علم پشت
دروازه ثروت
سحرقناتی
جامعه: جهان
صنعت : چندی
پیش وزیر
آموزش و پرورش
از گسترش نقش
موسسههای
آموزشی خصوصی
که همه تلاششان
افزایش نگاه
کمی به آموزش
و رویکرد تست
محور و کنکور
مدار در مدارس
است هشدار داد
و قول داد
تلاش کند تا
از این گسترش
جلوگیری کند
اما ورود و
افزایش حضور
این موسسهها
در مدارس چه
آسیبهایی را
به دنبال
خواهد داشت؟
چه چیزی سبب
شده تا وزیر
در این باره
هشدار جدی
دهد؟ رویکرد کنکور
به آموزش و
تمرکز بر نمره
و معدل و رتبه
کنکور چه
پیامدهایی
برای دانشآموزان
امروز و
شهروندان
فردا خواهد
داشت؟ این
پرسشها و
بیشتر را با
چند کارشناس
آموزشی و صنفی
و معلمان مطرح
کردیم که
دیدگاههای
آنان را در
ادامه میخوانیم.
کنکورزدایی
از سپهر نظام
رسمی تعلیم و
تربیت
مرتضی
نظری،
پژوهشگر
آموزش و پرورش
و توسعه
انسانی در این
زمینه عنوان
کرد: پذیرش
ادامه روند
کنونی و
کنکورزده
مدارس ایران
تنها در
شرایطی امکانپذیر
است که چشم بر
موج جهانی
تغییرات
ببندیم. وی
ادامه داد:
بنا بر تخمین
اداره آمار
ایالات متحده
تا سال ۲۰۲۰
یعنی تا سه
سال دیگر بیش
از پنج میلیون
روبات مشغول
کار خواهند
شد. پیشبینی
مجمع جهانی
اقتصاد از
گسترش استفاده
از ماشینآلات
و تکنولوژیهای
فناورانه،
هوش مصنوعی،
رشد
بیوتکنولوژی،
روباتیک،
نانو و وقوع
انقلاب چهارم
صنعتی است و
این تحولات
همگی از
پیچیدگی
نیروی انسانی
متناسب با
دنیای پیش رو
خبر میدهد.
در این میان
سیستمهای
آموزش و پرورش
اگر این موج
تغییرات را نادیده
بگیرند،
ناخواسته
مرتکب جفایی
بزرگ در حق
نسلی شدهاند
که بنا به
اعتماد یا
نیاز خانوادهها
عهدهدار
تربیت آنها
هستند. سایه
سیاه کنکور بر
سپهر مدارس
ایران رو به
گسترش است و
این سایه سرد قصد
دارد تا چتر
خود را تا
مدارس
ابتدایی بگستراند.
نظری تاکید
کرد: کنکور و
آزمونهای
رنگارنگ
موسسات
مربوطه، فاقد
هرگونه سودمندی
مهارتی برای
دانشآموزان
اما دارای
سودی سرشار
برای صاحبان
این «قمار سازمانیافته»
است. ما نیاز
به یک جریان
فراگیر و مطالبهگر
رسانهای
داریم تا این
صنعت
قمارگونه که
موفقیت بچهها
را در آزمونهای
پوچ تستزنی
به افتخاری
کاذب برای
مدارس و
خانواده مبدل
ساخته، به
چالش بکشد.
حتی یک موسسه
کنکور را نمیتوان
پیدا کرد که
برای «توسعه
توان فردی
دانشآموزان»
اندک دغدغهای
داشته باشد.
نکته کنکوری
اما تلخِ این
ماجرا
اینجاست که
این قمار
میلیاردی
تاکنون بدون چراغ
سبز برخی
مدیران مدارس
و مدیران عالی
وزارت آموزش و
پرورش در
۲۰سال گذشته و
نیز بدون
همراهی صداوسیما
امکان رشد و
تکثیر نداشته
است. واقعا ما
با طلاییترین
دوران زندگیِ
فرزندان
ایران چه میکنیم؟
تصور کردهایم
با نظام تربیت
تستی و آموزش
چهارگزینهای،
شهروندان
آینده ایران
چه کیفیتی
خواهند داشت؟
راه درمان این
بلیه،
بازگرداندن
آموزش و پرورش
به مدار زندگی
و پذیرش
واقعیتها و
آموزش مهارتهای
ضروری زندگی
است؛ راهی که
باید آن را
«کنکورزدایی
از سپهر نظام
رسمی تعلیم و
تربیت جمهوری
اسلامی ایران»
نام نهاد.
