Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ برابر با  ۱۱ اگوست ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱  برابر با ۱۱ اگوست ۲۰۱۲
چشم­داشت یک کیفرخواست

چشم­داشت یک کیفرخواست

 

ياسر عزيزی

 

«آقای رئیس! دادرسان محترم!

«اکنون شما در آستانه­ی قضاوت و صدور حکم قرار دارید. اکنون شما در آستانه­ی داوری و داد قرار دارید. بدیهی است که انتظار من از شما، صدور عادلانه­ترین رای ممکن یعنی حکم برائت است. ولی هشدار! به آرایی که می­دهید نه فقط باید در مقابل وجدان خود جوابگو باشید، بل­که مسئولیت بزرگی در مقابل ملت ایران بر عهده دارید.

ملت ایران قاضی سخت­گیری است. هرگز شما را نخواهد بخشید اگر با سال­های زندگی فرزندانش بازی کنید، ولی به هر حال اکنون این شما آقایان و این هم سال­های زندگی ما»(آخرین دفاعیات حسن ضیاءظریفی در دادگاه بدوی، برابر دادستانان نظامی رژیم پهلوی)

 

طي چند مدت اخير و به وي‍ژه در پي رونمايي از «پرويز ثابتي» ِ مدل ۲۱۲ با مدعياتي كه همه­ي آگاهان به تاريخ واقعي را شگفت زده كرد، و با توجه به موج ياس­آور و بيمارگونه­اي كه در بين گروهي از مردم و برخي فعالان و پيگيرانِ سياسي – اجتماعي ايراني به وجود آمده است كه از در مقايسه­ي فلاكت موجود با استبداد ديروز اين سرزمين برآمده­اند و در بعضي از ايشان، اين­چنين موج واپسگرايانه­اي تا مرز همراهي و دلدادگي­هايي با آقاي«رضا ميرپنج»(رضا پهلوي) پيش رفته است، و اخيرن نيز «شه­بانوي» بشردوست ايران – خانم فرح ديبا – در مستندي پخش شده از شبكه­ي تلويزيوني معلوم ­الحالي در اروپا، به مرثيه سرايي براي آزادي از دست رفته­ي اين مرز و بوم نشسته و از بيم شاه مخلوع ايران سخن گفته است در آستانه­ي انقلاب ۵۷ و اين مهم كه چون حضرت همايون نمي خواسته­اند خون مردم ريخته شود، از ايران خارج شد(و البته كيست كه نداند حتا به بيان آقاي داريوش همايون – وزير اطلاعات و فرهنگ رژيم پهلوي – شمار فرارها و قصد ملوكانه بر فرار بيش از دفعات رسمي در تاريخ بوده است و چنين بياني حكايت از دست و پاي آماده به فرار حضرت همايون داشته است)، كوتاه­نوشته­ي حاضر كه بيش از متن نگارنده، حاوي سندي است تاريخي جهت نگاه پريشان و ذهن فراموش­كار بخش­هايي از مردم ايران، تا چشم خود را بر تاريخ باز گشايند و فاجعه را اين­چنين پي در پي تكرار نكنند.

 

