یلدا،
بشارت گر
بازگشت
دوباره
خورشید
یلدای
صبور که با
متانتی
درخور،
برای دید و
بازدیدها و
سور چرانیهای
خانوادگی ما ایرانیان
حوصله ای چند
هزار ساله به
خرج داده و
میدهد فرا می
رسد.
یلدا
یا شب چله
آخرین شب
پائیز و
طولانى ترین شب
سال و نویدبخش
جان گرفتن
دوباره
روشنایى، هرسال
توسط
ایرانیان جشن
گرفته
مىشود.یلدا
چون نوروز و
مهرگان عمرى
چند هزار ساله
داشته و ریشه
در آئین هاى
ایرانى قبل از
آئین زرتشتى
دارد. در همه
جاى ایران در این
شب بستگان دور
ونزدیک با جمع
شدن دور هم و چیدن
سفره مخصوص که
شامل میوه هاى
خشک و آجیل و
انار و
هندوانه و
تنقلات دیگر و
گپ زدن و قصه
گویى و
امثالهم به
شادى
گذرانده، و با
گرماى دلهاى
خویش سرماى
زمستان را به
سخره گرفته و
با نور چشمان
شاد خویش
اندکَى از
ظلمات این شب
تاریک و
طولانى
مىکاهند. یلدا
که به معنى
تولد خورشید
است ، با ریشه
ها و پیوندهاى
عمیقى که با
فرهنگ ایران
دارد همزمان
با یک رویداد
نجومى برگزار
مى شود: در این
شب خورشید به
پایین ترین
ارتفاع ممکن
خود بر مسیر
سالانه ظاهرى
اش به دور
زمین مى رسد و
ساکنان نیمکره
شمالى
کوتاهترین
روز و
بلندترین شب
سال را سپرى
مى کنند.
در
زمان
ابوریحان به دى
ماه خورماه
(خورشید ماه)
مىگفتند, که
با نخستین روز
خرمش(خرم روز),
پس از فروردین
پر آئین ترین
ماه ایرانى
بوده است. با
توجه به اینکه
نخستین روز
دىماه (خرم
روز) بلندترین
شب سال را پشت
سر دارد,
پیوند این ماه
به خورشید
برپایه اى درست
استوار است.
در این ماه
خورشید از نو
زاده میشود.
شاید
ایرانیان از
روزى که با
گردش خورشیدى
سال آشنا شده
اند خرم روز دى
ماه را یکى از
روزهاى
خورشید
نامیده اند. درست
هم همین بوده
است. “زیرا از
این روز است
که خورشید
دوباره پا به
رشد میگذارد و
زندگى روستائیان
که پیوند با
طبیعت دارد از
نو, نو
میشود.”(دکتر
پرویز رجبى)
پافشارى
در نگهدارى
این جشن ، از یک سوى
گویاى
کهنسالى آن و
از سوى دیگر
بیانگر این است
که توده هاى
بزرگى از مردم
سراسر ایران، یعنى
همه کشاورزان
و روستائیان
دلبسته این
جشن بوده اند_
جشن پایان یک
سال تلاش و ستیزه
با طبیعت
سالاران. جشن
خورشید
ًباستانىً_
جشنى
خانوادگى و جشن
آغاز بهره
بردارى از
هرآن چه که در
سالی که گذشت
براى روزهاى
آسایش
زمستانى
خانواده اندوخته
شده است
توجه
به اندوخته
هاى کشاورزان
و روستائیان براى
زمستان سخت و
براى ماه هایى
که دیگر هیچ کس
توان ستاندن
چیزى از طبیعت
را ندارد،
شاید بتواند
علت خوردن
آجیل و تنقلات
را در شب یلدا
روشن بکند:
سنجد،
بادام،
گردو،
مغز هسته
زردآلو، تخم
آفتاب
گردان،
میوه هاى خشک
(خشکبار) و کشمش، و در
خانواده هاى
کم درآمدتر دست
کم گندم
بوداده و
باقلاى پخته
با عدسى پخته نیمه
خشک. در حقیقت
جشن شب یلدا، جشن
خانوادگى
بهره بردارى از
همه آن
چیزهایى که
همه اعضاى
خانواده پس از
نه ماه کار
پویا و توان
فرسا،
براى روزهاى
سیاه خود
اندوخته است.
به این اعتبار
مىتوان جشن شب
یلدا را جشن
دهقانى
نامید،
که با ریشه
هاى همیشگى و
کهنسال خود
مىتواند تاریخى
هزاران ساله
داشته باشد.
سینا
*****
متن
زیبایی از
ماکان ساحلی
(سایت
شمالیها) را درباره
یلدا در زیر
می توانید
بخوانید:
عاقبت
دیدید ما صاحب
خورشید شدیم
به
مناسبت یلدا
(شب چله)
چه
زیبا و دوست
داشتنی اند
جشنها و
مناسبت های
فرهنگی که
تلفیقی از
اعتقادات و
باورها ی مان
با طبیعت و
پدیده های
طبیعی می
باشند. و چه
جان سخت و استوارند
این
یادگارهای
فرهنگی.
