Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳ برابر با  ۰۶ ژانويه ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳  برابر با ۰۶ ژانويه ۲۰۱۵
کوبانی؛ انقلابی در انقلاب دیگر- بخش سوم

کوبانی؛ انقلابی در انقلاب دیگر

بخش سوم

  

پخشان عزیزی- قامیشلو

 

نامش احمد شیخو است و رئیس مشترک مجلس قانونگذار کانتون کوبانی است. چند روزی است جهت پاره ای کارهای اداری به قامیشلو آمده است. بر اثر ترکش خمپاره های داعش زخمی شده و تاکنون برای درمان کامل اقدام نکرده است؛ دوشادوش همراهانش از روز اول آزادسازی کوبانی در سال ۲۰۱۲ و بعد از آن تا تهاجم اخیر داعش، در آن شهر حضور داشته است و همین روزهاست که دوباره به آنجا برگردد. با وجود آنکه زخمی است و وقت زیادی ندارد اما با خوشرویی دعوت به مصاحبه ام را می پذیرد.

 

ابتدا می خواهم کمی در مورد خودتان بگویید...

 

متولد سال ۱۹۷۲ هستم. تحصیلاتم را در رشته دندان سازی در روسیه به پایان رسانده ام. در سال ۱۹۸۴ زمانی که کلاس هفتم بودم با جنبش آزادی بخش کردستان آشنا شدم؛ یعنی همان سالهای اولی که جنبش به "روژئاوا" آمده بود؛ بیشتر به لحاظ عاطفی و بدون اینکه آگاهی سیاسی خاصی از این جنبش داشته باشم با آن همراه شدم. در سال ۱۹۸۸ در مرکز فرهنگ وهنر شهر کوبانی به شیوه فعال در زمینه تاتر شروع به فعالیت کردم. همزمان فعالیت های سیاسی و اجتماعی همچون آموزش و سمینار نیز در این مرکز سازماندهی می شد. در خلال این فعالیتها با روحیه مبارزاتی و اعتقادی این جنبش بیشتر آشنا شدیم. بعد از آن مدتی به حلب رفتم و در سال ۱۹۹۲  فعالیتهایم شکل رسمی تری به خود گرفت. در سال ۱۹۹۴ برای اینکه از نظر امنیتی مشکلی نداشته باشم برای گذراندن دوره سربازی اقدام کردم. اینگونه برنامه ریزی کرده بودم که با توجه به وضعیت جسمی من از سربازی معاف شوم. آن زمان دوره سربازی ۲ سال و نیم بود که در تمام مدت دوره من مرتب تحت بازجویی قرار می گرفتم، ولی مدرکی علیه من نداشتند و نمی توانستند چیزی را ثابت کنند. نهایتا محساباتم غلط از آب درآمد و ناچار دو سال و پنج ماه سربازی کردم؛ یعنی یک ماه مانده بود دوره سربازی ام تمام شود که آمدند گفتند وضعیتم برای سربازی مناسب نیست![می خندد].

 

برای اینکه هرچه بیشتر بتوانم بمانم و کار کنم و حساسیتها کمتر شود، در دوران سربازی، ازدواج کردم. پس از اتمام دوره برای مداوایم به روسیه رفتم و این بارهمزمان با درمانم در رشته دندان سازی هم تحصیل کردم. پس از مداوا و گرفتن مدرکم در سال ۲۰۰۰ به "روژئاوا" بازگشتم. فعالیت سیاسی – اجتماعی ام را از سر گرفتم. تا سال ۲۰۰۶ این روند ادامه داشت تا اینکه در آن سال وقتی که جنازه تعدادی از گریلاهای جانباخته را به روژوئاوا برگردانده می شدند، به آنها بی احترامی شد؛ اجازه خاکسپاری نمی دادند. ما به همراه عده دیگری از رفقا جنازه ها را ربودیم و پس از آن دستگیر شدم. اولین بار ۹۰ روز من را نه حتی در انفرادی، بلکه که در توالت نگه داشتند. از نظر فیزیکی و روحی بسیار شکنجه شدم. بار دیگر نیز در فرا فلسطین(بدترین زندان آنجا) دستگیر شدم. باز هم شکنجه شدم، اما مدرکی علیه من نداشتند و آزاد شدم. بعد از آن تقریبا هر چند روز یکبار به سازمان امنیت (استخبارات) رژیم بعث احضار می شدم و در حین این آمد و رفتها تصمیم گرفتم که بار دیگر به روسیه برگردم.

