Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱ دی ۱۳۹۶ برابر با  ۲۲ دسامبر ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱ دی ۱۳۹۶  برابر با ۲۲ دسامبر ۲۰۱۷
ما به مسلمانان مدافع سکولاریسم احتیاج داریم

ما به مسلمانان مدافع سکولاریسم احتیاج داریم

پاسخ سردبیری سایت راه کارگر

 به پاره ای از انتقادات

آوردن نوشته کوتاهی از محمد مجتهد شبستری در سایت سازمان ، بعضی از خوانندگان ما را به انتقاد از این اقدام واداشته است ؛ عده ای ما را به توهم داشتن و توهم پراکنی نسبت به اصلاح طلبان متهم کرده اند ؛ عده ای هم هر نوع اعتقاد مذهبی را ناسازگار با دموکراسی دانسته اند ، و عده ای دیگر به امثال محمد مجتهد شبستری تاخته اند که اینها برای نجات رژیم به این بازی ها روی آورده اند.

حقیقت این است که در یک کشور گرفتار در چنگال مرگبار و ویرانگر استبداد مذهبی چنین واکنش هایی عجیب نیست. و ما وقتی این نوشته را در سایت سازمان مان می آوردیم ، در انتظار این نوع انتقادها هم بودیم و آگاهانه می خواستیم به بحث هایی در این باره دامن بزنیم. اما چند نکته در پاسخ به این انتقادها:

یک -  ما هیچ توهمی نسبت به اصلاح رژیم و اصلاح طلبان حکومتی نداریم. به نظر ما جمهوری اسلامی حکومتی است اصلاح ناپذیر ، چرا که دستیابی به حاکمیت مردم و برقراری دموکراسی (یعنی پیش شرط رهایی مردم ایران از ستمگری و تاریک اندیشی و نابرابری و بهره کشی) بدون جدایی دین از دولت امکان ناپذیر است و جدایی دین از دولت فقط با نابودی این رژیم جهنمی می تواند معنا پیدا کند. ضمناً برای آنهایی که نمی دانند ، لازم است یادآوری کنیم که این اعتقاد امروزی ما نیست ؛ "سازمان کارگران انقلابی ایران - راه کارگر" ، از لحظه آغازین موجودیت اش بر چنین نظری تأکید داشته است و قدرت گیری روحانیت و شکل گیری جمهوری اسلامی را به معنای شکست انقلاب می دانسته و همیشه با صراحت اعلام کرده که انقلاب مردم ایران درست در روز قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷  (یعنی روز به قدرت رسیدن خمینی) شکست خورده است.

دو - به نظر ما ، مسلمانان و افراد معتقد به ادیان دیگر ، در صورتی می توانند به شکل گیری دموکراسی در ایران کمک کنند که به جدایی دین از دولت باور داشته باشند و از آن دفاع کنند. و حالا نمی توان انکار کرد که شمار چنین کسانی در میان افراد دارای اعتقادات مذهبی در کشور ما ، با شتابی فزاینده در حال گسترش است و ما بیش از هرچیز دیگر ، به کمک این موج نیرومند بیداری در میان افراد معتقد به اسلام (و به ویژه شیعیان که اکثریت جمعیت مسلمان کشور را تشکیل می دهند) می توانیم به جدایی دین از دولت دست یابیم. به عبارت دیگر ، اگر این حقیقت را بپذیریم که یک نظام دموکراتیک فقط با رضایت و خواست اکثریت مردم یک کشور می تواند پا بگیرد و پایدار بماند ، در می یابیم که که پذیرش سکولاریسم از طرف اکثریت کسانی که به درجات مختلف اعتقادات مذهبی دارند ، چه نقش مهمی می تواند داشته باشد.