مطلع اين نوشتار كوتاه گفتاري از زنده­ياد شهيد «حسن ضياءظريفي» از آخرين دفاعيات وي در دادگاه نظامي به سال ۴۶ قرار گرفت. جملات تكان دهنده­اند و به شهادت شاهدان آن روز دادگاه، جمع حاضر نيز نتوانستند جلوي تركيدن بغض خود را بگيرند. با وجود اين تكان دهنده­گي و به رغم حقانيتي كه در سخن آن جاودان ياد وجود دارد، به نظر مي­رسد بخشي از سخن شهيد حسن ضياءظريفي از واقعيت به دور است كه گفت: «ملت ایران قاضی سخت­گیری است. هرگز شما را نخواهد بخشید اگر با سال­های زندگی فرزندانش بازی کنید»، چه اين روزها برخي هيجان زده­هاي كم طاقت و فاقد افق روشن ذهني، به خوبي در حال نمايش عدم سخت­گيري در قضاوت و ناپيگيري واقعيت جنايت از هر نوعي در ميان بخش­هايي از مردم ايران هستند. اين درست كه جمهوري اسلامي بسيار بيش از رژيم پهلوي جنايت و كشتار كرد، طبيعي هر رويداد انقلابي بوده است و البته تلخ و شايسته­ي پيگيري دايمي، با اينهمه از موضع كميتِ بيشتر ِ جنايت رژيم اسلامي نمي توان براي پيكر پوسيده و معدوم پادشاهي و سلطنت، حقانيتي تراشيد. هرچند اين مردمان شماري آن­چنان ندارند كه اين­همه دل­گيرمان كنند اما همين ميزان نيز تلخ و ناگوار است. وانگهي اين كيفرخواست به طور مستقيم اشارتي دارد به ولي­عهد ناكام و ملكه­ي بخت برگشته­ي پهلوي از سويي و «پرويز ثابتي» معروف و عرفان قانعي فرد تاريخ«ساز» از ديگر سوي، تا شايد شهادت تاريخ را در كنار متر جيب و مآل انديشي كاسب­كارانه در نظر بگيرند.

 

در پيرامون «حسن ضياءظريفي» نوشته و مطلب در دست هست. پي نويسي كه در نوشتار حاضر آمده است نيز گواه جنايتي است كه به تنهايي كافي است براي اسقاط رژيمي چون پادشاهي پهلوي. حسن و بيژن جزني ۳ سال پيش از «قيام سياهكل» در زندان بودند و به جرم احتمال همدلي با آن قيام در نهايت با خدعه­اي غير ِ انساني به تير كين شاه و دستگاه مخوف امنيتي اش در خون خود غلتيدند. سند زير كيفرخواستي است از سوي پدر و مادر حسن ضياءظريفي براي همه­ي تاريخ؛ اميد كه حقيقت جويان بخوانند و چشم داشت اين داغديده گان استبداد را در نظر آرند.

 

 ***

 

«جناب آقای رضایی

دادیار محترم دادسرای شهرستان تهران

موضوع؛ اعلام جرم علیه محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران

 

احتراما اینجانبان حاج عیسی ضیاء­ظریفی و رخساره ضیاء­ظریفی، پدر و مادر شهید «حسن ضیاءظریفی» – وکیل دادگستری – که در تاریخ سی­ام فروردین ۱۳۵۴، در زندان اوین به نحو ناجوانمرانه­ای به شهادت رسید، علیه؛

 

1- آقای محمدرضا پهلوی شاه مخلوع ایران

2- مسئولان وقت زندان اوین

3- مسئولان وقت «سازمان اطلاعات و امنیت کشور

4- مسئولان وقت «کمیته­ی ضد خراب­کاری»

 

به علل و دلایل زیر اعلام جرم می­کنیم؛

1- مرحوم حسن ضیاءظریفی در تاریخ 25 بهمن 1346 دستگیر شد.

 

2- بلافاصله پس از دستگیری تحت شدیدترین شکنجه­ها قرار گرفت، به طوری که به ناچار از تاریخ 28/11/1346 (نامه­ی شماره 583/ 1/12/46، زندان قزل­قلعه) در بخش اعصاب بیمارستان شماره­ی 501 ارتش بستری گردید.

 

3- حسن در تاریخ 18/2/47 مجددا تحت شکنجه قرار گرفت و روی صندلی داغ تمام بدن او را سوزاندند.(مدرک؛ عین نامه­ی آن مرحوم که از زندان قزل­قلعه به تیمسار فرسیو نوشته است.)

 

4- در بهمن 1347، دادگاه نظامی به ریاست سرتیپ طهمورث آگهیان و دادستانی سرهنگ توانگران(دادگاه 14نفر)، حسن را به ده سال حبس محکوم کرد.

