Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۲ برابر با  ۰۱ جولای ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۲  برابر با ۰۱ جولای ۲۰۱۳
شهر به مثابة امر سیاسی

شهر به مثابة امر سیاسی

 

مهرداد امامی

 

زندگیِ امروز از آن رو که شهری است، یعنی در بستر شهر جریان دارد، فی‌نفسه کیفیتی سیاسی دارد، زیرا شهر تاریخاً محل بروز سیاست بوده (گواه این امر را می‌توان در هم‌ریشه بودن واژگانی police به معنای «شهر» با politics به معنای «سیاست منوط به شهر» دانست). از این رو، زیست شهری ناگزیر زیستی سیاسی است که در آن افراد یا سوژه‌ها (اعم از شهروندان و غیر-شهروندان) به واسطه‌ی شهرنشین بودن و پذیرش عنوان شهری یا شهرنشین، سیاسی می‌شوند. اما باید درنگ کرد. تا اینجا از سیاست به معنای وضعیتی از پیش داده شده صحبت کردیم که افراد یا سوژه‌ها به محض حضور مداوم و زندگی در شهر به آن وضعیت دست می‌یابند. اما این همة ماجرا نیست. زیست سیاسی شهر وجهه‌ای برساختی هم دارد و آن همان چیزی است که دیوید هاروی از آن به مثابة «حق به شهر» (right to the city) یاد می‌کند: «حق به شهر حق تغییر دادن خودمان از طریق تغییر دادن شهر است»*. به بیان دیگر، فضا/مکان شهر تحت مدیریتی زمان‌مند قرار دارد که تخطی از آن به معنای تخطی از قواعد زندگی شهری تلقی می‌شود. بی‌شک در وضعیت تخطی از قواعد زمانی-مکانی-فضایی شهر، کلیت آن دچار اختلال می‌شود و در صورت امتداد این وضعیت، حیات شهری آمادة پذیرش نوع دیگری از مدیریت شهر می‌شود. آنچه به مثابة حق به شهر از آن نام برده می‌شود دقیقاً به معنای «نوع دیگر» مدیریت شهر است، اما این بار نه لزوماً از خلال تکنوکرات‌های متخصص که با فرمول‌های عجیب و غریب به محاسبة جزئی‌ترین رفتارها می‌پردازند، بلکه به دست همان سوژه‌ها یا مردمی که شهر زیر پا و از آنِ آن‌هاست.

 

 وقایعی که در کشورهای اروپایی (یونان، سوئد، اسپانیا)، ایالات متحده (جنبش تسخیر وال استریت)، کشورهای شمال آفریقا (بهار عرب) و به تازگی در ترکیه روی داده و می‌دهند، همگی حاکی از چنین دست سیاست‌هایی‌اند. مردم به عنوان سوژه‌های برسازندة سیاست تصمیم می‌گیرند از خلال ایجاد اختلال در حیات شهری به مقابله با حکومت‌ها و دولت‌های ناکارآمد و خودکامه‌شان بپردازند و موازی با آن شیوه‌های بدیل زیست شهری را عیان سازند. انواع گوناگون شورش‌ها، اعتراضات، تظاهرات، تسخیر مکان‌ها و غیره امروزه از یک شهر می‌آغازد و به تمام شهرها خواسته یا ناخواسته سرایت می‌کند و بعضاً موجب تحولات و دگرگونی-های جزئی و کلی نیز می‌شود. هانری لوفور زمانی گفته بود: «انقلاب یا باید شهری به معنای وسیع کلمه باشد، یا هیچ». از این رو، در این روزها «خیابان‌ها» و «میادین» حتی بیش از پارلمان‌ها و کنسول‌گری‌ها سیاسی اند. به طور مثال، میدان تقسیم ترکیه امروز سیاسی‌ترین میدان جهان است، زیرا مردمان ترکیه آن را از قالب مرسوم خود خارج کرده و تبدیل به مکانی برای «ایستادن» و نه «دور زدن» کرده‌اند. سیاست تسخیر مکان‌های شهری به واسطه‌ی عمل مستقیم (direct action) مردم از سال‌های پایانی دهة نخست قرن بیست و یکم اندک اندک جای خود را در میان شیوه‌های مبارزه با دولت‌ها به صورت فراگیری باز کرده. ظهور این قبیل سیاست‌ها معنای دیگری هم دارد: کم‌رنگ شدن فزایندة نقش دموکراسی پارلمانی یا دموکراسی نمایندگی در رسیدگی به مطالبات مردم در بسیاری از کشورها و عدم اعتمادِ بیش از پیش مردم به نمایاندگانی که آن‌ها را از خلال انتخابات برمی‌گزینند. البته این امر به معنای تضعیف کلیت دموکراسی نیست، بلکه دلالت بر نوعی دموکراسی مستقیم دارد که با مشارکت فعالانة مردم و حضور بهنگام آن‌ها در مواقع حساس شکل می‌گیرد. شاید امری که دهة دوم قرن بیست و یکم را کاملاً متمایز کند احیای مبارزات سیاسی از خلال مبارزات شهری در قالب تسخیر رو به فزونی مکان‌ها باشد. و این همان چیزی است که نئولیبرالیسم پس از فروپاشی اتحاد شوروی سعی داشت با  چیرگی نظریات آخرالزمانی‌یی مانند «پایان تاریخ» به جهانیان القا کند که از بین رفته است. وضعیت پسا-ایدئولوژیک حاکم بر دهة 1990 که تا 2007 نیز برتری داشت، اینک متزلزل شده و مورد تردید قرار گرفته است. امروز یکی از اصلی‌ترین مجاری مصاف با امر سیاسی، علاوه بر پارلمان‌ها و نهادهای دموکراتیک که بعضاً از نظر بسیاری از مردم نفع مشخصی برایشان ندارد، مکان‌های شهری از قبیل خیابان‌ها و میادین است. تسخیر فضا/مکان‌های شهری تؤامان منجر به شکل‌گیری نوع جدیدی از سیاست می‌شود. بسیاری از جنبش‌ها با تسخیر مکان‌های شهری کار خود را آغاز می‌کنند ولی از آنجا که ناتوان از تسخیر فضای شهری می‌شوند، پس از چندی فرومی‌نشینند. شاید قرن بیست و یکم قرن مصاف با امر سیاسی از خلال سیاست تسخیر باشد. باید نشست و نظاره کرد و آن گاه که شهر تو را می‌خواند، به معنای واقعی کلمه آن را خانة خود کنی.

*دیوید هاروی، اندی مری‌فیلد، حق به شهر (ریشه‌های شهری بحران‌های مالی)، ترجمه خسرو کلانتری، مهرویستا، 1391، ص 14

برگرفته از «انسان شناسی  و فرهنگ»

http://anthropology.ir/node/18621

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©