سه - کسانی که فکر می کنند برای دستیابی به حکومت غیر دینی ، نخست باید اکثریت مردم هرگونه اعتقاد دینی را کنار بگذارند ، در توهم بزرگی به سر می برند و از علل اجتماعی موجودیت دین درک روشنی ندارند. حقیقت این است که در سیاره ما هیچ کشوری را نمی توانید پیدا کنید که اکثریت مردم آن کاملاً غیر مذهبی باشند ؛ همه جا افرادی که (به درجات مختلف) اعتقادات مذهبی دارند در اکثریت اند و غیر مذهبی ها در اقلیت محض ؛ و شمار بی خدایان (آته ایست ها) به مراتب کمتر از غیر مذهبی هاست. همچنین فراموش نباید کرد که اگر بتوان تحولات دو - سه قرن گذشته را مبنای داوری  قرار داد ، در می یابیم که برخلاف تصور متفکران دوره روشنگری اورپا ، هنوز نشانه ای از زوال دین دیده نمی شود. البته قابل انکار نیست که در جامعه سرمایه داری بعضی از کارکردهایی که دین در جامعه پیشاسرمایه داری داشت ، از بین رفته یا کم رنگ شده است ، اما از زوال دین هنوز خبری نیست و  برعکس ، در دهه های گذشته ، ادیان مختلف (حتی در بعضی کشورهای مرکزی سرمایه داری) فعال تر شده اند. مثلاً در ایالات متحد امریکا که پیشرفته ترین (یا یکی از پیشرفته ترین) کشورهای سرمایه داری است و هرگز هم فئودالیسم را تجربه نکرده ، دین نه تنها نقش فعالی دارد ، بلکه در دهه های گذشته پر رنگ تر هم شده است. به بیان دیگر ، حتی اگر پیش بینی متفکران روشنگری را کنار نگذاریم ، باز ناگزیریم بپذیریم که آهنگ حرکت دین به سوی زوال ، بسیار کندتر از آنست که آنها گمان می کردند. با توجه به این واقعیت ها ، کسانی که حکومت غیر دینی را فقط از طریق رویگردانی اکثریت مردم از اعتقادات دینی دست یافتنی می دانند ، یا ( ندانسته و ناخواسته) سکولاریسم را به "روز محشر" حواله می دهند یا دست یابی به آن را از طریق ممنوعیت افکار و باورهای دینی و سرکوب متدینان امکان پذیر می بینند ، که در حالت دوم ، باید بپذیرند که سکولاریسم مورد نظر آنان با دموکراسی و آزادی های بنیادی غیر قابل جمع است.