یادگارهایی
که گذشتگان
مان علیرغم
این همه تهاجم
و تجاوز بیگانگان
و بی مهری ،
خصومت و تعصب
“خودی ها” و
علیرغم قرنها
تازیانه،
شمشیرو زندان
آنها را در
خانه ی دلها و
کنج
یادهایشان
برایمان به
ارث گذاشتند.
جشنها و
مناسبت های
فراوانی در
گذشته برگزار
می شدند که
بسیاری از
آنها از یاد
برده شدند.
اما نوروز و
یلدا بخاطر
خصلت و معنای
وجودی شان و
پایداری مردم
در حفظ شان
زنده ماندند و
پا برجا. هردو
ارتباط مستقیم
با گردش زمین
و موقعیتش
نسبت به
خورشید داشته
و دلیلی است
بر آشنایی
نیاکان ما با
پدیده های
طبیعی و بنیان
نهادن
گاهشماری شان
براساس آن. هر
دو یادآور
نبردی است
کیهانی بین خوب
و بد. نوروز
جشن پیروزی
تازگی و جوانی
و پیشرفت است
بر کهنه و
جهالت و عقب
ماندگی . و
یلدا نیز جشن
زایش مهر و
روشنایی و
آزادگی و چیرگی
بر تاریکی و
ستم و بندگی.
گرچه هنوز تا
محو نهایی
لشکر تاریکی
راهی بس دشوار
و شاید طولانی
در پیش باشد،
اما یلدای
هرسال امید ها
و آرزوهایمان
را زنده کرده
و مشوق کوشش
های مان برای
رسیدن به آن
روز موعود می
باشد. تنها با
تلاش همگانی و
«اگر از خواب
بلند یلدا
برخیزیم»* ،
امید این
خواهذ بود که
روزی بتوانیم
با صدای رسا و
بلند به همه
بگوییم: عاقبت
دیدید ما صاحب
خورشید شدیم *
یلدا
یا شب چله از
سری جشن هایی
است که چون
نوروز و
مهرگان و سده
میراث فرهنگی
مانده از
دوران پیش از
گسترش
زرتشتیسم در
سرزمین مان می
باشد.به باور
گذشتگان ما
مهر یا میترا
ایزد مهر و روشنایی
در این شب در
غاری از درون
سنگ زاده می شود
. در شب یلدا
افراد
خانواده دور
هم جمع شده و
جشن می گیرند
و با خوردن
انواع میوه
جات و خشکبار
که محصول نه
ماه کار و
تلاش بر روی
زمین هست و گپ
و فال و قصه
گویی به شادی
و سرور می
پردازند.
هندوانه
(بویژه در
شمال ایران)،
انار، سنجد،
بادام، گردو،
مغز هسته
زردآلو، تخم
آفتاب گردان،
میوه هاى خشک
(خشکبار) و کشمش
از جمله اقلام
سنتی سر سفره شب
چله می باشند.
البته اگر
توان مالی
خانواده
اجازه بدهد که
نزد بسیاری
اینچنین نیست
و به گندم
بوداده و
باقلا یا عدسی
پخته قناعت می
کنند. در
گیلان و
مازندران
علاوه بر
اینها ازگیل
(کونوس) و
ازگیل
خوابانده در
آب نمک (آب
کونوس) و همچنین
نوعی گلابی
جنگلی آبدار و
ترش مزه که در
آب نمک
خوابانده شده
(خوج در گیلان
و اوربو در
مازندران) نیز
به آنها
افزوده می
گردد
یلدای
همگان شاد باد
ماکان
ساحلی
———————–
* خسرو
گلسرخی: شعر
خواب یلدا
من همین
فردا
به
رفیقانم که
همه از عریانی
می گریند
خواهم
گفت:
گریه کار
ابر است
من و تو
با انگشتی چون
شمشیر,
من و تو
با حرفی چون
باروت
به
عریانی پایان
بخشیم
و بگوئیم
به دنیا, به
فریاد بلند
عاقبت
دیدید ما صاحب
خورشید شدیم…
و در این
هنگام است
که
همان بوسه تو
خواهم بود
کز
سر مهر به
خورشید دهی…
شب که می
آید و می کوبد
پشت در را,
بخودم می
گویم
اگر از
خواب شب یلدا
ما برخیزیم
اگر از
خواب بلند
یلدا, برخیزیم
ما همین
فردا
کاری
خواهیم کرد
کاری
کارستان…
خلاصه
شده از شعر
خواب یلدا
سروده زنده
یاد خسرو
گلسرخی
برگرفته
از «روشنگری»
http://www.roshangari.net