خیابان را دارد. این تفاوت بین دو مفهومی است که بنده به آن سرمایه رای و سرمایه آشوب می‌گویم. سرمایه رای جریان اصلاح طلب در سال 88 برای بردن رقیب کافی نبود و خودشان هم به این نکته اذعان داشتند ولی سرمایه آشوب آنقدر که کشور را به هم بریزد، داشتند و از یک مقطعی از اواسط فروردین 88 و در واقع زمانی که آنها مطمئن شدند که خاتمی صحنه را ترک کرده و میرحسین موسوی وارد صحنه شده، به این نتیجه رسیدند که پروژه پیروزی در انتخابات را کنار بگذارند چرا که می‌دانستند این پروژه با موسوی قابل تحقق نیست.

 

لذا از ظرفیت میرحسین موسوی برای پروژه دیگری مبنی بر بر هم ریختن کشور و آشوب کشور استفاده کردند و این دقیقا چیزی بود که خاتمی‌ نمی‌توانست انجام دهد و چنین کاری هم نمی‌کرد. الیت جریان اصلاح طلب معتقد بودند که خاتمی کسی بود که می‌توانست با وی انتخابات را برد. اما کسی نبود که با او بتوان کشور را به هم ریخت. به همین دلیل است که قبل از 22 خرداد 88 جمع بندی درونی این جریان این شد که ما چه انتخابات را ببریم و چه ببازیم، باید اقدام به این کار کنیم و به خیابان برویم. لذا انتخابات برای آنها فرصتی برای فراخوان بدنه اجتماعی و شبکه کردن آنها و به خیابان کشاندن این جریان است. لذا آنها هم انتخابات 88 را فرصتی برای پیروز شدن نمی‌دانستند. حتی خود خاتمی هم معتقد بود که اگر خودش هم کاندیدا شود آنها قادر به انتخابات سال 88 نیستند. و خاتمی در جلسات خصوصی و به برخی از وزرای دولت احمدی‌نژاد گفته بود که من باور دارم ما نمی‌توانیم انتخابات را ببریم و دولت آینده نیز دست احمدی‌نژاد است.

 

** نگاه به 22 خرداد نگاه به مثابه یک انتخابات نبود

 

بنابراین نگاه به انتخابات 88 به صورت مشخص از زمانی که خاتمی صحنه را ترک کرد و اینکه چرا ترک کرد و در واقع این از نقاط گره وقایع 88 است، نگاه به 22 خرداد دیگر نگاه به مثابه یک انتخابات نبود و اساسا میرحسین موسوی گزینه رئیس جمهور شدن نبود. بلکه گزینه کودتا بود. چرا که ویژگی‌های سیاسی و روانشناختی و همچنین اتصالات خارجی برای محقق کردن این پروژه را داشت. اتصالاتی که از سوی طرف خارجی و کسانی که از داخل این قضیه را هدایت کردند، در خاتمی وجود نداشت. بنابراین باید در قضایای فتنه دستی را پیدا کرد که خاتمی را کنار گذاشت و موسوی را که خود جریان اصلاح طلب کاندیدا نمی‌کرد، کاندیدای دهمین دوره انتخابات کرد.

 

*فارس: با توجه به رای بالایی که خاتمی در دو دوره داشت آیا به نظر شما ترس از عدم رای آوری در مقابل احمدی‌نژاد باعث کنار کشیدن او از رقابت نشد؟

 

** وضعیت کنونی خاتمی مثل سال 88 است

 

محمدی: یک باور عمومی در جریان اصلاحات وجود داشت؛ در پاییز و تابستان 88 در جریان اصلاحات عمومی مبنی بر کاندیداتوری قطعی خاتمی وجود داشت. و معتقد بودند اگر کاندیدا شود بی‌برو برگرد انتخابات را می‌برد.اما اولین کسی که به این مسئله اعتقاد نداشت خود شخص خاتمی بود. او در جلسات خصوصی می‌گفت ما نمی‌توانیم انتخابات را ببریم. و حرف مهمترش این بود که اگر در انتخابات پیروز شویم اول بدبختی ما خواهد بود چرا که تازه گرفتاری من با شما شروع می‌شود که یک روز می‌گویید از خدا عبور کن و روز دیگر می‌گویید که از پیغمبر عبور کن. من آن موقع با شما چه کار باید بکنم. آقای خاتمی وقتی در 20 بهمن 87 اعلام کاندیداتوری کرد، تحت اجبار بود و در واقع گروهی از اصلاح طلبان خاتمی را مجبور به کاندیداتوری کردند. خبرگزاری فارس روز 20 بهمن 87وقتی خاتمی کاندیدا شد، عکسی را منتشر کرد که خاتمی برای اولین بار در حضور خبرنگاران سیگار کشید و تصاویر آن موجود است. چرا که او استرس داشت و در واقع او اعتقاد نداشت که او باید در این انتخابات کاندیدا شود. اما اصلاح طلبان مکررا به خاتمی گفتند که اگر نامزد نشوی برای همیشه ترکت خواهیم کرد و ما در این صورت از این به بعد هر بلایی که سر هر اصلاح طلبی بیاید، تو را مقصر می‌دانیم. در واقع آنها خاتمی را تهدید کردند و خاتمی اکنون نیز دوباره نیز چنین وضعیتی دارد.

 

آقای خاتمی کاندیدا شد در حالی که می‌دانست گزینه‌اش از پیش بازنده است. لذا این جا بود که طرف خارجی به صورت آرام ورود کرد.نگاه طرف خارجی این بود که در سال 88 ظرفیت عظیمی برای تبدیل انتخابات به کودتا وجود دارد و خاتمی گزینه مناسبی برای این کار نیست. میرحسین موسوی را چه کسی کاندیدا کرد و چه کسی خاتمی را کنار زد؟ آقای موسوی سال 76 که جریان اصلاح طلب برای کاندیداتوری سراغ او رفت نپذیرفت. سال 80 آقای ابطحی در برخی بازجویی‌های خود گفت که وقتی که به سراغ میرحسین موسوی رفتیم و به او گفتیم و به او گفتیم در انتخابات نامزد شوید او وسط جلسه‌ای که ما به خاطر او تشکیل داده بودیم به بهانه تجدید وضو بیرون رفت و ما دیگر موسوی را پیدا نکردیم. سال 84 جریان اصلاح طلب قبل از معین به سراغ میرحسین موسوی رفت. اما او باز هم کاندیداتوری خود را نپذیرفت. اما همین آقای موسوی در سال 88 دوباره تصمیم می‌گیرد که وارد انتخابات شود؛ آیا موسوی خواب نما شده بود؟ چه مجموعه عواملی موسوی را به این نتیجه رساند که سال 88 زمان مناسبی برای کاندیدا شدن است؟ جریان اصلاح طلب به ماهو اصلاح طلب میرحسین را کاندیدا نکرد. آقای خوئینی‌ها روزی که میرحسین کاندیدا شد گفت «خاک عزا شد بر سر ما میرحسین موسوی شد کاندید ما»

 

** انصاری می‌گفت موسوی در سال 84 با کاندیدا نشدندش و در سال 88 با کاندیداتوری‌اش احمدی‌نژاد را تحمیل کرد

 

آنها موسوی را قبول نداشتند، آقای مجید انصاری می‌گوید که میرحسین موسوی در سال 84 با کاندیدا نشدندش احمدی‌نژاد را به ما تحمیل کرد و در سال 88 با کاندیداتوری خود، آقای بهزاد نبوی گفت که عکس بدون حجاب زهرا رهنورد را پیش از انقلاب پیدا و منتشر کنید تا موسوی را وادار کنیم که از صحنه کنار برود.  اصلاح‌طلبان موسوی را کاندیدا نکردند و این اصلاح‌طلبان شامل حزب مشارکت، سازمان مجاهدین، حزب کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز بودند به هیچ عنوان موسوی کاندیدای این جریانات نبود و نامزد مد نظر آنها خاتمی بود که با زور و برخلاف میل او در انتهای سال 87 وی را کاندیدا کردند. چه کسی میرحسین موسوی را کاندیدا کرد، باید اول به این سؤال پاسخ داد.