از
کنکورتا فروش
خدمات آموزشی
عزتالله
مهدوی،
نویسنده و
دبیر فلسفه
نیز در این
مورد بیان کرد:
از روزی که
گزینش خودمختار
دانشگاهها
بر اساس ضوابط
خاص جای خود
را به کنکور
متمرکز داد،
رقابت برای
اشغال صندلی
مناسب در دانشگاهی
دلبخواه،
تبدیل به
کابوسی شد که
دیگر هیچگاه
پایان نخواهد
یافت. هرچند
پذیرشهای
فلهای- پولی
بسیاری از
دانشگاهها
که همچون قارچ
سر برآوردند و
حتی در بعضی از
رشتهها توان
به حد نصاب
رساندن تعداد
دانشجو را نداشتند،
نتوانست زخمهای
روانی این
کابوس را
التیام بخشد.
فاجعه زمانی
به اوج خود
رسید که در
این جدال فرسایشی
برای سبقت
گرفتن دانشآموزان
از یکدیگر،
خطوط ریلگذاری
حرکت قطار
آموزشی برای
رسیدن به
ایستگاه
دانشگاه از
دبیرستانها
آغاز شد.
تعلیم و تربیت
رسمی فراگیر
که به طور
نانوشته وعده
شغل به مدرکدارها
هم میداد با
عدم تناسب بین
تعداد صندلی
دانشگاهها
با مدارس مواجه
شد که هرساله
هم بر تعداد
شرکتکنندگان
این رقابت
افزوده میشد.
ایده کلاسهای
آمادگی کنکور
در دهه 50 به
توسعه
موسساتی در
جهت بهرهگیری
از این موج
انجامید اما
این وسوسه حتی
برای مسوولان
مجتمعهای
رزمندگان
جذاب و یکی از
فعالیتهای
جبرانی محسوب
شد و هنوز هم
با طرح «آیههای
تمدن» ادامه
دارد. در دهه 70،
فعالیت
گستردهتری
را در بخشخصوصی
شاهد هستیم.
البته حضور
موسسات
کنکوری درآغاز
با اما و
اگرهایی
همراه بود.
بنابراین در
همان دهه
کسانی بودند
که در تبیین
ماموریت وزارت
آموزش و پرورش
مباحثی را
مطرح میکردند
از جمله این
تئوری که
مدارس محل
عرضه خدمات
آموزشی هستند
و عرضه و
تقاضاست که
چنین بازاری
را مدیریت میکند
و خانواده و
دانشآموز
خریدار آن
هستند.
تئوریزه شدن
حضور موسسات
کنکوری،
زمانی در
میدان عمل
فعلیت بیشتری
پیدا کرد که
اولیا و دانشآموزانشان
دیگر اعتمادی
به فعالیت
آموزشی جاری
مدارس
نداشتند. در
مقابل بسیاری
هم باور کرده
بودند که اگر
بهترین پرسنل
و امکانات در
دست دولت و
عوامل آن
باشد، در رقابت
با بخشخصوصی
ناکارآمدتر
مینماید. وی
تاکید کرد:
کلاف سردرگمی
که نظام رسمی
آموزش و پرورش
با آن دست و
پنجه نرم میکرد،
آنقدر
فرسایشی بود
که نتواند حتی
یک سند تحول
بدون مشکل
فراهم کند. در
حال حاضر هم
آموزش و پرورش
رسمی و هم
رسانه ملی
پذیرفتهاند
که این موسسات
مخاطب دارند.
تعلیم و تربیتی
که باید در پی
هر سرشماری
آنقدر انعطاف
داشته باشد که
تعداد رشتهها
و پذیرشهایش
را ساماندهی
کند، حالا
اسیر شرایطی
است که موسسات
رقم میزنند و
این صنعت چند
صد میلیاردی
آنقدر قدرتمند
شده است که خطمشی
کتاب درسی و
حتی سازمان
سنجش را اسیر
بازی شطرنج
خود میکند.
حالا در فصل
نمایشگاه
کتاب هم خیمههای
این موسسات در
کویر تعلیم و
تربیت، آنچنان
طمطراق دارند
که کسی یارای
مقابله با
آنها را
ندارد.