 

وضعیت زندانیان سیاسی در رژیم بعث چگونه بود؟ آیا آنگونه که شما می گویید با چند ماه زندانی کردن و بازداشت قضیه فیصله می یافت؟ اعدام چطور؟ در شرق كردستان برای زندانیان سیاسی احکام بسیار سنگینی در نظر می گیرند.

 

هر یک از بخش های کردستان سیستم حکومتی و به تبع ان سیستم زندانهای متفاوتی با هم دارند. سوریه با ایران، یا ترکیه با عراق متفاوت بوده و است. اما من حیث المجموع در زمینه سرکوب ملت کرد مکمل همدیگرند. در سوریه احکام سنگین مانند اعدام برای زندانیان سیاسی به ندرت صادر می شود. اما تمام تلاششان این است که به لحاظ روحی تو را درهم بشکنند و یا تو را بکشند. اعدام کمتر بود، اما کسانی را داشتیم که در زیر شکنجه جان باختند.

 

چنان جنگ روانی ای به راه می انداختند که آرزوی مرگ می کردی. از نظر جسمی نیز در ابتدای دستگیری با برق شکنجه ات می کنند یا دستانت را گره می زنند و آویزانت می کنند؛ چشمانت را می بندند و با کابل به جانت می افتند. من خودم تا ۴۵ روز هیچ لباسی بر تن نداشتم و در توالتی که نگه ام داشته بودند از بالا آب سرد بر سرم می ریختند. چیزی به نام پتو یا بالش و... در کار نبود. هیچ. با بدترین ادبیاتی که فکرش را کنی، مورد بازجویی قرار می گیری. تا آنجا که اگر کسی باور مستحکمی نداشته باشد، پا پس می کشد. طبق تجربه روشن شده بود که اگر با این شکنجه ها فقط یک قدم، تنا یک قدم در راستای آنچه آنها می خواهند برداری و چیزی بگویی، شکنجه ها برای گرفتن معلومات بیشتر بدتر می شود. بعد از اینکه می دیدند با شکنجه راه به جایی نمی برند، یک بازجوی مثلا "خوب" می آمد و سیگار و چای به تو تعارف می کرد. از تو می خواست خوب فکر کنی که چرا باید این جا باشی، می گفت تو جوانی، تحصیل کرده ای و خلاصه از این حرفها...هر راهی را امتحان می کردند و باز هم به رنگ دیگر درمی آمدند. این دور و تسلسل ادامه داشت. اما همیشه باید به خاطر داشته باشی، "بازجو دشمن توست"، چه از نوع "خوب"ش و چه نوع "بد"ش! پس باید سکوت اختیار کنی چون آن ایام می گذرد و اکنون نیز اینجاییم که می بینید. این ماییم که پیروزیم.[خنده تلخی می کند]

 

آیا بعد از انقلاب روژاوا هنوز هم زندانی سیاسی داریم؟

هنوز هم زندانی سیاسی داریم. رژیم بعث بعد از انقلاب شروع به آزاد کردن تعدادی از زندانیان کرد که بعضی از آنها سیاسی هم نبودند؛ فقط برای اینکه نشان بدهد که مثلا دموکرات است و به آزادی اعتقاد دارد.

 

چه زمانی به روژاوا برگشتید؟

 در اوایل انقلاب "روژاوا برگشتم. وقتی که انقلاب در جریان است، دیگر ماندن تو در خارج هیچ مفهومی ندارد. همان اوایل انقلاب بود که برای تشکیل مجلس آماده سازی می شد. بعد از یک ماه مجلس تشکیل شد و من و مادرم به عنوان روسای مشترک از طریق انتخابات برگزیده شدیم.

 

می توانید تصویری از کوبانی برای ما ارایه بدهید؟

برای کوبانی هرچه بگویی کم است. درست است که نام کوبانی در تمام دنیا پرآوازه شده است، اما هیچگاه نمی توانی کسانی را که در آنجا زندگی می کنند درک کنی. از همان روزهای اول آنجا بودم تا به اکنون نیز که قرار است برگردم. وقتی می گویند "مقاومت قرن" واقعا هم اینگونه است. آن نیرویی که وحشیانه بر ما تاخت بر هر سرزمین دیگری تاخته بود با توجه به نبود سلاح و امکانات لازم، نمی توانست چنین مقاومت عظیمی بیافریند. با سخن گفتن، حق مطلب ادا نمی شود. رفقایی که بارها ترکش می خوردند و بدون خارج کردن ترکشها و معالجه و بودن هیچ استراحتی تنها با پانسمان کردن زخمهایشان به میدان مبارزه باز می گشتند.