 

اطرافیان موسوی آن زمان چه کسانی بودند؟ مهمترین فردی که کلیدی‌ترین مشورت‌ها را به موسوی می‌داد فردی است به نام اردشیر امیرارجمند او مشاور میرحسین و نویسنده همه بیانیه‌های او تا شماره 13 است. امیرارجمند 20 سال تمام مشاور نزدیک میرحسین موسوی بود. امیرارجمند برادر فردی به اسم مسعود امیرارجمند که او رئیس سازمان اطلاعاتی نفاق یعنی سازمان منافقین بود و در استارسبورگ فرانسه مستقر است و رئیس این سازمان اطلاعاتی که همه‌کاره تشکیلات منافقین است و رئیس واقعی نفاق است در حالیکه رجوی عملاً تبدیل به یک مرده شده همین مسعود امیرارجمند است. 20سال تمام طرف خارجی درحالیکه حتی جریان اصلاح‌طلب هم موسوی را جدی نمی‌گرفتند، حواسشان به میرحسین موسوی بود و او را به عنوان یک ظرفیت برای وقت مناسبی ذخیره کرده بود؛ اردشیر امیرارجمند زمستان سال 89 بعد از یک بازداشت کوتاه از کشور رفت و در حال حاضر مهره اصلی سازمان‌های اطلاعاتی غربی برای شکل‌دهی به ضد انقلاب خارج کشور در قالب شورای هماهنگی راه سبز امید است.

 

بنابراین یک چنین موجودی 20 سال تمام بیخ گوش موسوی بود. طبق اسناد فراوانی معتقدم طرفی که میرحسین موسوی را برای کاندیداتوری در سال 88 تحریک کرد، در حالیکه حتی جریان اصلاحات گزینه‌اش فرد دیگری بود بدون شک طرف خارجی است. چرا که هیچکس در داخل از موسوی دعوت نکرده بود تا اواسط سال 87 اصلاً هیچکس کاندیداتوری میرحسین را جدی نمی‌گرفت و می‌گفتند که او در حال نقاشی کشیدن در منزل خود است!

 

** امروز دیگر هیچ ابهامی در ماهیت اردشیر امیرارجمند نداریم

 

بنابراین ما امروز دیگر هیچ ابهامی در ماهیت اردشیر امیرارجمند نداریم. بنابراین با فشار این عوامل موسوی وارد صحنه می‌شود و از لحظه‌ای که او به صحنه می‌آید و خاتمی از صحنه کنار می‌رود پروژه انتخابات به پروژه کودتا تبدیل می‌شود؛ آنقدر برخی اصلاح‌طلبان با موسوی بیگانه بودند که نتواستند یک ستاد انتخاباتی تشکیل دهند و دو ستاد راه‌اندازی شد،‌یک ستاد متعلق به خود موسوی بود که قربان بهزادیان نژاد آن را اداره می‌کرد و یک ستاد را نیز اصلاح‌طلبان حامی موسوی بود که امین زاده آن را اداره می‌کرد، پروژه کودتا در سال 88 آنقدر مهم بود که طرف خارجی جز در ماه‌های آخر اصلاح‌طلبان داخلی را هم در جریان قرار نداد و در 2 ماه آخر بود که آنها در بازی قرار گرفتند که بازی چیست؟ علتش این است که نگاه آنها این بود که در فاصله 76 تا 84 پیروز شدیم و دولت هم داشتیم اما نتوانستیم کاری از پیش ببریم،‌آنقدر مکانیسیم‌ها در جمهوری اسلامی قوی و سرمایه اجتماعی رهبر انقلاب بالاست که حتی اگر دولت را در دست داشته باشید، نمی‌توانید کار خود را پیش ببرید،‌پیش فرض کودتای سال 88 این بود که جریان اصلاح‌طلب علاوه بر دولت،‌ باید امتیازات دیگری از رهبری که عمدتاً مربوط به صداسیما، شورای نگهبان، دستگاه‌های انتظامی و امنیتی بود؛‌ بگیرند لذا هدف کودتای 88 این بود که  علاوه بر اینکه دولت را می‌گیرند، از طریق قشون‌کشی خیابانی، رهبری و نظام را وادار کنند که غیر از دولت هم امتیازاتی به آنها بدهد که تجربه 76 تا 84 تکرار نشود.

 

بنابراین به لحاظ امنیتی کودتای سال 88 کاملاً طراحی شده از بیرون و میر حسین موسوی نیز گزینه ذخیره شده بود که در زمان مناسب از او استفاده شد تا یک ماموریت معین را انجام دهد؛‌یک بازه زمانی طولانی مدت روی وی سرمایه‌گذاری شده بود و او ذهنیت شکل‌یافته‌ای نسبت به آنچه قرار بود انجام دهد، داشت.

 

** اگر تقلب شده بود هرکدام از 20هزار ناظر موسوی می‌توانستند یک صفحه اعتراض بنویسند

 

برای همین بود که جریان اصلاح‌طلب روز 22 خرداد که انتخابات برگزار شد به اعتراف علیرضا بهشتی رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی جریان اصلاح‌طلب و ستاد موسوی 20هزار ناظر سر صندوق‌ها داشت، که این تعداد از ناظرین در مصاحبه وی با قلم‌نیوز در آن ایام تایید شد در حالی که کارت‌هایی که فرمانداری برای آنها صادر کرده بود، بیش از اینها بود.

 

تا غروب روز 22 خرداد 88 حتی یک مورد گزارش تخلف از سوی این 20 هزار نفر به نهادهای نظارتی واصل نشد بلکه آنها در مصاحبه‌هایی که به‌صورت ضبط شده در صداسیما موجود است، در سر صندوق رای می‌پرسند که انتخابات را چطور دیدید و همه می‌گویند انتخابات بسیار خوبی بود،‌در حالی که اگر تقلبی در کار بود،‌همان روز باید صورت می‌گرفت.اما این ناظران در روز رای گیری گفتند ما هیچ چیز ندیدیم که به آن معترض باشیم.

