رابطه
آلترناتیو
کارگری
و
«سازمان
سراسری طبقه
کارگر» چیست؟
هادی
میتروی
اگر چه
دو مقوله فوق
در ارتباط با
یکدیگر هستند
اما به درک
نویسنده یکی
نیستند.
سازمان
سراسری مستقل
ازبورژوازی
طبقه کارگر،
برای من بدنه
آلترناتیو
کارگری ست.
شرایط مادی و
عینی موجود،
برای ایجاد
آلترناتیو
کارگری ست. در
مورد مشخص ایران،
این اکثریت
عظیم کارگران
مولد که بطور
روزمره به
مبارزه با
کارفرما و
دولت سرمایه
داری ؛
چشمگیرتر و
گسترده تر از
هر نقطه جهان؛
در میدان
هستند، شرایط
عینی
آلترناتیو
کارگری هستند!
و اما
تجربه تاریخ
طولانی
مبارزات طبقاتی
نشان می دهد
که طبقه کارگر
حتی با داشتن
تشکیلات
سراسری حرفه
ای مستقل از
بورژوازی،
بجز مبارزه
برای کسب سهم
بیشتری از
تولید خود
آنهم برای
زندگی
شرافتمندانه
حداقلی خانواده
های کارگری،
کاری به پیش
نمی برد.
از طرف
دیگر «بدون تئوری
انقلابی عمل
انقلابی نیز شکل
نخواهد گرفت».
اگر این نکته
درست باشد می
فهمیم که بدون
تئوری
انقلابی،
برغم دنیایی
از حسن نیت و
حتی آمادگی
برای
فداکاری،
بقول مادرم،
عملا «همچون مگس
امشی خورده،
خود را به در و
دیوار خواهیم زد»!
و اما
این «تئوری
انقلابی» در
شرایط امروز
ایران چیست؟
به باور
من نکته اصلی
انحراف جنبش
های روشنفکری
در درک نادرست
از همین یک
جمله است!
براستی
تئوری
انقلابی چیست
که بدون آن
عمل انقلابی
صورت نخواهد
گرفت؟
«چپ»
ایران که
بخاطر عدم
وجود حداقل
آزادی ها در
دو قرن گذشته،
بمعنی دقیق
کلمه همچنان
مذهبی ست و با
ایده آل - رمانتیسم
قهرمانانه دل
خوش کرده است،
عالیترین درکش
از مبارزه
طبقاتی چند
صباحی دور هم
جمع شدن و
شعار دادن و
دل خوش کردن و
بعد هم در اثر
بی اثر بودن
کوشش ها و
خستگی از
تکرار
مکررات، ترک
مبارزه و ژست
روشنفکری
گرفتن و قر
زدن و ذکر مصیبت
کردن و دشمنی
با حزبیت و
حمد و ثنا
گویی از «جنبش
های اجتماعی»
و نهایتا پناه
بردن به انواع
جهان های
موازی ست.
جهان های موازی
که پایان خط
آنها، به
بریدگی و
خدمتگزاری به
سرمایه های
جهانی ختم می
شود!
تا این
روند گردش
براست در جنبش
روشنفکری ایران
ادامه داشته
باشد و
روشنفکران
ایران بجای تجزیه
و تحلیل جامعه
ایران، به ذکر
آرزوهای خود پردازند
و برای یکدیگر
خالی ببندند،
متأسفانه در
ایران، در بر
همین پاشنه
خواهد چرخید.
«
آلترناتیو
کارگری» بدرک
نویسنده و در
یک کلام، نوشداروی
جنبش کارگری
ایران، برای
توجه به امر سرنوشت
ساز برنامه
است. با نگاهی
به آلترناتیو
های بورژوایی
در ایران؛ چه
بخش غالب و چه
مغلوب؛ می
بینیم که برغم
دکوراسیون ها
و بسته بندی
های کادویی
روباندار
رنگارنگ گوناگون،
این
آلترناتیو ها
در دو حوزه
اصلی اقتصاد و
سیاست، یکی
هستند!
در
زمینه تولید،
همگی مدافع
تقدس مالکیت
خصوصی بر
اموال جمعی و
تولید دیگران
هستند!
در
زمینه سیاست
هم همگی
خواهان دولتی
مقتدر و متمرکزند
و خود در راس
چنین قدرتی
قرار می دهند!
می
بینیم که هریک
برای استحکام
نقش خود در
قدرت و حفظ و
تداوم تقدس
مالکیت خصوصی
بر اموال عمومی
و تثبیت حق
ارث، پروژه
نمونه ای هم
مطرح می کند. می
بینیم
آلترناتیوهای
بورژوایی حتی
نمونه های
آمریکا و
اروپا و
اسراییل و
ژاپن و کره
جنوبی و حتی
چین و روسیه
امروز را
بعنوان حجت و
ممکن بودن
پروژه خود در آینده
ایران،
ارایه می
دهند!