چهار -  حقیقت دیگری که توجه به آن (مخصوصاً برای هواداران سوسیالیسم) اهمیت حیاتی دارد ، این است که اعتقادات دینی درمیان طبقات پائین نیرومندتر است تا در میان طبقات بالا. در واقع تعبیر معروف مارکس از دین (به عنوان "افیون مردم") بیشتر ناظر به طبقات پائین است تا بالایی ها. مثلاً آنجا که می گوید: " دین آهِ مخلوق ستم دیده ، دل جهانِ سنگ دل و روح اوضاع بی روح است" ، معلوم است که به طبقات پائین نظر دارد ، نه بالا.  اما اگر درمتن جامعه طبقاتی ، برای پائینی ها دین در حکم افیون است ، برای بالایی ها ضامن حفظ موقعیت و امتیازات آنهاست و نگهبان نظم موجود. و سازماندهی این کارکردِ دوم ، از طریق دستگاه دین صورت می گیرد ؛ یعنی به وسیله روحانیت دین نهادی شده (و عمدتاً مسلط در هر جامعه). زیرا دستگاه دین نهادی شدۀ مسلط یکی از بازوهای پاسداری از نظام نابرابری ها در یک جامعه طبقاتی است که با توجیه نابرابری ها می کوشد عنصر اعتراض به مصیبت ها ، بی عدالتی ها و نابرابری ها را که همیشه به صورت صریح یا پوشیده در میان پائینی ها و جهان بینی آنها وجود دارد ، مهار کند. درست در اینجاست که رویارویی سوسیالیسم با دین (یا اگر دقیق تر بگوئیم ، دستگاه دین نهادی شده) گریزناپذیر می گردد و اوج می گیرد. زیرا جنبش سوسیالیستی پیش و بیش از همه ، شورشی است علیه بی عدالتی ها و نابرابری ها ، در حالی که وظیفه اصلی دستگاه دین نهادی شده توجیه مصیبت ها و بی عدالتی های حاکم در جامعه و جهان ماست ؛ جنبش سوسیالیستی وظیفه اصلی خود را استقرار عدالت و برابری در همین جهان و زندگی زمینی می داند ، در حالی که دستگاه دین نهادی شده آن را به جهان دیگر و زندگی پس از مرگ حواله می دهد. باز اگر تعبیر مارکس را به کار بگیریم  (که می گوید: "رنج مذهبی در آن واحد بیان رنج واقعی است و اعتراض علیه رنج واقعی") ، دستگاه دین نهادی شده از طریق مناسک و مراسم مذهبی می کوشد ، "رنج مذهبی" را همچون دارویی تسلی بخش برای قابل تحمل تر کردن "رنج واقعی" به مردم عرضه می کند ؛ در حالی که جنبش سوسیالیستی می کوشد مردم را علیه "رنج واقعی" بشوراند و برای ریشه کن کردن آن متحد سازد. بنابراین ، هرچه جنبش سوسیالیستی در شوراندن مردم علیه نابرابری ها و بی عدالتی ها موفق تر باشد ، نقش "رنج مذهبی" به عنوان پناهگاهی برای گریز از "رنج واقعی" در میان مردم کم رنگ تر خواهد شد. اما هر مبارزه علیه اعتقادات مذهبی ضرورتاً به کاهش "رنج واقعی" نخواهد انجامید و تا "رنج واقعی" بیداد می کند ، نفوذ توهمات مذهبی در میان پائینی ها ادامه خواهد یافت.

پنج - مارکس و انگلس هر دو بی خدا بودند و مخالف شدید دین ، اما برخلاف متفکران روشنگری قرن هژدهم ، معتقد بودند که دین تا زمینه عینی اجتماعی اش پابرجاست ، همچنان وجود خواهد داشت و فقط با روشنگری از بین نمی رود. بعلاوه ، آنها شکل گیری سوسیالیسم را بدون دموکراسی و آزادی های بنیادی ناممکن می دانستند ؛ بنابراین با هر نوع سرکوب اعتقادات و تبلیغات دینی مخالف بودند و حتی آن را باعث جذاب تر و مقاوم تر شدن دین در میان مردم می دانستند. کافی است در این مورد مثلاً به انتقادات آنها به نظرات دورینگ و بلانکیست ها مراجعه کنید.به بیان دیگر ، سرکوب آزادی مذهب در غالب حزب - دولت های "کمونیستی" جز پشت کردن آنها به تأکیدات مارکس و انگلس معنای دیگری نمی توانست داشته باشد.