 

** تصمیم خطرناک ستاد قیطریه در 23 خرداد

 

همان ظهر روز 22 خرداد اعضای حزب مشارکت در قیطریه جلسه گذاشتند،‌آنجا فخرالسادات محتشمی‌پور به آقای تاجزاده می‌گوید که گزارش‌هایی که به ما می‌رسد حاکی از این است که ما انتخابات را باخته‌ایم؛ تاجزاده می‌پرسد با تقلب یا بی‌تقلب؟ که محتشمی‌پور می‌گوید بدون تقلب. لذا جمع‌بندی جلسه در ظهر روز 22 خرداد این می ‌شود که بر مبنای گزارش‌های استانی موسوی انتخابات را باخته است. اما آنها در این جلسه تصمیم می‌گیرند که در غروب روز 2 خرداد می‌گویند باید به منزل موسوی برویم و پیروزی در انتخابات را به وی تبریک بگوییم. در حالی که می‌دانستند و گزارش داشتند که این انتخابات را باخته‌اند. لذا بیانیه می‌نویسند که چطور روز 23 خرداد در سراسر کشور جشن برپا کنند لذا این بیانیه را آنها نوشته و به موسوی دادند  که موسوی هم ساعت یازده شب روز 22 خرداد بر مبنای آن بیانیه کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و خود را پیروز نامید. روز 23 خرداد سال 88 یعنی زمانی که آنها متوجه شدند که نتیجه انتخابات باخت برای آنهاست. بنده آن موقع مشاور آقای صفار در وزارت ارشاد بودم.

 

* فارس: نبض ستاد قیطریه در سال 88 دست چه کسانی بود؟

 

محمدی: نمی‌توان به اسم خاصی اشاره کرد. اما الیت آقایان تاج‌زاده، رمضان‌زاده، امین‌زاده و بهزاد نبوی این ستاد را اداره می‌کردند.موسوی خوئینی‌ها هیچگاه در این سطوح نبوده و همیشه در پستوی خود رهنمون می‌دهد.روز 23 خرداد آرام آرام اعتراضات از جانب اصلاح‌طلبان و آقای موسوی شکل گرفت.میرحسین موسوی شب 22 خرداد خدمت یکی از مقامات عالی‌رتبه کشور رفت و گفت که من به نتیجه انتخابات اعتراض دارم.آن فرد گفته بود که شما می‌توانید معترض باشید و حتما به اعتراضتان رسیدگی خواهد شد و من ضمانت می‌کنم که به اعتراضتان رسیدگی شود. فقط شما مکانیزم قانونی اعتراض را طی کنید.کسانی که 20 هزار تا ناظر در سر صندوق‌های رای داشتند اگر هر کدامشان نفری یک صفحه اعتراض می نوشتند 20 هزار صفحه مستند تهیه می‌شد در حالی که محتشمی‌پور رئیس کمیته صیانت از آرا پس از کلی بالا و پایین کردن وقتی به شورای نگهبان اسناد و مدارک را ارائه داد 600 صفحه مخدوش بود که اگر کل آن را درست فرض کنیم 20 هزار رای هم تغییر نمی‌کرد.

 

آنها می‌گویند که اس ام اس در این روز قطع شده بود باید به آنها گفت قلم و کاغذ که داشتید که تخلفات را یادداشت کنید.جالب است که همین الان اعتراف کرده‌اند که اساسا ما هیچگاه گزارشی مبنی بر تخلف دریافت نکردیم.این اعتراف آقایان آرمین و امین‌زاده که رئیس ستاد قیطریه بود، است.

 

موسوی آن شب به یکی از مقامات عالی‌رتبه کشور می‌گوید من این نکته را قبول دارم فقط دستور دهید که سایت کلمه رفع فیلتر شود لذا ستاد فیلترینگ که دبیرخانه آن در وزارت ارشاد بود به ما دستور دادند که سایت کلمه را باز کنید ما این کار را انجام دادیم اما اولین مطلبی که روز 24 خرداد روی سایت کلمه قرار گرفت این بود که مردم در روز 25 خرداد به خیابان بریزید!

 

علی‌محمد حاضری، یونسی با میرحسین موسوی مشورت کردند و گفته بودند درسی که ما از 18 تیر سال 87 گرفتیم این است که نظام امتیاز نمی‌دهد مگر اینکه بترسد و نمی‌ترسد مگر اینکه مردم را در خیابان ببیند بنابراین در اعترافات خود گفتند که برنامه ما این بود که اگر انتخابات را باختیم به بهانه تقلب و اگر پیروز شدیم به بهانه جشن مردم را به خیابان بکشانیم و برای جمع شدن مردم از خیابان از نظام امتیاز بگیریم که علاوه بر نتیجه انتخابات باید تکلیف شورای نگهبان، صدا و سیما و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی روشن شود.

 

در این برنامه طراحی شده نقش میرحسین موسوی و طرف خارجی در کاندیدا کردن وی کاملا محرز است؛ مشورت‌هایی که الیت‌های سیاسی دوم خردادی به میرحسین دادند تا او مردم را به خیابان‌ها بکشاند مدارکش موجود است بنابراین آنها از ابتدا می‌دانستند که انتخابات را باخته‌اند و علاوه بر این هدفشان از به خیابان کشیدن مردم کلید زدن یک پروژه ساختار‌شکنانه و گرفتن امتیازاتی از نظام بود.

 

** برخی عوامانه می‌گویند که فتنه 88 محصول مناظره بود!

 

برخی بسیار عوامانه می‌گویند که فتنه 88 محصول مناظره بود! و اگر آن شب مناظره برگزار نمی‌شد و احمدی‌نژاد آن صحبت‌ها را مطرح نمی‌کرد فتنه 88 شکل نمی‌گرفت لذا این اظهار‌نظر افرادی است که از هیچ چیز اطلاع ندارند در حالی که اگر کسی فقط اندکی بداند که پس پرده حوادث سال 88 چه خبر بود چنین حرف‌های عوامانه و خنده‌دار نمی‌زند.

 

بنده بر مبنای همه مستندات می‌گویم حتی اگر هیچ مناظره‌ای هم انجام نمی‌شد بنا بود به همین شکل این کودتا در سال 88 شکل بگیرد.

 

* فارس: نهادهای اطلاعاتی کشورمان چه زمانی متوجه شد که اصلاح‌طلبان با خط‌دهی از خارج قصد دارد که مقابل نظام قرار گیرد و فتنه 88 چرا در انتخابات 84 کلید نخورد.

 

محمدی: اینکه چرا این فتنه در سال 84 نبود دلایل زیادی دارد. اولین دلیل آن به رفتار دولت احمدی‌نژاد باز می‌گردد که او روابط خود را با نخبگان مخدوش کرد و با نیروهای اصولگرایی که علاقمند و مایل به همکاری با احمدی‌نژاد بودند، او همیشه آنها را پس زد و نگاه احمدی‌نژاد این بود که صرفا ارتباط‌گیری با توده‌های مردم برای او کافی است و او نیازی به همکاری و جلب مشورت نخبگان کشور ندارد.

 

اشتباه احمدی نژاد این بود که متوجه این نکته نبود که رایی که در صندوق ریخته می‌شود در شرایط عادی به کار می‌آید و در شرایطی که فضای کشور امنیتی شود همان خواص و نخبگان هستند که می‌توانند وارد شده و در فضای امنیتی از لحاظ استدلالی و اقناعی به دولت کمک کنند. بحرانی که در شب انتخابات 88 وجود داشت و کسانی که حاضر بودند در آن ایام از احمدی‌نژاد دفاع کنند بسیار کم بود. در حالی که آنها خیلی از نتیجه انتخابات دفاع می‌کردند. یکی از نکاتی که دشمن صریحا به آن توجه کرد این بود که روابط احمدی‌نژاد با خواص را بحرانی دید و همین موضوع دشمن را به طمع انداخت که انتخابات 88 زمان مناسبی برای اجرای یک کودتاست در حالی که اگر مجموعه خواص یکپارچه بودند چنین فضایی در 88 شکل نمی‌گرفت.