پیامدهای
ورود موسسههای
آموزشی به
مدرسهها
صفیه
بسیم، کنشگر
صنفی- رسانهای
معلمان در
ادامه در این
خصوص تصریح
کرد: عواقب
زیادی هم
برحضور این
موسسات در
مدرسهها
مترتب است که
مهمترین
آنها عبارتند
از:
1-
کاهش سطح علمی
دانشآموزان
فارغالتحصیل
از دبیرستانها
که بعد از
رونق این
موسسات و
تبلیغ نتیجهگرایی
در مدارس به
جای مفهومگرایی
در آموزش مقطع
متوسطه، دیگر
کلاسهای
دبیرستان
شاهد بروز
استعدادهای
درخشان و خلاق
در سطح مدارس
نبوده و کلاسهای
درس به محلی
برای تقویت
تستزنی و
راهیابی به
دانشگاه
تبدیل شده
است. این امر باعث
شده هم معلمان
دیگر دروس
محوله را به
شکل خلاقانه
ارائه ندهند و
هم دانشآموزان
انگیزهای در
طرح و حل
مسایل
گوناگون علمی
مرتبط با دروس
دبیرستان
نداشته باشند.
نبود خلاقیت
لازم در طرح
مسایل درسی و
ارائه نشدن
راهحلهای
متفاوت باعث
کاهش سطح علمی
فارغالتحصیلان
آموزش و پرورش
شده است.
2-
وجود فشار بر
معلمان و دانشآموزان
به جهت ضیق
وقت و نبود
استراحت کافی
که با وجود
کلاسهای
آموزشی مختلف
و ایجاد رقابت
کاذب در زمینه
موفقیت
درکنکور باعث
شده هم دانشآموزان
سالهای پایانی
دبیرستان و هم
معلمانشان
فشار زیادی را
تحمل کنند.
دانشآموزان
خود را مجبور
به شرکت در
کلاسهای
کنکور،
تقویتی و عقب
نماندن از
قافله دروغین
آموزشهای
لازم میبینند
و معلمان هم
به جهت رقابت
با دیگر دبیران
جهت کسب برخی
مزیتها
مجبور به
آموزش تست در
کلاس درس و
آموزش مطالبی
خارج از وظیفه
کاری خود
هستند؛ آموزشهایی
که به نادرستی
کیفیت کار
معلمان را
مشخص میکند.
درحالی که
درکلاسهای
مدرسه دانشآموز
باید با حل
مساله و تمرینهای
مهارتی بیشتر
درگیر شود تا
بتواند مفاهیم
علمی دروس را
نهادینه کند.
فشارهای ناشی
از این آموزشهای
خارج درسی
علاوه بر
کاستن زمان
مطالعه محتوامحور
به منزلت کاری
معلمان نیز
آسیب رسانده و
میزان کارایی
و مهارت تدریس
آنها را در
گرو آمادهسازی
برای کنکور
قرار داده
است.
3-
وجود موسسات
تقویتی و
کنکور یک
پیامد دیگر هم
داشته که باعث
کاهش توان
حرفهای معلمان
شده است. در
اغلب موارد
دبیران و
آموزگاران با
اجبار بر تهیه
کتابهای
منتشره
موجود، خود را
از طرح و
برنامه خلاقانه
و مبتنی بر
توانایی دانشآموزان
خلاص کردهاند.
این امر باعث
شده در مدارس
بدون توجه به
توانمندی
دانشآموزان
مطالب از روی
کتب آموزشی
ارائه شود.
اگر معلمی هم
بخواهد از این
امر دوری کند،
متهم به کمکاری
و دوری از به
روز بودن
آموزش میشود.
4-
وجود موسسات
آموزشی و
گسترش کتب و
ابزارهای کمکی
آنها درسطوح
مختلف تحصیلی
عواقب متفاوتی
دارد. از جمله
اینکه در سطح
دبیرستانها
به کاهش بار
علمی و نکتهای
بودن امر
آموزش میانجامد.
در سطح
ابتدایی
وضعیت بسیار
نگرانکنندهتر
است. دانشآموزان
این مقطع به
جای آنکه
آموزشهایی
در سطح کتاب
ببینند و خود
با کاوش و
خلاقیت به
نتایج مورد
نیاز برسند،
با انواع کتابهای
کمکدرسی
مواجه میشوند؛
کتابهایی که
یک بار تحمیلی
بر ذهن پرشور
و پرسشگر آنها
محسوب میشود
و اجازه آموزش
پرنشاط را از
آنها گرفته و آنها
را وادار به
آموختن مطلب
زائد و بیهوده
و فرصت آموزشهای
لازم مهارتی
را از آنها
سلب میکند.