 

شهر کوچکی مانند کوبانی با جمعیت صد الی صد و پنجاه هزار نفر و  ۳۶۰ روستا که در مجموع ۴۰۰- ۵۰۰ هزار جمعیت است، از هر چهار طرف ممحاصره شود، اگر اراده نباشد چگونه می توان پیروز شد. شهری مانند موصل با سه میلیون نفر جمعیت تنها در عرض چند ساعت اشغال شد. کوبانی امروز ۱۰۹مین روز مقاومتش را پشت سر می گذارد و هر روز بیش از پیش پیشروی می کند. کجایند آنهایی که می گفتند چند ساعت بیشتر به "سقوط" و "شکست" کوبانی نمانده است. اکنون آزادی کامل کوبانی تنها مساله ساعت شود. نیروی داعشی که همه دنیا از آن می ترسید در کوبانی شکست خورد.اگر امروزه در شنگال پیشروی حاصل می شود، آنهم از مقاومت کوبانی است. هنوز هم در برخی از محلات کوبانی به خاطر بوی تعفن جنازه های داعش نمی توانی نفس بکشی. اکنون هم در کوبانی خانه ای نمانده که خمپاره به آن برخورد نکرده باشد. خانواده هایی را سراغ داریم که حاضر به ترک خانه خود نشدند. وقتی خمپاره به اتاقی برخورد می کرد به اتاقی دیگری می رفتند. با وجود تلاش های زیادی که برای خروجشان به خرج دادیم، اما قبول نمی کردند و بسیاری هم شهید شدند.

 

از وضعیت کوبانی قبل از شروع انقلاب برایم بگویید؟

رژیم بعث سیاست خاصی را در کوبانی پیاده می کرد و آن هم این بود که می خواست کوبانی را از هر جنبه ای که فکرش را بکنی تحت محصاره قرار دهد؛ از جنبه های سیاسی، اقتصادی، ملی و فرهنگی. می خواست اعراب اطراف کوبانی را بر کوبانی و ساکنانش حاکم گرداند تا مردم کوبانی هیچگاه فکر آن را نکنند که روزی خود، اداره امور خود را در دست بگیرند.

 

رژیم هیچ پروژه ای در کوبانی اجرا نمی کرد. منبع درآمد مردم کوبانی به بیرون از آن گره خورده بود. برق کوبانی از جانب مناطق عرب نشین تامین می شد. آرد، آب و سوخت، همه و همه از سوی اعراب تامین می شد. آب رود فرات تنها ۳ کیلومتر از کوبانی فاصله داشت، اما به مدت ده ها سال مردم کوبانی آب آشامیدنی نداشتند. از طرفی هزاران کیلومتر از زمینهای اعراب را با آن آبیاری می کردند.همین سیاستهای دولت کاری کرده بود که کوبانی در حال غرق شدن باشد. باعث شد راه برای مهاجرت مردم کوبانی باز شود. تنها به این خاطرکه بتوانند هزینه زندگی خانواده هایش شان را تامین کنند و بس. رژیم بعث تمام نیرویش را به کار می گرفت تا مردم از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز پیشرفت نکنند. یکی از اساسی ترین مواردی که باعث پیشبرد جامعه می شود اقتصاد است، همان چیزی که رژیم به شدت کوبانی را از آن بی نصیب کرده بود. چنین جامعه ای که پیشرفت نداشته باشد، زنان اش نیز محدودترند.