 

* فارس: یعنی یکی از مقصران فتنه 88 احمدی‌نژاد بود؟

 

محمدی: من یک جنبه از این قضیه را مطرح می‌کنم که البته جنبه خیلی پراهمیتی هم نیست. او قبل از سال 88 شرایطی را به وجود آورد که دشمن را درباره شکاف در  کشورمان به طمع انداخت.

 

زمینه دوم مربوط به دیدگاهی بود که در طبقه متوسط شهری شکل گرفت چرا که رئیس‌جمهور و دولت انرژی خود را در ارتباط‌گیری با طبقه محروم گذاشته بودند.

 

همان زمان به رئیس‌جمهور توصیه‌های خیرخواهانه می‌شد که باید در برخورد با سطوح مختلف سرمایه اجتماعی برخورد متوازنی صورت گیرد اما او متوازن رفتار نکرد و به همین دلیل بخشی از طبقه متوسط به سمت رقیب او گرایش یافتند. 13 میلیون رای کمی نیست. رایی که میرحسین در سال 88 کسب کرد از یک جنبه به سبب رفتار نامتوازن احمدی‌نژاد با طبقات اجتماعی بود. عامل سوم که سال 88 را به یک نقطه اصلی علیه نظام تبدیل کرد مربوط به، به نتیجه رسیدن پروژه شبکه‌سازی از جمعیت آلوده شهری در تهران توسط سرویس‌های اطلاعاتی غرب بود.

 

** تاکید اصلاح‌طلبان بر میلیشیاسازی

 

آقای بهزاد نبوی وقتی که قصه تحصن‌های مجلس ششم شکل گرفت یکی از حرف‌های وی این بود که ما احتیاج به میلیشیا داریم. یعنی به کسانی احتیاج داریم که وقتی ما اعتراض سیاسی می‌کنیم آنها به خیابان آمده و از ما دفاع کنند و همان موقع گفته بود که اگر به جای مجلس در میدان توپخانه هم تحصن کنیم ملت حالی از ما نمی‌پرسد چرا که بدنه اجتماعی لازم وجود ندارد. آنها در فاصله 84 تا 88 شبکه‌ای ایجاد کردند که در موقع لزوم به مصابه یک شبکه خشونت عمل کنند و در واقع میلیشیا سازی کردند. نمونه بسیار روشن آن در عاشورای سال 88 دیده شد. در آن روز تمام کسانی که بازداشت شدند هیچکدامشان نبودند که  یک روز سابقه ضدامنیتی نداشته باشند. در فاصله این 4 سال احزاب اصلاح‌طلب کمتر و طرف خارجی بیشتر انواع و اقسام گروه‌های دارای کینه از نظام را با یکدیگر مرتبط کردند. یعنی کسانی که سابقه جرم و جنایت داشتند، اراذل و اوباش، بهائی‌ها،‌ منافقین و ساواکی‌های قبل از انقلاب، برخی از بازنشسته‌های قبل از انقلاب، خانواده اعدامی‌ها و برخی طیف‌های دیگر که حدود 700 هزار نفر می‌شود.

 

آنها در محیط واقعی و مجازی اجزای مختلف این جمعیت آلوده را پیوند عملیاتی ایجاد کردند و موتور محرک آشوب نیز همین‌ها بودند. در 25 خرداد سال 88 چند صد هزار نفری که در تهران به خیابان آمدند همه‌شان ضدانقلاب نبودند بلکه برخی از مردم در تهران واقعا به این نتیجه رسیده بودند که رای می‌دادند و کسی که به او اعتماد کرده بودند یعنی آقای موسوی ادعا می‌کند که رای من را خورده‌اند بنابراین این دسته از طرفداران موسوی نیامده‌ بودند که مقابل نظام بایستند. از این رو آنها هرچه تلاش کردند نتوانستند تظاهرات 25 خرداد را به تظاهرات ضدنظام تبدیل کنند. چرا که آنهایی که به خیابان آمدند دنبال این کار نبودند بلکه به دنبال رای خود آمدند و به تدریج که دیدند میرحسین استدلالی برای اثبات حرف خود ندارد. خیلی از آنها ریزش کردند. کسانی که به خیابان آمدند شامل دو بخش خودجوش و سازمان‌یافته بودند در 25 خرداد 88، 90 درصد و 10 درصد آن سازمان‌یافته بود و طیف سازمان‌یافته همین جمعیت آلوده بود و در واقع این دسته بودند که به تولید خشونت پرداختند لذا هرچه ما به سمت عاشورای 88 نزدیک می‌شویم از این قشر خودجوش کم شده و به بخش سازمان‌یافته افزوده می‌شد تا اینکه در عاشورای 88 همه آنها سازمان‌یافته بودند.

 

** فتنه 88 موسوی را از پوستین نخست ‌وزیر امام خارج کرد

 

به لحاظ اجتماعی جامعه خیلی زود متوجه شد که ادعاهای آقای موسوی بر حق نیست لذا هرچه حضور قشر سازمان‌یافته بیشتر می‌شد خشونت هم پر رنگ می‌شد.از این رو ما شاهد بودیم که خشن‌ترین اتفاقات روز عاشورا رخ داد. در تهران کسانی که 9 دی به خیابان آمدند از تعداد کسانی که به احمدی‌نژاد در تهران رای دادند بسیار بیشتر بود. در روز عاشورا به مقدس‌ترین مقدسات مردم توهین شد لذا مشخص بود آن جماعت دیگر از مردم نبودند. بنابراین سرمایه اجتماعی میرحسین یکی از ارکان شکل‌گیری حادثه 9 دی بود و این از هنرهای حضرت آقاست که شرایط را طوری تدبیر کردند که نقطه پایان فتنه 88 توسط خود مردم نهاده شد در حالی که هیچ کاری نداشت که شب انتخابات دستگاه‌های اطلاعاتی موسوی را بازداشت کنند اما اگر موسوی در شب انتخابات و پس از ادعای تقلب بازداشت می‌شد به عنوان یک قهرمان یا مظلوم بازداشت شده بود اما نظام به موسوی فرصت داد تا ماهیت واقعی خود را نشان دهد و از پوستین نخست‌وزیر امام خارج شود و طی 13 بیانیه‌ای که از 22 خرداد تا روز عاشورا صادر کرد به مردم ماهیت واقعی خود را نشان دهد.

 

ماهیت واقعی او آن چیزی است که نتانیاهو او را سرمایه اسرائیل در ایران می‌داند یا ماهیت او آن چیزی است که خودش در بیانیه سیزدهم مبنی بر اینکه کسانی که در روز عاشورا به حضرت سید‌الشهدا اهانت کردند مردان خداجو هستند بود.

 

موسوی خوئینی‌ها می‌گوید در روز عاشورا ما حق داشتیم به هیئات حمله کنیم چرا که آنها چوب انبار کرده بودند. بنابراین با توجه به اینکه پروژه شبکه‌سازی به نتیجه رسیده بود سال 88 به عنوان سال کودتا انتخاب شد.