کودکان درک
درستی از
مفاهیم ارائهشده
در این کتابها
ندارند و فقط
بار اضافی است
که بر جسم و
ذهنشان
تحمیل میشود.
حضور موسسات و
کتابهای کمکآموزشی
در سطح مدارس
شاید در نظر
اول باعث کیفیتبخشی
به آموزش شود
اما اگر به
درستی تحلیل
شود، مشخص میشود
علت عمده کاهش
کیفیت آموزش
درمقاطع مختلف
تحصیلی است. وجود
این بار اضافی
و خستگی دانشآموزان
در یادگیری
این حجم از
مطالب
غیرالزامی
یکی از علل
اصلی افت
تحصیلی در
مدارس است. اینکه
دانشآموزان
خود را در
برابر سوالات
ازپیش طرح شده
و حتی حل شده
میبینند،
دیگر خود را
مجبور به تفکر
و تعقل روی مطلب
درسی نمیدانند
و فقط به فکر
گرفتن نتیجه و
کسب نمره
هستند، بیآنکه
اصل مطالب
درسی را
آموخته باشند.
در
نهایت این
موسسات در بعد
عمومی، آموزش
را از اهداف
متعالی خود
خارج و در
رقابتی میبرند
که هیچ سودی
برای کشور
ندارد و در
بعد فردی
هزینههای
تحصیل در
مقاطع بالاتر
را برای
خانوادهها
سنگین میکنند
تا جایی که
خانوادههایی
با درآمد
کمتر از این
گردونه خارج
میشوند و
خانوادههایی
که توان
پرداخت پول
بیشتری
دارند، میمانند.
از این رو این
موسسات برای
خانوادههای
کمدرآمد یا
متوسط، بنبستی
برای رسیدن به
موسسات آموزش
عالی دولتی،
خصوصا دانشگاههای
برتر به وجود
میآورند و
دسترسی به
آموزش عالی را
برای خانواده
فوق سخت میکنند
و به نوعی سبب
عدم توانمندسازی
این خانوادهها
و طبقاتی کردن
آموزش میشوند
که این مساله
در تقابل با
اهداف
اجتماعی دولتهاست.
موسسات
خصوصی رویای
کودکی دانشآموزان
را بلعیدهاند
علی
بهشتینیا،
کنشگر صنفی-
رسانهای
معلمان هم از
آموزگارانی
است که در این
زمینه گفت:
کیف و کولهپشتی
دانشآموزان
پر از کتابهای
آموزشی، تست و
آزمون است و
دیگر جایی
برای خاطرات و
رویاهای
کودکانه آنها
نیست. سالهاست
که حضور
موسسات خصوصی
و مالی در
مدارس، رویای
کودکی دانشآموزان
را بلعیده است
و دانشآموزان
از قول چراغ
جادویشان فقط
موفقیت در آزمونهای
تستی و قبولی
کنکور را میخواهند.
حضور موسسههای
خصوصی و مالی
در مدارس خلاف
قانون اساسی است
و با برنامه
درسی ملی کشور
مغایرت کامل
دارد. «برنامه
درس ملی» به عنوان
یکی از
زیرنظامهای
اصلی سند تحول
بنیادین،
زمینه ایجاد
تحول همهجانبه،
گسترده و عمیق
در مفاهیم و
محتوای آموزشی
را فراهم میآورد.
سند برنامه
درس ملی با
هدف ارتقای
کار تحقیق و
پژوهش در
مدارس تدوین
شده است تا
ضمن ارتقای
محتویات کتابهای
درسی، نقش و
تاثیرگذاری
معلمان نیز
افزایش یابد.
علاوه بر حضور
غیرقانونی
موسسههای
خصوصی در
مدارس، باید
دانست اهداف
این موسسهها
در تقابل با
اهداف سند
تحول بنیادین
و برنامه درس
ملی نیز است.
موسسههای
خصوصی در
مدارس به هیچ
یک از اهداف
نظام تعلیم و
تربیت نمیپردازند
و حتی در مقابل
این اهداف با
همسو کردن
خانواده و
حمایتهای
رسانهای به
گونه عمل کردهاند
که حضور
ناخوانده خود
را موجه
دانسته و در
رقابت با
معلم، ابتکار
عمل را به دست
میگیرند تا
منافع مالی
خود را تامین
کنند. کتاب ریاضی
که به اذعان
مولفان قرار
بود پژوهشمحور
باشد، پس از
حضور موسسههای
خصوصی در
مدارس، آموزشمحور
شد و سهم دانشآموز
از حل مساله،
کشف، استدلال
و حدس و آزمایش
به کمترین
مقدار رسید.