حال،
ما چه؟
کارگران
و کومونیست ها
چه حجتی در
ممکن بودن آلترناتیو
کارگری برای
ارایه دارند؟
براستی
چه نمونه ای
در تاریخ بشر
داریم که فداکاری
ها و جانفشانی
های طبقه
کارگر و
فرزندانش، به
شکستی هولناک
و حذف مجدد از
قدرت، منجر نشده
باشد؟
رفقای
کارگر،
کمونیست ها؛
-
بیایید
دریابیم که در
دوران بسیار
حساسی زندگی
می کنیم!
-
بیایید دریابیم
که برای آینده
ایران، در این
لحظه، هیچ «تئوری
انقلابی» و
بعبارت دیگر
برنامه
روشنی، ارایه
نداده ایم!
-
بیایید
دریابیم که
بدنبال بیش از
چهار دهه کار
طاقت فرسای
پرولتاریای
ایران از یک
سو و افتراق و
خوش نشینی
روشنفکران در
تبعید از سوی
دیگر،
ارزیابی دقیق از
امر تولید در
ایران نداریم
-
بیایید
دریابیم که
بدون ارزیابی
دقیق از شرایط
امروز ایران و
تدوین یک
برنامه روشن
اقتصادی-سیاسی
و فرهنگی برای
آینده ایران،
حتی یک گام
برای تغییر در
ایران، بر
نخواهیم داشت!
-
بیایید
دریابیم که
اگر خواهان
توقف تبعیض و ظلم
و استثمار در
ایران هستیم،
کار سترگی در
مشاهده دقیق دو
طبقه اصلی
سرمایه داران
و کارگران
ایران، در پیش
داریم!
-
بیایید
دریابیم که
بدون تدوین
برنامه ای دقیق
و روشن و
برآمده از
شرایط خاص
ایران، در فردای
حاکمیت
مستقیم
اکثریت مطلق
فاقدان سرمایه
در ایران، بار
دیگر چندی بدور
خود خواهیم
چرخید و مجددا
راه بقدرت رسیدن
بورژوازی را
هموار خواهیم
کرد!
-
بیایید
دریابیم که
تنها راه
ارایه پروژه
ای واقعی برای
آینده ایران،
از یکطرف دیدن
و نمایش
ناتوانی های
سرمایه داری
غالب و مغلوب
ایران و از
طرف دیگر
توانایی های
پرولتاریای
ساکن ایران
است!
-
بیایید
دریابیم که
اگر می خواهیم
این روند ناامیدی
را درهم پیچیم
و خود و محیط
پیرامونی خود
و نهایتا
جامعه ایران
را به فرهنگ
امید و اعتماد
و همراهی و
همیاری ارتقا
دهیم باید، تکرار
می کنم باید،
با خلق فرهنگی
نوین از خود و در
محیط
پیرامونی خود
آغاز کنیم!
-
بیایید
دریابیم که تا
زمانی که این
فرهنگ نوین
انسانی را در
خود تولید و
در شوراها
بازتولید
نکنیم، قادر
به تدارک نظری
آلترناتیو
کارگری،
نخواهیم
گردید!
-
بیایید
دریابیم که
تنها راه
مبارزه با
اژدهای هفت سر
سرمایه داری،
نفی ارزش های
پوچ رقابت و
پول پرستی و برتری
جویی، در
مقیاس فرد و
جمع و به عبارت دیگر،
جزی و کل
جامعه انسانی
ست!
-
بیایید
دریابیم که
بدون استثناء
در جوامع طبقاتی
پدرسالار
زاییده شده
ایم و در چنین
جوامعی رشد و
نمو پیدا کرده
ایم و بناچار
بخش بزرگی از
این فرهنگ پوچ
«من و من» و «خود
ویژه پنداری»
را یک به یک و
بیش و کم، به
یدک می کشیم!
-
بیایید
دریابیم که
مبارزه با این
همه منیت تاریخی-
- طبقاتی بس
دشوار است،
اما به کمک
رابطه
رفیقانه و با نوشداروی
کار شورایی
وسلاح کوبنده
«انتفاد از خود»،
ممکن است!
-
بیایید
دریابیم که تا
وقتی فرهنگ
رفاقت و انتقاد
از خود را در
خود و هسته
های کارگری و
تشکل های شورایی
تولید و
بازتولید
نکنیم، هرگز
قادر به کمک
برای ایجاد
آزادی و
برابری و رفاه
در سطح جامعه
هیچ نقطه ای
از جهان،
نخواهیم
گردید!
زنده
باد انقلاب!
برقرار
باد دموکراسی
مستقیم!
زنده
باد کمونیسم!
هادی
میتروی، در تبعید
بهمن
ماه ۱۴۰۰