 

عامل چهارم انتخاب شدن سال 88 رفتار به شدت نادرست و سوال‌برانگیز بخشی از اصولگرایان با رهنمود‌های آقا در سال 88 بود. حضرت آقا از پاییز سال 87 در سفر به کردستان نظر خود را شفاف کردند اما کسانی در داخل جریان اصولگرایی در همان ایام عملا گفتند به نظر رهبری تمکین نمی‌کنند لذا دشمن متوجه اختلاف در داخل اصولگرایی هم شده بود و بخشی از جریان اصولگرایی از فصل‌الخطاب پذیرفتن به رهبری فاصله گرفت که البته این روند دردناکی است. بعضی‌ها که بعدها در قبال حوادث سال 88 ساکت ماندند و بعد اسمشان ساکتین فتنه شد همان کسانی بودند که قبل از انتخابات سال 88 نیز رهنمودهای حضرت آقا را پیاده نمی‌کردند و به صورت شفاف می گفتند که راهشان از این حرفها جداست لذا دشمن متوجه شد جریان اصولگرایی که تمام هویتش به تبعیت از رهبری است برخی از آنها بنای ناسازگاری گذاشته‌اند.

 

** ایده تقلب در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد

 

ایده تقلب با توجه به اسم رمز آشوب قبل از هر جای دیگری در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد و ایده کمیته صیانت از آرا از همان جا بیرون آمد. علتش نیز این بود که آقای هاشمی که سال 84 انتخابات را به احمدی‌نژاد باخت به رای سازمان یافته اعتقاد داشت.

 

نامه روز 19 خرداد هاشمی به مقام معظم رهبری از اصلی‌ترین عواملی است که آشوب‌های خیابانی را در ایران به وجود آورد. از نظر جامعه‌شناسی سیاسی و تحلیلگران امنیتی شبکه آشوب برای اینکه به خیابان بیاید و برای اینکه احساس امنیت و اعتماد به نفس برای حضور خیابانی داشته باشد نیاز داشت که ببیند در عالی‌ترین سطح نظام دعواست. خیلی‌ها از انقلاب کینه به دل داشتند اما تا آن تاریخ جرات بیرون ریختن این کینه‌ها را به خود نمی‌دادند اما وقتی دیدند که فردی مثل هاشمی رفسنجانی حاضر است برای پیش بردن دیدگاه سیاسی خود نامه‌ بدون سلام و والسلام به رهبری بنویسد و تهدید کند که مردم مثل آتشفشان حق خود را مطالبه می‌کنند به شبکه ایجاد آشوبی که دشمن ساخته بود جرات حضور در خیابان داد و در حالیکه اگر آنها حس می‌کردند راس نظام یکپارچه است و درباره امنیت کشور و ساختار نظام با کسی معامله نمی‌کند حتما نمی‌توانستند به خیابان بیایند همچنان که در 20 سال پیش از این جرات نکرده بودند اما آقای هاشمی جرات خشونت را به ضدانقلاب داد و با نامه خود به مقام معظم رهبری شبکه سرویس‌های اطلاعاتی را در ایران فعال کرد و جرات اعمال خشونت علیه مردم را به آنها داد.

 

* فارس: آیا آگاهانه بود؟

 

محمدی: خیر. هاشمی حدس نمی‌زد که آن نامه چنین تبعات امنیتی داشته باشد.

 

* فارس: یعنی او دچار بی‌بصیرتی بود؟

 

مهدی محمدی: او به تبعات کاری که انجام می‌داد به ویژه در حوزه ضدانقلاب واقف نبود البته بعدها آقازاده وی یکی از ارکان این آشوب‌ها بود.

 

*فارس: کسی که تبعات چنین کاری را نمی‌داند چطور با حکم رهبری دوباره در مجمع تشخیص ابقا می‌شود؟

 

محمدی: علت اصلی این است که هاشمی به درد رئیس‌جمهور شدن و رئیس‌جمهور ساختن نمی‌خورد اما به درد تشخیص مصلحت می‌خورد. مجمع کارکردهای روشنی دارد و مصلحت کشور را به معنای عام تشخیص نمی‌دهد بلکه در اختلاف دولت و مجلس داوری  و یا درباره ارجاعات رهبری سیاستگذاری می‌کند. بنابراین به اعتقاد من پیام انتصاب هاشمی از سوی مقام معظم رهبری به ریاست مجمع این بود که بعضی‌ها در بعضی کارها موفقند و می‌توانند به کشور خدمت کنند اما همین بعضی‌ها اگر کارهای دیگری انجام دادند ممکن است خائن به انقلاب شوند چرا که فهم و بصیرت لازم برای این صحنه را ندارند لذا آقا در ماه‌های منتهی به سال 88 بارها به آقای هاشمی نصیحت کردند که خود را از صحنه بیرون بکشید اما هاشمی گوش نکرد. بنابراین انتصاب او نشان می‌دهد که ایشان بینش عمیقی نسبت به کارکرد افراد دارد.

 

*فارس: هاشمی از فتنه اعلام برائت نکرد و به آغوش نظام بازگشت و پستی هم گرفت؛ اینکه رافت نظام بود یا هر چیز دیگری؛ اما چه میشود کسانی که در جریان بازی نبودند و مثل هاشمی میدان داری نکردند؛ امروز باید بیایند و اعلام برائت کنند؟ در واقع چرا در فتنه ای که به دست طرف خارجی رقم خورد، افراد داخلی باید برائت کنند؟

 

محمدی: آنچه من گفتم مربوط به زمان کاندیدا شدن میر حسین موسوی است که وزن عامل خارجی در آن بیشتر بود؛ جریان اصلاح طلب باید از چه چیز توبه ای کند؟ نه از این جهت که موسوی را کاندیدا کرد ما که می دانیم آنها او را نامزد نکردند؛ از این بابت باید توبه کنند که آمدند به میرحسین موسوی پیوستند و نقش پررنگی در رادیکال کردن او ایفا کرد، آنچه خودشان گفتند خاتمیزاسیون موسوی و بعد از 22 خرداد 88 تا 9 دی 88 همین جریان اصلاح طلب به مجری آشوب تبدیل شد.

 

** جریان اصلاح طلب در رادیکال کردن موسوی نقش اصلی را داشت

 

سازمان رای مشارکت و مجاهدین در تهران به سازمان آشوب تبدیل شد؛ تمام الیت سیاسی اصلی این جریان در جلسات داخلی خود فقط برای آشوب برنامه ریزی می کردند و برای آشوب هزینه مالی کرده و هدایت حرکات بسیار خشونت طلبانه را در سطح شهر بر عهده داشت لذا این فتنه فقط یک جنبه اش این است که موسوی را چه کسی کاندیدا کرد و جنبه های بزرگ تر آن مربوط به این است که چه کسی نتیجه انتخابات را نپذیرفت و چه کسی در تهران آشوب ایجاد کرد و هزینه مالی و مشورت امنیتی به موسوی دادند. از 22 خرداد تا عاشورا 88 بازیگران اصلی چه کسی بودند؟ به نظرم در این مدت معادله بر عکس شده بود و لازم نبود که طرف خارجی حضور میدانی مستقیم داشته باشد چرا که این حضور به عهده بدنه اجتماعی اصلاح طلب قرار گرفته بود و علتش هم این بود آنها فکر کرده بودند کار تمام است و باید با تمام توان به صحنه آمده و کار نظام را یکسره کنند. لذا در اعترافات دادگاه خود این مسئله را گفتند بنابراین جریان اصلاح طلب در رادیکال کردن موسوی و اجرای پروژه کودتایی که طرف خارجی موسوی را به عنوان مهره اصلی آن وارد بازی کرد نقش کلیدی و مرکزی ایفا کرد و این چیزی است که تا تاریخ کشور پابرجاست این جریان باید بابت آن پاسخگو باشد.