کتاب علوم که
با تاکید بر
کیفیت مطالب و
با اهداف
تقویت روحیه
پرسشگری و
اعتماد به نفس
تدوین شده
بود، با
انباشتی از
تست و آزمون
این موسسهها
رنگ باخت و به
کتابی تبدیل
شد که دانشآموز
از مطالعه آن
صرفا به دنبال
پاسخگویی به آزمون
و تستهاست،
نه کشف و
یادگیری. با
رویکرد جدید
کتاب مطالعات
اجتماعی یعنی
فاصله گرفتن
از شیوههای
سنتی تاکید بر
محفوظات و
دانستنیها و
سخنرانی صرف
معلم، قرار
بود برای
یادگیری
جغرافیا کفشهای
دانشآموزان
گلی شود، در
تاریخ با هویت
فرهنگی و تمدنی
ایران آشنا
شوند و درس
مدنی را با
زندگی واقعی
دانشآموزان
پیوند زنند.
آیا موسسات
خصوصی و مالی
با انگیزههای
مادی میتوانند
دانشآموز را
برای رسیدن به
اهداف فوق
هدایت کنند؟ آیا
این موسسهها
توانستهاند
در درس ادبیات
ویژگیهای
گفتاری و
آوایی زبان
فارسی همچون
لحن، تکیه،
آهنگ و دیگر
خردهمهارتها
را مورد توجه
قرار داده و
فن بیان دانشآموز
را تقویت و
سخن گفتن آنها
را پرورش
دهند؟ به
راستی این
موسسات به جز
نمایش غیرواقعی
در حوزه آموزش
به کدام یک از
اهداف سند
تحول بنیادین
و اهداف نظام
آموزشی
پرداختهاند؟
موسسات
خصوصی ادراک و
احساس دانشآموز
را تبدیل به
ماشین تستزنی
کردهاند
صدور
مجوز موسسههای
خصوصی برای
حضور در مدارس
تلویحا به
منزله
ناکارآمدی
برنامههای
آموزشی و
معلمان است.
از بررسی عملکرد
موسسههای
مالی در مدارس
پیداست که این
موسسهها
صرفا مدارس را
یک بنگاه
اقتصادی میدانند
و با وجود
مغایرتهای
قانونی قصد
ترک مدارس را
هم ندارند.
موسسههای
خصوصی و مالی
با افزایش حجم
مطالب، تبلیغ و
تلقین میکوشند
به حضور خود
در نظام
آموزشی و بین
اولیا، مشروعیت
و استمرار
بخشند که
البته این راه
موفق نیز بودهاند.
این موسسات از
ارزشهای
نظام آموزشی و
سطح روابط
عاطفی معلمان
و دانشآموزان
کاسته و از
دانشآموز
پویا که صاحب
ادراک،
احساس، خرد و
منطق است، یک
ماشین تستزنی
ساختهاند.
همچنین با
وجود تاکید بر
پرورش در نظام
تعلیم و تربیت
و مظلوم بودن
این حوزه در
مدارس،
موسسات
خصوصی، اندک
فرصت پرداختن
به پرورش را
از مدارس و
دانشآموزان
گرفتهاند و
با پرداختن
بیش از اندازه
و غیرمتعارف
به آموزش،
مانع پرداختن
مدارس به حوزه
پرورش و رسیدن
نظام آموزشی
به هدف غایی
خود یعنی تربیت
شهروند شدهاند.
گردش
مالی باورنکردنی
همچنین
محمد
رضاخواه،
عضو کانون
صنفی تهران
نیز در خصوص
گردش مالی
موسسات میگوید:
کنکور و
آموزشگاههای
آزاد و افراد
شاغل در این
حوزه میتوانند
مزیتهای
زیادی برای
آموزش و پرورش
کشور داشته
باشند که لازم
است به آنها اشاره
شود اما در
حال حاضر این
موسسات به
دلیل فقدان قوانین
مناسب یا به
روز نشده به
غولهای
بزرگی تبدیل
شدهاند که
بسیاری از
مبانی اخلاقی
و اجتماعی جامعهای
که با آنها
ارتباط دارند
را زیر پا
گذاشته و
قوانین یا
رابطهها را
به نفع خود
تغییر دادهاند.
برای اینکه
بفهمیم آیا
این موسسات
قادر هستند
اینکار را
انجام دهند یا
نه کافی است
به گردش مالی
این موسسات
توجه کنیم.