 

هنگامی که جنبش به روژاوا آمد، در اولین گامهایش بر روی حقوق زنان، سازماندهی آنها و حضورشان در فعالیت های اجتماعی و سیاسی انگشت گذاشت. جنبش روی قدرت و نیروی زنان تاکید خاصی داشت. این انقلاب زنان که اکنون می بینید حاصل سالها کار و تلاش جنبش در این جا است نه یک ماه و یک سال. بعد از انقلاب جامعه ای که سال ها سازماندهی شده بود تغییرات عمیقی کرد. از این رو بود که این جنبش مورد هدف هر کسی قرار گرفت که به چشم دشمنی به کوبانی می نگریست. هدف رژیم، افراط گرایان و اپورتونیستها و غیره.  اگرچه احزاب دیگری مانند "حزب دموکرات"، "اتحاد شعب"، "حزب کمونیست" و "حزب آزادی" و ... نیز در کوبانی کم نبودند، اما واقعیت این است که مردم انعکاس خواسته های خود را در این احزاب ندیدند. چنانچه بعد از دیدن این وضعیت این احزاب به حرکت پیوستند. حرکت به جایی رسیده بود که حتی کمی قبل از انقلاب فعالیتها رنگ رسمی به خود گرفته بود. مردم علنا در مراسم خاکسپاری شهدا شرکت می کردند و برخی از مراکز عملا شروع به آموزش و بحث در کورد جنبش و نحوه فعالیتهای آن کرده بودند. یعنی برخی از مرزها شکسته شده و ترس مردم فروریخته بود. یکی از تفاوتهای اساسی بین این حرکت با احزاب دیگر این بود که به خلق کوبانی جرات و شهامت داد تا به خیابان بیاند و راهپیمایی کنند و در مراسم شهدا آماده شوند. حتی مراسم سال نو  و نوروز با تبریک جنبش شروع شد و قبل از آن مردم اجازه نداشتند مراسم نوروز را به صورت مراسم ملی خویش جشن بگیرند. این جنبش جرات مردم را افزایش داد. این شروع مرحله جدیدی در کوبانی بود.

 

فعالیتهای مردم تقریبا از چه سالی شروع شد؟

جنبش از سال ۱۹۸۰ به کوبانی راه یافت و فعالیت های مردم از سال ۸۵ به بعد زیاد شد. اکثر این فعالیتها آنچنان که گفتم در ابتدا به صورت زیرزمینی بود. اما مردم در راهپیمایی ها و تجمعات شرکت می کردند و دستگیر می شدند؛ خلاصه بابت آن بهای زیادی نیز پرداختیم.اعتقاد ما بر این است که کردستان با فعالیت از داخل چهار دیواریهای خانه ها آزاد نمی شود. لازم است خودت را ازحصار این  چهار دیواری خلاص کنی. با راهپیمایی، سمینار، فعالیت های بیرون از خانه و نیز فضای مجازی. این است شکل راستین فعالیت سیاسی. بدون زندان، شکنجه، زخمی شدن و شهادت نمی توان خاک را آزاد کرد.

 

حالا سئوالی که پیش می آید این است که چگونه طی این همه سالی که جنبش اینجا کار می کرد از نظر سیاسی و نیز از نظر سازماندهی مردم توانست تغییرات چشمگیری ایجاد کند اما از نظر اجتماعی پیشرفت یا تغییر خاصی بوجود نیامد؟

فرهنگ غلطی را که در طول صدها سال در این جامعه نهادینه شده است، نمی توانی با فعالیت چند ساله تغییر دهی. این فرهنگ در واقع جزئی از زندگی روزانه مردم شده است و به آسانی نمی توانند قایل به تغییرش باشند. سخت است و کار بسیاری می خواهد. حتی همین الان هم این جامعه آنی نیست که جنبش می خواهد و به این درجه نرسیده و باید برای آن کار کرد. اما وجود تغییرات عمیق را نیز نمی توان انکار کرد. تصور کنید زمانی که دختران حتی نمی توانستند در کنار پسرعموهای خود بنشینند اکنون در جبهه های جنگ دوشادوش پسران می جنگند. این تغییر کمی نیست و این دختر دیگر راهی برای بازگشت به فرهنگ قبلی برای خود باقی نگذاشته اند. همه چیز تغییر کرده است و رو به جلو و به سمت پیشرفت قدم برخواهند داشت. اما نباید تنها به این تغییرات راضی شد، گرچه بسیاری از آسیب هایی که قبلا زنان با آن مواجه بودند اکنون بسیار کم شده است. زنان و دخترانی که پیشتر نیرویی نداشتند که به آن متکی شوند، از طریق جنبش و بعد از انقلاب با "یگانهای مدافع زن"، "خانه زنان" و "وزرات زنان"، دیگر چشمشان باز شده و می توانند به راحتی خواهان حق و حقوق خود باشند. ما بسیاری از انقلاب ها را باید در این انقلاب و همگام با آن به مرحله عمل درآوریم. از انقلاب زن گرفته تا انقلاب زبان و انقلاب اقتصادی و...