 

در حال حاضر جریان اصلاح طلب بخشی از جامعه سیاسی نیست و خودش به دست خود، از عرصه سیاسی خودش را اخراج کرده و تا زمانی که نیاید و تکلیف خود را با آن حوادث روشن نکند و ثانیاً آن خیانتی که در 88 مرتکب شد جبران نکند؛ راهی برای بازگشت به جامعه سیاسی کشور گشوده نخواهد شد.

 

*نهادهای اطلاعاتی و امنیتی چقدر فتنه 88 را پیش بینی کرده بودند؟ نمی دانستند چنین بازی خطرناکی علیه کشورمان طراحی شده است؟

 

** فتنه 88 از لحاظ امنیتی پیش‌بینی شده بود اما قابل پیشگیری نبود

 

محمدی: هم سازو کار وجود داشت و هم از ماهها قبل هشدار داده شده بود و نسبت به جزییات این پروژه ها هشدار داده بودند لذا به همین دلیل است که بخشی از کادرهای مرکزی این جریان همان شب 22خرداد بازداشت می شوند. در واقع پیش از آن به آنها هشدار داده شده بود که ما می دانیم شما در حال طراحی یک کودتا هستید و هدفتان انتخابات نیست و اگر بخواهید این روند را ادامه دهید برخورد صورت می گیرد که همینطور نیز شد و در آن شب حدودا 30 نفر از آنها که از مهره های اصلی بودند، همان شب بازداشت شدند منتهی واقعیت این است که دستگاه امنیتی ابزار لازم برای تنظیم صحنه سیاسی کشور را نداشت و نمی توانست تعیین کند چه کسی کاندیدا شود؛ اساسا مصالح کشور نیز اجازه نمی داد که با برخورد امنیتی کاملا پیشگیرانه گزینه های اصلی را از صحنه حذف کنیم؛ در حالی که  دستگاه امنیتی کشور می د‌انست کاندیدا شدن موسوی چه پروژه ای است اما به خاطر اینکه مردم نیز حقیقت را بفهمند لازم بود با ابزار غیر امنیتی و بصیرت زایی فاصله هفت هشت ماهه ای طی شود؛ فتنه 88 از لحاظ امنیتی پیش بینی شده بود اما قابل پیشگیری نبود چراکه همه مولفه ای حاضر در صحنه امنیتی نبودند بلکه اجتماعی و سیاسی بودند لذا درمان فتنه 88 نمی توانست از نوع امنیتی باشد بلکه لازم بود درمان آن مردمی و اجتماعی باشد و این همان راهبردی است که نظام در فاصله آن چند ماه طی کرد.

 

*فارس: یعنی الان با توجه به هشداری که درباره فتنه 92 داده داده می شود، نمی توان پیشگیری کرد؟

 

محمدی: جنس آنچه به آن فتنه 92 می گوییم دیگر از جنس فتنه 88 نیست.

 

*فارس: در حال حاضر برخی به فتنه مشایی و عملکرد دولت اشاره دارند.

 

**خانه نشینی احمدی نژاد نشان داد او سرمایه آشوب ندارد

 

محمدی : جریان احمدی‌نژاد و مشایی همانطور که خانه نشینی احمدی نژاد نشان داد او سرمایه رای دارد و سرمایه آشوب ندارد و اینها متفاوت هستند؛ سرمایه رای یعنی مردم در صندوق رای نظر خود را اعلام می کنند اما سرمایه آشوب این است که وقتی در کشور دعوا شد آن روستایی که از سر زمین به مسجد دهات خود رفته و رای داده؛ دیگر چنین فردی به کف خیابان و برای دعوا نمی آید .

 

یکی از مبانی فتنه 88 این بود که نظام با این سوال مواجه شد که ما یک کاندیدای داریم  که سرمایه رایش بیشتر از سرمایه اشوبش بوده و یک کاندیدای دیگر نقطه مقابل او بود؛ این کاندیدای دوم که سرمایه آشوبش زیاد است می خواهد نتیجه انتخابات را بدزدد لذا نظام باید در مقابل این رویه از جمهوریت نظام دفاع می کرد و یا می پذیرفت که به دلیل شلوغ کاری موسوی نتیجه انتخابات تحویل او داده شود یا باید هزینه مقابله با سرمایه آشوب این جریان را میداد که به دلیل باور عمیقش به رای مردم و مساوی دانستن رای شهری و روستایی با یکدیگر از رای احمدی نژاد دفاع کرد و این چیزی است که او هرگز نفهمید. آقای احمدی نژاد هیچگاه دین خود به نظام را متوجه نشد.

 

بنابراین اشراف کاملی به سناریوهای احتمالی 92 وجود دارد البته در سال 88 ضعف هایی در بخش امنیتی وجود داشت که به شکل خوبی جبران شده ضمن اینکه جنس آنچه مجدداً  طراحی شده بازهم از بیرون ایران است. اما این بار فتنه ماهیت خیابانی نخواهد داشت بلکه داخل فضای سیاسی کشور رخ می دهد که ابزارهای متفاوتی دارد.

 

*فارس: بنابراین برای انتخابات 92 سرمایه آشوب وجود دارد یا خیر ؟

 

محمدی: خیر؛ جریان اصلاح طلب در وضعیت فعلی در موقعیتی نیست که بتواند بسیج اجتماعی ایجاد کرده و حرکات خیابانی جدید را کلید بزند و خارجی ها نیز روی این جنبه برنامه ریزی نمی کنند بلکه روی طبقه محروم و کارگری برنامه ریزی دارند و معتقدم آقای احمدی نژاد نیز فاقد سرمایه اجتماعی لازم برای ایجاد حرکت خیابانی علیه نظام است.

 

سرمایه اجتماعی احمدی نژاد دو بخش است؛ یک بخش منفعل که اساسا هیچ وقت به سرمایه آشوب تبدیل نمی شود و در واقع بخش حاشیه نشین و روستایی است و رای آنها به احمدی نژاد سیاسی نیست؛ بلکه از خادم بودن او درکی پیدا کرده است. بخش دوم سرمایه اجتماعی احمدی نژاد که رای آنها سیاسی است ، در مواقع بحران سمت نظام خواهد بود تا سمت احمدی نژاد و مجموعه الیت حزب اللهی که از احمدی نژاد  در سال 84 دفاع کرده و در سال 88 رای او را از حلقوم فتنه بیرون کشیدند؛ اما امروز احمدی نژاد و مشایی معتقدند این بدنه رای 3 یا 4 میلیون بیشتر نیست و باید طیف دیگری سرمایه گذاری کرد.