اسفندیار
چهاربند،
رییس آموزش و
پرورش شهر
تهران، در دیماه
سال 93 گفته:
«برآورد ما در
تهران این است
که یک میلیون
نفر ساعت در
سال از این
آموزشها
استفاده میکنند
و گردش مالی
این تعداد که
شامل کلاسهای
آزاد و فوقبرنامههای
مدارس دولتی و
غیردولتی
است، چیزی
حدود 300
میلیارد
تومان است که با
احتساب گردش
مالی موسسات
آموزشی غیرمجاز
این عدد به 500
میلیارد
تومان میرسد.»
برای کل کشور
هنوز کسی
نگفته است که
چه گردش مالی
وجود دارد اما
گر فرض کنیم
شهر تهران یک
میلیون دانشآموز
از 12میلیون
دانشآموز کل
کشور را داشته
باشد، این
گردش مالی باید
12 برابر رقم
فوق شود که به
عددی معادل شش
هزار میلیارد
تومان خواهد
رسید. به
باورم این عدد
بسیار بزرگتر
از این مقادیر
است چراکه
تقریبا تمامی
موسسات برای
فرار از
پرداخت پنج
درصد عوارض،
اقدام به عددسازی
میکنند و گاه
تا 90 درصد
مبالغ کلاسها
را در آمار
مالی خود کاهش
میدهند. از
طرفی علی
عبدالعالی،
مدیرگروه
ارتباط با
مدارس
دانشگاه علم و
صنعت میگوید:
«مقولهای به
اسم «کنکور
آزمایشی» در
سال بالغ بر
هزار میلیارد
تومان گردش
مالی دارد و
از محل چاپ
کتابهای کمکآموزشی
نیز به همین
میزان پول
نصیب موسسات
خصوصی میکند.»
با این
دو رقم بالا و
با حذف جعلسازیهای
مالی میتوان
به عدد هشت
هزار میلیارد
تومان گردش
مالی این
موسسات در سال
93 رسید. بودجه
آموزش و پرورش
در این سال،
حدود 19 هزار
میلیارد
تومان بوده
است. آموزش و
پرورش این پول
را میان یک
میلیون معلم،
کادر اداری،
دانشگاه شهید
رجایی،
مجموعه
دانشگاههای
فرهنگیان و...
برای رسیدن به
اهداف متعدد
آموزشی و
پرورشی که در
سند بودجه
مشخص میشود،
خرج میکند و
تعادلی بین
این مخارج و
اهداف ایجاد
میکند. اما
این موسسات
اغلب برای یک
هدف یعنی
کنکور و میان
مدرسان
معدودی که
حداکثر تعداد
آنها به دو تا
سه هزار نفر
در کل کشور میرسد،
این رقم پول
که معادل 42
درصد بوجه
آموزش و پرورش
در سال 93 است را
به دست میآورند.
مطمئنا این
پول کلان که
نه پرداخت
مالیاتی چندانی
دارد و نه حتی
خرج آن از جیب
اولیا توجیه
مناسبی دارد،
برای امتداد و
ادامه دار
بودن نیازمندیهایی
دارد و این
نیازمندیها
را با پول
کلانی که در
اختیار دارد،
میتواند به
نوعی توجیه
کند. در میان
صدا و سیما، نمایندگان
مجلس که گاه
از مافیای قوی
این افراد برای
مقاومت در
مقابل
تغییرات
قانون کنکور
مینالند،
خانوادهها،
مسوولان
آموزش و
پرورش، رسانههای
مکتوب و غیرمکتوب،
همه و همه
حمایتشان میکنند.
پول کلانی که
از این راه به
دست میآید،
بسیاری از
افراد را در
مکانهای مختلف
فاسد یا به
عنصری برای
حفظ و دوام
این مجموعه
تبدیل کرده
است و هربار
که پای سخن
مسوولی مینشینی
میبینی
چگونه این پول
یا منابع آن
در ادارات، مدارس
و... فساد ایجاد
کرده است.
انتقادات
جدی معلمان و
فعالان کانون
صنفی فرهنگی،
به موسسات
خصوصی کنکور
دانشآموزان،
صنعتی من
درآوردی که
فقط پول کلانی
نصیب تعداد
محدودی از
افراد میکند،
عنوان شد.
باید دید
آموزشوپرورش
که خود دامنزننده
فعالیتهای
این موسسات
است، چه میزان
به این چالشها
و نقدها توجه
میکند.
برگرفته
از:«جهان صنعت»
http://jahanesanat.ir/?newsid=83186