 

تفاوت این جنبش با دیگر گروههای اپوزیسیون منطقه چیست و مولفه های اصلی آن کدام است؟

مثلا ما زمانی با ارتش آزاد سوریه نشستی داشتیم و همان جا نیز اعلام کردیم که انقلاب ما با شما بسیار متفاوت است. انقلاب شما برای قدرت است و انقلاب ما بودن و نبودن است. بودنمان را می خواهیم اثبات کنیم. همانطور که گفتم از بودن زنان و جوانان گرفته تا زبانمان. ما از اول انقلاب به این فکر بودیم که باید تمامی نیروهایمان را به کار ببریم و اینگونه نیز شد. اگر سازماندهی خوبی نداشتیم و زنان نیز در این حرکت نقش عمیقی نداشتند اکنون وضعیت کانتون های روژاوا بسیار بدتر از وضعیت سوریه به عام می شد.ما انقلاب های دیگر خاورمیانه را نیز دیدیم در مصر و دیگر کشورها که متاسفانه آن چیزی نبودند که مردم می خواهد. هر جامعه ای بدون سازماندهی نمی تواند از خود دفاع کند. ما تمامی فعالیتهایمان سازماندهی شده بود. در کوبانی هر نهاد و مرکزی را که حکومت در اختیار داشت ما نیز نهادهای مشابه آن را بنیان نهادیم. پلیس حکومتی وجود داشت که ما حتی پلیس زنان را نیز تشکیل دادیم. دبستان دولتی بود که ما دبستان مخصوص زبان کردی تشکیل دادیم. نهاد شهرداری دولتی بود که ما در مقابل آن هم شهرداری خودمان را تاسیس کردیم. دادگاه حکومتی وجود داشت و ما نیز دادگاه ویژه خود را بنا نهادیم. یعنی هر چقدر که ما نهادها و ارگانهای ویژه خود را تاسی می کردیم،  نقش این نهادها و مراجعه مردم به آنها بیشتر می شد و در مقابل نقش نهادهای حکومتی کم رنگتر می گشت. یعنی کاری کردیم که مراکز حکومتی زمانی که حتی هنوز در کوبانی مانده بودند، عملا دیگر نقشی نداشتند و در نهایت تنها شکل سوری باقی ماندند. یعنی تا ۱۹ جولای ۲۰۱۲ این وضعیت برقرار بود. بعد از آن هم عملا نیروهای حکومتی در کوبانی نماندند.

 

این نهادهایی که از آنها نام بردید چگونه شروع به کار کردند؟ نیروهای ی.پ.گ و ی.پ.ژ در کوبانی چگونه شروع به فعالیت كردند؟

تشکیل مجالس وفعالیتهای  سازماندهی در دو مرحله صورت گرفت. یکی از اوایل انقلاب سوریه تا نوزدهم جولای و مرحله دوم از ۱۹ جولای تا حمله داعش در تابستان گذشته بود.در تاریخ ۱۹ جولای ۲۰۱۲ ما انقلاب روژآوا را اعلام کردیم و کوبانی به عنوان اولین شهر روژاوا آزاد شد. ۲۰ جولای ۲۰۱۳ نیز جنگ با داعش شروع شد.تشکیل مجلس به صورت رسمی در ۲۳ فوریه ۲۰۱۲ شروع شد. ما شهر را به ۱۳ محله تقسیم کردیم. اما با توجه به اینکه انقلاب در جریان بود و کارها باید سریع تر پیش می رفت، ما مستقیما مجالس را تشکیل دادیم و در این محلات انتخابات برگزار کردیم. پس از انتخابات به صورت رسمی کار و فعالیت شروع شد. هر کسی در کوبانی خود به مثابه یک مبارز بود. حتی زمانی که جنگ نیز در جریان بود ما کمیته ها را تشکیل می دادیم. اما این بار به شکلی متفاوت و در راستای رفع احتیاجات اولیه مردم. تنها کمیته های بهداشت، دفاع و همکاری و نیز کمیته ای خدماتی برای تامین آب و نیازهای اولیه. یعنی بسته به وضعیت جنگ این کمیته ها را تشکیل دادیم.