شش - از نظر ، ما شکل گیری جنبش توده ای سوسیالیستی یا "جنبش مستقل اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم" و دست یابی به "اجتماعی ... که درآن شکوفایی آزاد هر فرد شرط شکوفایی آزاد همگان باشد" ، در راستای تحلیل مارکس قابل تصور است ؛ اما درست به همین دلیل ، تأکید می کنیم که اولاً یکسان انگاری جنبش سوسیالیستی با مارکسیسم اشتباهی است بزرگ و مخرب. زیرا جنبشی که باید "جنبش مستقل اکثریت عظیم" باشد ، به لحاظ فکری نمی تواند یک جنبش رنگارنگ نباشد. در چنین جنبشی که از پائین برخاسته ، افرادی که اعتقادات مذهبی دارند ، حتی اگر در اکثریت نباشند ، مسلماً وزن بسیار مهم و حتی تعیین کننده خواهند داشت. فراموش نکنیم آن تأکیدات زیبای "مانیفست کمونیست" را که می گوید کمونیست ها ( یا می توانید بگوئید ، مارکسیست ها) "اصول فرقه ای خاصی را عَلَم نمی کنند که جنبش پرولتاریایی را بر پایه آن شکل بدهند" و "احکام نظری کمونیست ها به هیچ وجه بر افکار و اصولی تکیه ندارند که توسط این یا آن مصلح جهانی ابداع یا کشف شده باشند. آنها فقط بیان عمومی اوضاع و احوال واقعی یک مبارزه طبقاتی موجود ، یک جنبش تاریخی جاری در برابر چشمان مان هستند". ثانیاً نظریه مارکس (یا می توانید بگوئید ، مارکسیسم) را نباید به سطح یک شِبه مذهب تنزل داد که بحث و تردید و کنکاش در باره آن کفرآمیز باشد. می توان مارکسیست بود و در عین حال با سوسیالیست های دارای اعتقاد مذهبی و البته معتقد به جدایی دین از دولت ، در یک حزب سیاسی واحد برای دست یابی به سوسیالیسم هم سنگر شد. ثالثاً مبارزان برای سوسیالیسم (وکمونیزم) حتی اگر اعتقادات مذهبی را عاملی نامساعد در مسیر رشد آگاهی طبقاتی کارگران بدانند ، ناگزیرند درک روشنی از ترتب زمانی روند شکل گیری جنبش سوسیالیستی و چگونگی رابطه کارگران با مذهب داشته باشند. به عبارت دیگر ، باید برای خودشان روشن کنند که آیا لامذهب شدن کارگران را شرطی مقدم بر شکل گیری جنبش مستقل و سوسیالیستی کارگران می دانند یا مؤخر بر آن؟ زیرا بدون درکی روشن از این رابطه ، سخن گفتن از استراتژی سوسیالیستی بی معنا خواهد بود.  

هفت - بدیهی است که استقبال ما از نواندیشی دینی معطوف به پذیرش سکولاریسم ، به معنای پذیرش یا هم نوایی با عقاید مذهبی این نواندیشان دینی نیست ، بلکه هدفِ روشن و کاملاً قابل فهمی دارد: تقویت پیش شرط های برنشستن و توده ای شدن اندیشه دموکراتیک در جامعه ای که از تاریک اندیشی و استبداد دینی رنج می برد. همچنین مسلم است که با این کار ما نمی خواهیم بر سر کسانی که با سرکوب های رژیم خون آشام ولایت فقیه (حتی در گذشته) همدست بوده یا همسویی داشته اند ، آب تطهیر بریزیم. ما "راه کارگری ها" در مبارزه علیه این رژیم جهنمی خون های زیادی داده ایم و همراه با همه آنانی که از جنایت های این رژیم داغدارند ، تأکید می کنیم که آن جنایت ها را "نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم".

هشت - اما محمد مجتهد شبستری ، تا آنجا که ما می دانیم ، در سرکوب های جمهوری اسلامی نقشی نداشته است. او فقط در دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده بوده و پس از آن "چون با روند اوضاع سیاسی کشور موافق نبوده ، از شرکت در دوره دوم انتخابات خودداری کرده است" و در سال ۱۳۸۵ "مشمول بازنشستگی اجباری سنی" شده و حتی از حق تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران محروم گردیده است. ( به نقل از زندگی نامه درج شده در سایت رسمی او). انتقادات محمد مجتهد شبستری از فقه و کلام سنتی از اوائل دهه ۱۳۶۰ آغاز شده و از نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ عمق بیشتری پیدا کرده است. ضمناً او از جمله روحانیانی است که داوطلبانه لباس روحانیت را کنار گذاشته است.

جمعه ۱ دی ۱۳۹۶ برابر با ۲۲ دسامبر ۲۰۱۷

---------------------------------------------

جهاد اکبر باقی مانده است

چکیده تفکر داعشی از نظر محمد مجتهد شبستری

--------------------------------------------

 

  

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©