 

* فارس: دوگانه گفتمان مقاومت و سازش در انتخابات 92 به چه شکل ظهور خواهد داشت؟

 

** مردم به سمت گفتمان سازش گرایش ندارند

 

محمدی : منازعه اصلی در انتخابات 92 بین دو گفتمان مقاومت و سازش شکل می‌گیرد و صف بندی‌ها حول این دو مفهوم خواهد بود و برخی استدلال خواهند کرد راه حل فعلی رفتن به سمت سازش است و کسان دیگری متقابلاً اظهار می‌کنند که سازش راه حل برون رفت از فضای فعلی نیست بلکه راه حل مقاومت در برابر دشمن است ، بنده عقیده ندارم که در شرایط فعلی مردم به سمت گفتمان سازش گرایش پیدا کرده باشند و خط سازش موقعیت اجتماعی خوبی در انتخابات 92 داشته باشد چرا که اصلی‌ترین علت آن این است که تجربه سازش پشتوانه این بحث است؛ سازش در کشور ما امری تجربه نشده نیست و ما در دولت هاشمی و به‌ویژه هاشمی این گفتمان را تجربه کرده‌ایم لذا استراتژی سازش امتحان خود را پس داده است بنابراین تجربه به ما نشان داده که سازش اساساً موجب تشدید فشار می‌شود نه کاهش فشار و علت آن این است که شما وقتی به سمت سازش حرکت می‌کنید پیامی که طرف مقابل از شما دریافت می‌کند، پیام ضعف است کاری که در دوران خاتمی انجام شد و فهم طرف مقابل این شد که فشارهایی که وارد کرده‌ایم جواب داده است و آنها به راه‌کارهای سازش طلبانه متمایل شده‌اند و درستی سیاست فشار را نتیجه می‌گیرد و بر همین اساس این سیاست را تقویت می‌کند.

 

استدلال کسانی که به دنبال کوتاه آمدن و سازش با آمریکا هستند و انتظار دارند از این پیام فشارها کاهش یابد دچار اشتباه استدلالی‌اند، در طول تاریخ پرونده هسته‌ای ایران، طرف غربی آنجاهایی کوتاه آمد که حس کردند فشار جوابگو نیست مواقعی همچون خرداد سال 87 در تاریخ وجود دارد که ما توانسته‌ا‌یم طرف غربی را راضی کنیم که هرچه فشار بیاورید فایده ای ندارد و فضا سخت‌تر می‌شود و دقیقاً همین جاها بود که طرف غربی کوتاه آمد و پیشنهادات بهتری ارائه دادند.

 

* فارس: شما این را از نگاه بالا و مسئولیتی می‌گوئید درحالی که سوال ما معطوف به دیدگاه عامه مردم است.

 

محمدی: جامعه ما این مسئله را می‌داند اما ما به عنوان رسانه و نخبه نیز باید این نکته را بگوییم که اگر مطالبه شما کاهش مشکلات است قطعاً راه‌حل آن سازش نخواهد بود و آخرین تخمین‌ها و نظرسنجی‌هایی که انجام شده و نظر سنجی دانشگاه میرلند انگلستان از 1500 نفر ایرانی انجام داده نشان می‌دهد بالای 70 درصد مردم ایران معتقدند که ما باید غنی سازی را حتی به قیمت جنگ حفظ کنیم چرا که آن را بخشی از غرور خود می‌دانند .

 

* فارس: با توجه به بحث فتنه 92 برخی معتقدند انتخابات آزاد کلیدواژه فتنه جدید است نظر شما چیست؟

 

محمدی: شعار انتخابات آزاد در خارج از ایران درباره آن جمع بندی شده و در ایران نیز جریان اصلاح طلب هم در این زمینه به اجماع تقریبی رسیده است اما من معتقدم این شعار ظرفیت ایجاد یک فتنه را ندارد چرا که اساساً شعاری روشنفکرانه و مربوط به طبقه خواص است و همچون شعار تقلب نیست که توانست توده های وسیعی از مردم را با خود درگیر کند ، انتخابات آزاد شعاری سفارشی است و در کنفرانس پراگ که مربوط به نشست اپوزیسیون بود و در چند هفته قبل با محوریت همین آقای امیر ارجمند برگزار شد ، شعار انتخابات آزاد را مصوب کردند و آقای موسوی خوئینی‌ها نیز در صحبتهایی که از او منتشر شد همین حرفها را تکرار کرد ، در واقع این یکی از شعارهای اجماعی جریان فتنه در انتخابات آینده خواهد بود اما توان تحریک کنندگی آن که بتواند فتنه‌ای ایجاد کند ضعیف است.

 

* فارس: یعنی حتماً این جریان برای انتخابات قصد فتنه گری دارد؟

 

**نجات ملی، بحرانی جلوه دادن فضا و انتخابات آزاد سه کلید واژه انتخابات 92ست

 

محمدی: نمادهای جدی‌تر از این موضوع هم برای این بحث وجود دارد. ترکیب سه شعار انتخابات آزاد،‌ سازش و اعتدال در سیاست خارجی که آقای هاشمی مشغول تئوریزه کردن آن است، نجات ملی و بحرانی جلوه دادن فضای کشور گفتمان جریان اصلاح طلب را در سال 92 شکل خواهد داد.

 

* فارس: آقای عارف گفته بود اگر اصلاح‌طلبان بخواهند در فتنه اعلام برائت کنند، باید اصولگرایان نیز از جریان انحرافی اعلام برائت کنند ، نظر شما چیست؟

 

محمدی: حرف‌های آقای عارف کاملاً ناامیدکننده بود چرا که تصویری که از او وجود داشت مبتنی بر یک فرد معتدل بود که برای مقابله با جریان رادیکال اصلاح طلب که ایجاد کننده فتنه 88 بود مرز بندی کند.

 

** عارف نماینده اصلاح‌طلبی معتدل نیست

 

آقای عارف که اخیراً شروع به اظهار نظر کرده یک رادیکالیسم غیرمنتظره را  از خود نشان داده و بیان می‌کند به هیچ وجه آن چهره معتدلی که در ظاهر نشان می‌دهد نیست و ظرفیت رادیکال شدن وی بسیار بالاست و عملاً نمی‌تواند پدیده اصلاح طلبی معتدل را مدیریت کند ، نکته دیگر این است که جریان اصلاح‌طلب باید با مجموعه خیانت‌هایی که در سال 88 مرتکب شد مرزبندی کند و این یکی از شرط‌های ضروری هرگونه آغاز حرکت سیاسی این جریان است و این موضوع ربطی به عارف و غیر عارف ندارد بلکه هر کس درون جریان اصلاح طلب تا زمانی که تکلیف خود را با حوادث سال 88 روشن نکند اجازه حضور در فضای سیاسی کشور را بنظر بنده ندارد و نباید داشته باشد و همانطور که آیت الله جنتی اعلام کرد این اجازه را نخواهد داشت.