 

5- در خردادماه 1348، حسن را به زندان رشت تبعید می­کنند و انواع ناراحتی ها را در این زندان به وی تحمیل می­کنند(مدرک عین نامه­ی حسن، مورخ 14 تیر 1348 به مقامات مسئول)

 

6- در اواخر اسفند 1349، حسن را در رابطه با جریان سیاهکل به تهران منتقل و تحت شدیدترین شکنجه­ها قرار می­دهند و در حالی­که دوران محکومیت[10ساله] خود را می­گذراند، دوباره محاکمه و محکوم به اعدام می­کنند که به علت اعتراضات شدید محافل بین­المللی و اقدامات خانواده­ی وی، با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم گردید.

 

7- حسن را به زندان کرمان منتقل می­کنند و تحت شدیدترین و حیوانی­­ترین شکنجه­ها قرار می­دهند(مدرک؛ نامه­ی آقای صابر، هم زندانی ِ حسن)

 

9- در اواخر بهمن 1353، حسن را به زندان اوین منتقل می­کنند. حسن در 25 بهمن ماه در ملاقاتش با فرزندانم دکتر ابوالحسن و عطا به شدت از وضع خود اظهار نگرانی می­کرد.

 

10- بالاخره در تاریخ 29فروردین 1354، حسن و هشت نفر دیگر را در تپه­های اوین با مسلسل اعدام می­کنند(مدرک؛ عین بازجویی «تهرانی» – شکنجه­گر معروف که خود یکی از عاملین کشتار بود – در دادگاه انقلاب)[1]

 

11- تا سقوط رژیم منحوس پهلوی، محل دفن او را از ما مخفی می­کردند.

 

اینک بر اساس قوانین قضایی کشور و قوانین بین المللی، درخواست محاکمه و مجازات متهمین را داریم.[2]

 

عیسی ضیاءظریفی – رخساره ضیاءظریفی

 

   8/12/1358»

اشارات

 

[1] . براساس گزارش شماره­ی 15860 – خرداد 1358- روزنامه­ی اطلاعات از اعترافات «بهمن نادری پور» معروف به «تهرانی»، کشتار گروهی 9 نفره از زندانیان سیاسی در تاریخ 29 فروردین 1354 با دستور سازمانیِ «پرویز ثابتی» و جهت انتقام از جنبش مسلحانه صورت گرفته بود. بنا بر آن اعترافات، دستگاه امنیتی شاه با نظر شخص محمدرضا پهلوی نه بر اساس اتهامات بل که در راستای انتقام و زهر چشم از جنبش های مورد اشاره، دست به چنین جنایت شومی زد اما از آنجایی که نمی خواستند تبعات این جنایت را متوجه خود ببینند، ادعا کردند شهدا در حین فرار کشته شده­اند. این در حالی است که مثلن کاظم ذولانوار تا یک شب قبل از این جنایت جدای از دیگران بود و بنا بر تصمیم به دیگران ملحق گردید. بخشي از اعترافات «تهراني» از اين قرار است؛

 

«بهمن نادری پور معروف به تهراني درمورد شهادت گروه 9 نفري ملقب به گروه بيژن جزني در دادگاه جمهوری اسلامی چنين گفت:

 

جنايات درمورد گروه 9 نفري كابوس وحشتناكي است. حقيقت بايد گفته شود حتي اگر بسوزاند.  بعد از ترور رضا زندي پور رئيس كميته مركز شهرباني و راننده اش (در خاطر داشته باشید طرح ترور سرهنگ زمانی ریاست وقت زندان قصر، معاونش سروان ژیان پناه و نیک طبع بازجوی وقت کمیته مشترک که توسط طراح آن، ذوالانوار به خارج از زندان ارسال شد.) در اواخر سال 53 و پايان يافتن مراسم عزاداري، يك روز در7 فروردين 54 محمد حسن ناصري معروف به عضدي مرا به اطاق خود خواست و گفت قرار است عملياتي انجام شود كه آقاي ثابتي گفته شما هم بايد در عمليات باشيد. پرسيدم چيست گفت فضولي نكنيد، من به اطاق خود رفتم و موضوع را فراموش كردم.