 

مجالس این کمیته ها مشخص می شد. ما کارمان را با کمیته دفاع شروع کردیم. پس از کمیته دفاع کمبیته های زبان، بهداشت، خدمات اجتماعی، صلح، محیط زیست، آموزش، جوانان، زنان، همکاری و غیره هم شکل گرفتند. هر نوع فعالیتی در قالب این کمیته ها سازماندهی می شد. این کمیته ها با کارهای کوچک فعالیت خود را شروع کردند. قبل از ۱۹ جولای نیز ما "ی.خ.گ" (اتحادیه‌ دفاع ذاتی خلق) را تشكیل داده بودیم. یعنی قبل ازی.پ.گ این نیرو از بین افراد عضو کمیته دفاع تشکیل شد. مثلا در ابتدا ما درخواست کردیم که هر کسی از محله خودش محافظت کند. این یک نیروی کوچک برای دفاع از مراکز و محلات بود. مردم با چوب از خود دفاع می کردند! ما کمبود سلاح داشتیم. بعدا تعدادی سلاح به دست ما افتاد. پس از آن بمبهای دست ساز جایگزین این چوبها شدند. در واقع ی.خ.گ اساس شکل گیری ی.پ.گ شد. در اوایل سلاح خاصی نداشتیم و هر چه بود سلاحهای شهروندان کوبانی بود. انقلاب روژآوا در ابتدا انقلابی مسالمت آمیز بود. تا زمانی که علیه ما سلاح به کار نبردند، ما از سلاح استفاده نکردیم. تمام تلاشمان این بود تا جایی که می توانیم از سلاح استفاده نکنیم. اما متاسفانه ما در نهایت مجبور شدیم. سراسر سوریه مسلح شده بود. از ارتش آزاد گرفته تا دیگر گروه ها. تا قبل از حملات اولیه داعش تنها دو گردان ی.پ.گ در کوبانی وجود داشت. هرچه حملات بیشتر می شد، نیرویهای نظامی نیز بیشتر می شدند. زمانی که در شهرهای جرابلس، گری سپی/ تل ابیض، شیخلر و صرین، یعنی مناطق اطراف کوبانی بین نیروهای رژیم و اپوزیسیون درگیری آغاز شد، آن موقع بود که ما مجبور شدیم از خود دفاع کنیم. خیلی ها می خواهند موضوع را به گونه ای جلوه دهند که انگار مردم روژاوا عاشق اسلحه اند. واقعیت این است که سلاحی را که از تو دفاع می کند باید دوست داشت. ما به هیچ منطقه ای در سوریه یورش نبردیم.

 

عضویت زنان و آماده شدنشان برای دفاع از خود قبل از حمله داعش شروع شده بود یا بعد از آن؟

پیش از حمله داعش هم وجود داشت، اما تعداد آنها خیلی کم بود. پس از افزایش خطر داعش، به ویژه زنان بسیاری به جنبش آموزشی دفاع از خویش پیوستند. زنان در انقلاب روژاوا نقش بسزایی داشتند. اما در واقع در کوبانی و بعد از حمله داعش، تداعی تمامی این نقشها به خصوص در زمینه دفاع مشروع به وجود آمد. البته حمله اول به کوبانی از سوی داعش نبود، بلکه ارتش آزاد بود و بعد از آن هم گروههای احرار الاشام، جبهه النصره. بعد هم تمام نیروهایی که مخالف کردها بودند در زیر پرچم داعش گرد آمدند و یورش آوردند. اینکه بگوییم امروز داعش رفت و دیگر تهدید یورش به کوبانی تمام می شود، این درست نیست. اگر داعش هم از کوبانی ریشه کن شود، ما کماکان به امر دفاع از خود اهتمام می دهیم و باورمان این است که قبل از آب و نانمان باید به فکر دفاع از خود و دستاوردهایی که با خون صدها شهید رنگین شد، باشیم. در این راه زنان را پیشاهنگ می دانیم و زنان نیز خود را.

 

عکس ها و فیلم های زیادی از مشارکت گسترده زنان در کوبانی و جنگ با داعش منتشر شده است. می خواهم از زبان خود شما نحوه پیوستن زنان و دختران  به نیروهای ی.پ.ژ و مشکلات آنها را بشنوم.