 

**  عارف سعی دارد یک راه گریزی برای عدم مرز بندی با فتنه 88 پیدا کند

 

زبان‌بازی‌های آقای عارف مشکلی را حل نمی‌کند او سعی می‌کند یک راه گریزی برای عدم مرز بندی با فتنه 88 پیدا کند اما قطعاً چنین راه گریزی وجود ندارد ، صرف‌نظر از اینکه اصولگرایان نسبت به جریان انحرافی موضع نامشخصی ندارند که آقای عارف ما را دعوت به مرزبندی می‌کند ، جریان اصولگرا کاشف جریان انحرافی  و اولین برخوردکننده و قوی‌ترین منتقد و حذف‌کننده جریان انحرافی است . اصولگرایان در قبال این جریان اشتباهی مرتکب نشدند که بخواهند از آن عذرخواهی کنند بلکه حمایت ما از احمدی‌نژاد حمایت از اصول بود و تا وقتی که وی به این اصول پایبند باشد از او حمایت می‌کنیم اما اگر منحرف شود ما به عنوان اولین انتقادکننده هستیم بنابراین نسبت ما با جریان انحراف به هیچ‌وجه شبیه نسبت آقای عارف با حوادث سال 88 نیست، موضع ما در قبال جریان انحرافی کاملاً روشن است و سوال ما این‌ است که آیا موضع آقای عارف در قبال فتنه 88 نیز همین قدر شفاف است؟البته اینطور نیست عارف همچنان مشغول فرار کردن از موضع گیری شفاف در قبال فتنه است. آقای عارف باید به این سوال شفاف پاسخ دهد که آیا در سال 88 تقلب شده بود یا خیر.

 

* فارس: آیا عارف قابلیت تبدیل شدن به یک موسوی دیگر را دارد؟

 

محمدی: حتماً؛ به نظر من با این روحیه‌ای که او از خود نشان داد می‌تواند به‌سرعت به یک گزینه خطرناک و رادیکال تبدیل شود، بنده بعنوان یک فعال سیاسی به آقای عارف توصیه می‌کنم که وارد صحنه انتخابات نشود چراکه ظرفیت لازم برای حضور در این صحنه را ندارد و اخیراً نشان داده که به راحتی می‌توان او را بازی داده و به سمت مقابله با نظام سوق‌داد.

 

* فارس: آیا موضع گیری‌های اخیر عارف می‌تواند به‌نوعی جواب عارف به اظهارات موسوی خوئینی‌ها باشد یا اینکه او کلاً چنین ساختاری دارد؟

 

محمدی: آقای عارف سالهای طولانی معاون اول خاتمی بوده و در جریان بسیاری از پروژه‌ها و اصلی‌ترین تصمیمات راهبردی دولت اصلاحات قرار داشته است ؛ عارف عضو شورای مرکزی حزب مشارکت بوده و این حزب یکی از اصلی‌ترین گروه‌هائیست که کلید زننده و پیش برنده فتنه 88 در ایران بود ، من فکر نمی‌کنم که آقای عارف همان چهره‌ایست که از خود نشان می‌دهد و معتقدم مواضع او بسیار رادیکال است لذا اگر فضا انتخاباتی شود ادبیات عارف به‌سرعت رادیکالی خواهد شد و به سمت ساختارشکنی می‌رود.

 

آقای عارف هنوز متوجه نشده که اگر راه بقایی برای جریان اصلاح طلب وجود داشته باشد مرزبندی با اپوزیسیون و ساختار شکنی است نه تقلید ادای اپوزیسیون چرا که اگر اینطور بود آقای معین باید در سال 84 رئیس جمهور می‌شد و در واقع رأی معین ظرفیت اجتماعی یک کاندیدای ساختار شکن را بخوبی نشان داد ، من خیلی نگران هستم که آقای عارف تبدیل به یک معین دیگر شود و با توهم و ساختارشکنی وارد عرصه انتخابات شود و اگر با این توهم وارد عرصه شود پاسخ محکمی از مردم دریافت می‌کند.

 

*فارس: آیا هاشمی از عارف برای کاندیداتوری حمایت خواهد کرد ؟

 

محمدی: جریان اصلاح طلبی در داخل خود جمع بندی ندارد اما نهایتاً این جریان به اجماع می‌رسد و یا آقای عارف یا شخص دیگری تبدیل به کاندیدای اجماعی آنها می شود چرا که آنها درحال حاضر معتقدند نباید فرصت طلایی را از دست بدهند اما عارف تا زمانی که با فتنه مرز بندی نکند اجازه حضور در انتخابات را نخواهد داشت.

 

* فارس: منظور شما از اجماع همان کاندیدای طرح وحدت ملی نیست؟

 

محمدی: کاندیدای اجماعی یعنی کاندیدای هاشمی،خاتمی، سید حسن خمینی و خوئینی‌ها لذا می‌تواند اسم این طرح وحدت ملی یا نجات ملی باشد اما مهم این است که از حمایت همزمان همه این افراد برخوردار است .

 

* فارس: نظر شما درباره ائتلاف 1+2 در جریان اصولگرایی چیست؟

 

** ائتلاف سه گانه قطعاً به جمع‌بندی می‌رسد

 

محمدی: آنها قطعاً به جمع‌بندی می‌رسند ، من معتقدم در جریان اصولگرایی باید به سمت تکثر رفت چرا که جریان اصلاح طلب با وضعیت فعلی نباید اجازه حضور در انتخابات پیدا کند،هیچ دلیلی ندارد که اصولگرایان از مکانیسم های شیخوخیت پیروی کنند چرا که جریان اصلاح طلب امروز رسماً اعلام کرد که خارج از جامعه سیاسی کشور قراردارد.

 

* فارس: کاندیدای جریان فتنه نیز معتقد است اگر اصولگرایان متکثر شود انتخابات به دور دوم کشیده می‌شود.

 

محمدی: جریان فتنه در انتخابات 92 با توجه به مواضع فعلی اجازه حضور پیدا نمی‌کند اما جریان انحرافی هم یک کاندیدا بیشتر ندارد و آن هم آقای مشائی است و غیر از او بقیه همه بازی هستند و آقای مشائی نیز قطعاً کف صلاحیتهای حضور را هم ندارد.

 

* فارس: یعنی او همچون معین هم نمی‌تواند با حکم حکومتی وارد انتخابات شود؟

 

محمدی: قطعاً به‌هیچ وجه نخواهد توانست ؛ اما نگاه احمدی‌نژاد این است که مشائی تائید خواهد شد و در واقع فکر می‌کند با مجموعه اقداماتی نظام مجبور می‌شود  مشائی را تأیید کند ولی اشتباه می‌کند ، آقای احمدی نژاد یک سناریوی دومی هم دارد در واقع سناریوی اول او مشائی و سناریوی دوم او خطرناک است.

 

** احمدی‌نژاد نمی‌تواند با جبهه پایداری به ائتلاف برسد

 

احمدی‌نژاد نمی‌تواند با جبهه پایداری به ائتلاف برسد چرا که بدنه اجتماعی و رأس این جبهه زیر بار این موضوع که بازیگر احمدی‌نژاد شود نمی‌رود؛ احمدی‌نژاد فردی باهوشی است و پشت سر فردی که مطمئن است رأی ندارد نمی‌رود لذا او یا گزینه اصلی خود را می‌آورد و اگر نتوانست یک بازی را در پیش ‌می‌گیرد که بتواند اعتماد نظام را جلب کند و در واقع برهم زدن بازی برای تحمیل کردن گزینه خود به نظام است اما در لحظه آخر اگر مطمئن شود که نظام زیر بار گزینه او نمی‌رود او پشت سر سناریوی دوم قرار می‌گیرد که نظام او را به عنوان یک عنصر داخلی قبول داشته باشد تا 4 سال دیگر دوباره کاندیدا شود. احمدی‌نژاد کاری نخواهد کرد که در سال 96 رد صلاحیت شود.

 

گفت‌وگو از امین صبحی و مریم عاقلی

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©