 

در روز پنجشنبه 29 فروردين رضا عطارپور تلفني به من اطلاع داد كه كاظم ذوالانوار را به بازداشتگاه اوين منتقل نمايم، در آن موقع سرهنگ وزيري رئيس زندان اوين بود و تأكيد كرد كه اين كار بايد فوري انجام شود و قرار گذاشت كه ناهار را در رستوران هتل امريكا واقع در خيابان تخت جمشيد حاضر شوم. كاظم ذوالانوار به بازداشتگاه با يك نامه فرستاده شد، ساعت 14 :30 دقیقه به رستوران رسيدم. رضا عطارپور، محمد حسن ناصري، پرويز بهمن فرنژاد معروف به دكتر جوان، سعدي جليل اصفهاني معروف به بابك ،3 ناصر نوذري معروف به رسولي و محمدعلي شعباني معروف به حسيني هم تقريباً همزمان با من آمده بودند. تركيب افراد براي صرف غذا با هم جور در نمي آمد. مشغول كوفت كردن ناهار بوديم كه عطارپور گفت آن عملياتي را كه قرار بود، الآن موقع آن است و جزئيات كار را ثابتي بررسي كرده و تصويب شده و سرهنگ وزيري در جريان قرار گرفته و بايد همان طور كه آنها در دادگاههاي انقلابي خود وقت و بي وقت تصميم به ترور مي گيرند ما هم چند نفر از اعضاي اين سازمانها را بكشيم و من، ماتم برده بود. عطار پور ادامه داد كه حسيني و رسولي زندانيان را از زندان اوين تحويل مي گيرند و ما در قهوه خانه اكبر اويني در نزديكي بازداشتگاه اوين منتظر مي شويم و با سرهنگ وزيري به محل مي رويم.

 

رسولي و حسيني زودتر حركت كردند و بعد از نيم ساعت به سوي قهوه خانه راه افتاديم و به قهوه خانه رسيديم. رسولي و حسيني زندانيان را تحويل گرفته و سرهنگ وزيري در حالي كه لباس نظامي به تن داشت خود را آماده كارزار با عده اي كرده بود كه هم دستشان بسته بود و هم چشمشان.

 

با راهنمايي او و به دنبال ميني بوس حامل زندانيان به بالاي ارتفاعات بازداشتگاه اوين رفتيم و سرهنگ وزيري با بي سيم گفت هيچ كس اجازه ندارد تا دستور ندادم بالا بيايد. زندانيان را پياده كرده به رديف روي زمين نشاندند در حالي كه دستها و چشمانشان بسته بود، سپس رضا عطارپور فاتحانه پا پيش گذاشته و گفت همان طور كه شما و رفقاي شما در دادگاههاي انقلابي خود رهبران و همكاران ما را محكوم كرده و حكم را اجرا مي كنيد ما هم شما را محكوم كرده و مي خواهيم حكم را اجراء كنيم. بيژن جزني و چند نفر ديگر به اين عمل اعتراض كردند.

 

اولين كسي كه رگبار مسلسل را به سوي آنها بست سرهنگ وزيري بود و از آنجايي كه گفتند همه بايد شليك كنند همه شليك كردند، من نفر چهارم يا پنجم بودم كه شليك كردم. بعد سعدي جليل اصفهاني بالاي سر همه رفت و تير خلاص را شليك كرد و او يكي از كساني بود كه متخصص منفجر نمودن بمب در دنيا بود.»(پايان نقل قول)

 

ناگفته نماند اسامي مبارزاني كه در اين روز كشته شدند از اين قرار بود؛ بيژن جزني، حسن ضياء ظريفي، عزيز سرمدي، چوپان زاده، مشعوف كلانتري، جليل افشار و عباس سوركي از گروه بیژن جزنی؛ مصطفي جوان خوشدل و كاظم ذوالانوار از مجاهدین خلق.

 

[2] - این اعلام جرم­ها در همان زمان در روزنامه های کیهان ِ انگلیسی، اطلاعات و دیگر روزنامه­ها چاپ و منتشر شد.

 

منبع : http://azizi61.wordpress.com

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©