ما خانواده هایی داشتیم که به راحتی راضی نمی شدند دخترانشان در این مبارزه مشارکت کنند. اما از جانب آنهایی که درک درستی از جنبش داشتند مخالفت خاصی صورت نمی گرفت.خانواده هایی هم بودند که بیرون آمدن زنان و دختران از خانه نزد آنها قیامت بود. دنیا را خراب می کردند. مثلا خانواده هایی بودند که می آمدند و می گفتند دخترمان به خانه بازگردد و برادرش شرکت می کند! اما باز هم اصرار همین زنان و دختران راه را بر آنان می بست و چاره ای جز قبول انتخاب آزاد آنان نمی دیدند. به میدان آمدن زنان و دختران به این راحتی ها صورت نگرفت. این ذهنیت را داشتند که دختر جایی بیرون از چهارچوب خانه ندارد و حتی ما هم اکنون نیز با چنین مواردی مواجه هستیم؛ به ویژه از سوی خانواده ها عشیره ها و  برخی از احزاب سیاسی که در این وضعیت به دنبال بهره برداری های سیاسی خود بودند. اگرچه تعداد آنها کمتر شده است و این فرهنگ تغییرات زیادی کرده است.. همچنانکه گفتم پافشاری خود زنان و دختران کاری کرد که پروژه به میدان آمدن زنان کرد مرزها را درنوردد و حتی ابعاد جهانی پیدا کند. بعد از این پافشاریها بود که نیروی ی.پ.گ و نیروی آسایش زنان اعلام موجدیت کردند. کار به جایی رسید كه دیگر كمتر خانواده ای بود با مشاركت دخترانش مخالفت كند. چون می دانستند راه به جایی نمی برند. حقیقتا هم در مقابل اراده زنان هر چیزی شکست.

 

در سال ۲۰۱۳ حدودا ۲۹۰ زن طلاق گرفته اند. به عنوان رئیس مشترك مجلس قانونگذار کانتون كوبانی، دلایل این امار بالای طلاق را در چه می بینید و راه حلی که مجلس برای آن در نظر گرفته است، چیست؟

این طلاق ها ماحاصل همان سنتهای دست و پاگیر جامعه کوبانی بوده اند که دختران را به زور شوهر داده اند یا فروخته اند و به باور من هر انسانی حق دارد که سرنوشت زندگی خود را به دست بگیرد. نمی شود راه بر زنی بست که دیگر نمی خواهد در زندگی ای که خود او انتخاب نکرده است، بماند. اگرچه تا همین طلاقها هم تا زمانی که رخ می دهند، از سدهای زیادی می گذرند! همین طلاقها پس وصول به کمیته های صلح و خانه زنان و جلسات مشاروه ای صورت گرفته اند. آموزشهای لازم به زنان داده شده است اما نهایتا حق انتخاب با خود اوست. برخی از زوجها اختلاف سنی بسیار زیادی با هم داشتند. پس از گشودن مرزهای شمال کردستان نیز برخی از دخترانی که به زور شوهر داده شده بودند، بازگشتند و به صراحت اعلام کردند که دیگر راضی نیستند به زندگی قبلی بازگردند. حتی قبل از انقلاب روژاوا زنان به هر مسیری که می رفتند به بن بست می رسیدند. زنان اگر نتوانند طلاق بگیرند شاید این در زندگیهای مشترک اجباری غیر از خودکشی راه به جایی نبرند و مشخصا ما این را نمی خواهیم. طلاق را نه ما می خواهیم و نه جامعه، اما به عنوان آخرین راه ممکن باید پذیرفت.

 

به عنوان آخرین سوال اگر صحبت خاصی دارید بفرمائید؟

دو رویداد صدای کردها را به گوش جهانیان رساند. یکی حلبچه بود و دیگری کوبانی. در "حلبچه" به خاطر مظلومیت و ستمی که بر ملت کردها رفت همه با چشم شفقت به ما می نگریستند و "کوبانی"، قهرمانی و مقاومت ملت کرد را نشان داد که آنهم در شخصیت زن کرد تجلی یافت. زنی که برای سالیان سال همانند برده با او رفتار شده بود و حق و حقوق اش پایمال گشته بود، خود را به اثبات رساند و نشان داد که اگر بخواهد می تواند. ما کردها با این دو نماد "حلبچه" و "کوبانی" باید گام هایمان را بیش از پیش محکمتر برداریم.

کوبانی، انقلابی در انقلاب دیگر بخش اول و دوم

 

برگرفته از سایت خبری ـ تحلیلی روز

به روز شده در 1/3/2015 | 23:38 Saturday 03 1 2015

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©